عزيزكم من قبلا هم اين سوال رو پرسيدم اما شما جواب نميدي!!!
آيا همسرت الان هم با دخترها رابطه داره؟چي ازش ديدي كه ناراحت شدي؟؟كدوم رفتارش اذيتت ميكنه ؟؟
خواهش ميكنم جواب سوالات رو بده:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
عزيزكم من قبلا هم اين سوال رو پرسيدم اما شما جواب نميدي!!!
آيا همسرت الان هم با دخترها رابطه داره؟چي ازش ديدي كه ناراحت شدي؟؟كدوم رفتارش اذيتت ميكنه ؟؟
خواهش ميكنم جواب سوالات رو بده:72:
شما یک ازدواج کاملا احساسی در سن 18 سالگی داشتین که ناشی از ارتباط 2 ساله شما و وابستگی شما اون هم در سنی که اوج احساسات هست اون هم بدون ثبات و اصلا سن مناسبی برای انتخاب طرف زندگی نبوده
کاری است که شده و این از عواقب چنین ارتباط و سرانجام چنین ازدواجی است یعنی حس بدبینی .
طبعا چنین فردی دارای تنوع طلبی خواهد بود و مستعد آن اما چیزی که هست اینه که اون امروز شوهر شماست .
مهم ترین مساله این فاصله بین شما است که باید هرچه زودتر حل بشه و نباید انقدر ادامه داشته باشه .
شما باید تصمیم بگیری که می خوای به شوهرت بدبین باشی ، کنترلش کنی که خیانت نکنه و آرامش خودت رو از بین ببری و همینطور اونو خسته کنی از خودت و از این زندگی یا خیر .
تصمیمت رو بگیر و عمل کن ، سعی کن اگر هیچ دلیلی در حال حاضر برای بدبینی نداری و فقط این گذشته است که تو رو اذیت میکنه ، این بدبینی رو کنار بگذاری .
سعی کن به شوهرت اعتماد کنی و مهم تر از خودش به قولی که بهت داده اعتماد کنی و این رو بهش نشون بده که بهش اعتماد کردی ، بهش اطمینان بده ، از اینکه مدام حس های بد و بدبینی هات رو بهش منتقل کنی پرهیز کن و روی خودت کار کن که این ذهنیت ها رو از بین ببری .
اگر همسرت احساس کنه که تو بهش اعتماد داری و ازش انتظار خیانت نداری به نوعی برای اون هم یک وجدان اخلاقی ایجاد میشه که از اعتماد تو سوء استفاده نکنه اما اگر دائم ببینه که تو بهش بی اعتمادی و انتظار خیانت ازش داری هم از اینکه تلاش کنه تا اعتماد تو رو به خودش جلب کنه خسته خواهد شد هم از بی اعتمادی هات و همونطور که خودش هم گفته شاید تصمیم بگیره حالا که شما بی اعتمادی و نمی خوای هم اعتماد کنی اون هم کاری کرده باشه تا حداقل جبرانی باشه بر بی اعتمادی تون .
این رو هم بدون اگر مردی بخواد که خیانت کنه چه تو کنارش باشی چه نباشی و چه کنترلش کنی چه نکنی اون میتونه خیانتش رو بکنه اما اگر نخواد از نبود شما هم سوء استفاده نخواهد کرد.
درسته من حرف همهتونو قبول دارم.اوايل كه رفته بود خيلي سعي كردم بهش اعتماد كنم موفق هم شدم هميشه بهش ميگفتم تو بهتريني حس ميكردم خوشبخت ترين زن تو دنيام ولي از اونجايي كه از خوشبختي تا بدبختي فاصله اي نيست يه روز كه پاي اينترنت بوديمو باهم حرف ميزديم واسش اس.ام.اس اومد نپرسيدم كيه فكر ميكردم ميگه نگفت دوباره اومد وباز حرفي نزد چند بار اين عمل تكرار شد تا آخر اعصابم به هم ريخت از اينترنت اومدم بيرون چند روزباهام سرد حرف ميزد گفتم شايد خيلي بهش نزديك شدم تصميم گرفتم دور بشم كه باز خودم حرص خوردم ناچار ازش پرسيدم مشكلي پيش اومده ناراحتي منو پيچوندو گفت نه فقط واسه كار زياده يه روز اتفاقي ايميلاشو چك كردم همه خانوم بودن كه البته ناگفته نمونه مسئله كاري بود فقط ولي آخر چند تا از ايميلاش اين بود منز خوشم اومده از تو واز رفتارت كه حس حسادت و كنجكاويم گل كرد آي.دي شو باز كردم يه خانومه هم بود كه توي آي دي خودم اد كردمش گاهي اوقات من ميومدم ميديدم هردو آنلاينن خانومه آف ميشد گاهي اوقاتم بود ديگه.من از مهربوني ودلسوزيش خوشم اومده بود وگرنه قيافه ي آنچناني هم نداره تموم دوستام ميگفتن من حيفم واسه اون ولي خوب دوسش دارم
پس شما در حال حاظر از روي حدس و گمان و نه با مدرك و يقين فكر ميكني كه همسرت به دنبال دوستي هاي اينترنتي و ...است؟
چقدر طول ميكشه كه كار ويزاي شما جور بشه و بري پيشش؟شما منتظري كه همسرت اقدام كنه و كارت رو درست كنه؟خب خودت وكيل بگير و حلش كن ديگه...
نميشه به خاطر دو تا اس ام اس يا يه ايميل همسرت رو متهم به خيانت و دختر بازي بكني...حالا ممكنه كه يه شيطنتي كرده باشه اما به حساب خيانت نميشه گذاشت!!
درسته اما خودم دارم خودمو داغون ميكنم.چون سنم كمه بهم ويزا نميدن تا 25سالگي نميدونم چه طور با خودم كنار بيام
ممنون از اين كه راهنماييم ميكنيد
سلام دوست عزیز
خوش اومدی به تالار.
به نظر منم شما خیلی احساسی تصمیم گرفتی با وجودی که دیدی همسرتون با خانمهای دیگس اما ازدواج کردی اما خب گذشته ها گذشته. شما سنتون خیلی کمه اما اگه از همین اول کار بچه گانه هم عمل کنید ممکنه دیگه راه برگشت نداشته باشد یعنی خودتون همسرتون و فراری بدید. پس مهارتهای نگه داشتن همسرتون و وابسته خودتون کردن و یاد بگیر.
شاید واقعا داره راست می گه و به خاطر شما دست از خیلی از کاراش برداشته :310:پس بهش گیر ندهید اما رهاشم نکنید سعی کنید غیر مستقیم به رفتارهاش توجه داشته باشید:305: و در اخر اینکه به قول خودتون ایشان اون ور دنیاس پس بهتره با دید مثبت فعلا به قضیه نگاه کنید و فکر نکنید که اون ور داره خطایی می کنه. واسه اعصاب خودتون بهتره. و در اون 1 ماهی که پیشتونه حداکثر بهره را ببرید و اونو به خونش و بودن با خودتون دلگرم کنید.
موفق باشید.:72:
ممنونم آره همين تصميمو گرفتم اصلا دوس ندارم واسه مسائل كوچولو اعصاب خودمو درگير كنم مي خوام از زندگي لذت ببرم نه دوس دارم اونو ناراحت كنم نه خودمو توكل به خدا فقط واسم دعا كنيد ويزام درست بشه وگرنه معلوم نيست چقدر از همسرم بايد دور باشم بازم از راهنمايي همتون ممنونم همين كه ميبينم هنوز انسانهايي وجود دارن كه وقتشونو بذارن روي مشكلاتت واسم كلي ارزش داره همين كه ميبينم انسانيت بيداره خدارو شكر ميكنم خيلي خيلي دوستتون دارم اميدوارم هيچ موقع هيچ مشكلي توي زندگيتون نداشته باشيد:323:
ميخواي تا 7 سال ديگه اين وضعيت رو تحمل كني؟؟
شغل همسرت طوري نيست كه بتونه توي ايران كارش رو ادامه بده؟حتما بايد اون ور آب باشه؟و حتما هم در ارتباط با خانم ها؟؟
آره اگه خوام بياد ايران 2سال اينطوري بايد تحمل كنم فقط يه اميد ديگه دارم اگه بشه خيلي خوبه اينكه واسه ادامه تحصيل برم اونجا اونم اگه بشه بالاخره فعلا كه كاري ازم ساخته نيست توكل ميكنم به خدا شما هم واسم دعا كنيد
سلام ديگه دارم ديوونه ميشم نميدونم تا كي بايد اين وضعو تحمل كنم هر چه قدرم به خودم اميدواري ميدم نميشه به هر دري ميزنم به بن بست ميخورم آخه چرا بعد از اون همه مسائل بعد از اون همه درگيريها حال كه ازدواج كرديم از هم دوريم يعني چه حكمتي ميتونه داشته باشه خدا بهتر ميدونه منم دوس دارم مثل تمومه دخترا دوران عقد بهم خوش بگذره منم دوس دارم همسرم كنارم باشه منم دوس دارم وقتي عروسي كردم برم خونه ي خودم نه اينكه 2 هفته باهم باشيم بعد از هم دور بشيم.تورو خدا واسم دعا كنيد يا اون بياد پيشم يا من بتونم برم هر كي منو ميبينه ميگه افسردگي گرفته بس كه تنهام نه اشتياقي دارم واسه درس خوندن نه واسه جايي رفتن هيچي.فقط ازتون خواهش ميكنم واسم دعا كنيد ديگه نميتونم روز شماري كنم