RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
سلام
این افکار مدتهاست مثله خوره به جونم افتاده، داره نابودم می کنه، این آتیش خیلی وقته زیره خاکستره، یه دفعه شعله ور شده و داره تمام وجودم رو می سوزونه!!!!!
چه فرقی می کنه من چند سالمه؟ چه فرقی می کنه تحصیلاتم چیه؟
مسئله اینه که این همه زشتی توی این جامعه نمی ذاره من نفس بکشم!!!!!
نمی دونم شما این همه زشتی رو نمی بینین؟
شما هم اگه به جای من بودین، هر روز 6 طبقه خوابگاه رو می یومدین بالا، می دیدین توی هر طبقه حداقل 10 تا دختر داره با تلفن حرف می زنه و التماس می کنه و گریه می کنه، چه حسی داشتین؟
شما اگه به جای من بودین می دیدن بهترین دوستتون بعد از یه مدت کار کردن توی یه شرکت، یه روز بره توی اتاقش، تا 30 روز در رو روی خودش ببنده و فقط گریه کنه، چه حالی می شدین؟
چرا من باید این قدر آسیب پذیر باشم؟
چرا من اگه بخوام توی اجتماع برمو بیام باید نصفه بیشتر تمرکزم روی این باشه که بهم آسیب وارد نشه؟
چرا............
چرا..............
چرا.................
مجموعه اي كه شما ازش حرف ميزني ببخشيد مجموعه اي از افرادي است كه سلامت روحي ندارن!!
شما زوم كردي روي قشر خاصي كه به نظر من خوشون دوست دارن اين بلاها سرشون بياد...دخترهاي خوابگاهي كه گفتين رو خوب ميشناسم و حتي ميتونم بگم كه چرا دارن به پاي پسري ميفتن و زاري ميكنن!!
يه قسمتي از حرف هاي مدير رو نقل قول ميكنم...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
يكم:
شما چه توقعي از يك بيمارستان داريد. بيمارستان محل مناسبي براي ارزيابي نسبت تعداد افراد بيمار به سالم نيست. چون جامعه آماري شما اكثرا بيماران هستند.
اين هم جمله قشنگ نقاب هست كه:
نباید دچار خطای شناختی بشیم....
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام CLM جان..
خوش آمدی :72:
خوب توصیف کردی پیرامونت را.....اما تنها پیرامونت.
باید در همین جامعه که به قول شما آزادی نداری و از آن نفرت داری.....میدان انرژی خود را از هر گونه آلودگی پاک و مبرا کنی. یعنی چه؟؟
از جایی که ایستاده ای دست های خود را به سمت جلو دراز کن و در ذهن خویش به دورترین نقطه ای که انگشتانت می رسد نگاه کن. بعد دست های خودت را به ترتیب بالای سر..پشت و پایین دراز کن و به دورترین نقطه باز نگاه کن... اکنون شما تصویری داری از یک میدان،،، که جسمت را احاطه کرده.
حالا وقتی افراد غریبه ای(که قصد سوءاستفاده دارند) وارد محدوده ی انرژی شما می شوند فورا احساس می کنی به حریمت تجاوز شده است...بنابراین باید خود را کنار بکشی زیرا به امنیت نیاز داری.... حالا چه می شود همان افرادی که شما نام بردی مورد تجاوز یا سوء استفاده قرار می گیرن؟؟؟ یا چه می شود تو احساس امنیت نمی کنی؟؟چه می شود از این وضع متنفری؟؟ :305:
جواب روشن است چون بیشترین انرژی خود را برای آنچه نمی خواهید می فرستید!! یعنی چه؟؟
بیاد داشته باش این جمله را ""توهمانی که می اندیشی"".....روزانه هزاران اندیشه و افکار در ذهن تو پدید می آید ....اگر این اندیشه ها را بر آنچه نمی خواهی و از آن متنفری متمرکز کنی افکارت احتمالا به این صورت خواهد بود::
"""من از مردها متنفرم....هیچ مرد خوبی وجود ندارد.....در این جامعه امنیتی برای من وجود نخواهد داشت.....احتمالا موفق نخواهم بود"""
بدان افکار و اندیشه ها بصورت یک انرژی هستند اگر افکارت بر آنچه که نمی خواهی و از آن تنفر داری متمرکز کنی ...عملکردت نیز باید بر اساس آن برنامه ریزی شود. هر چند در میان از به وقوع پیوستن این افکار تنفر داری اما این مهم نیست چون تو داری دائم به آنان فکر می کنی بنابراین زندگیت همانی می شود که اندیشه می کنی
فرض کن فردی سرطان دارد....اگر او بجای اینکه به وخیم ترشدن بیماری و اوضاع بیاندیشد که جزء خواسته و آرزوی او نیست،،،به این فکر کند که چطور می توان با ایجاد عزم و اراده برای بهبود آن تلاش کند مطمئن باش بر سرطان غلبه می کند... چون خود سرطان بیشتر از اظطراب...استرس...عصبانیت...نف ت نشات می گیرد
بنابراین کافیست وقتی این گونه افکار به سراغت آمد بگویی"""ایست"" و لحظه ای سکوت کنی و بگویی ""من همانم که می اندیشم""...
در آخر این هشت مرحله مادر ترزا را برایت می نویسم بدان عمل کن::
1>>مردم غالبا غیرمنطقی ،،خود رای و خوپسند هستند..مهم نیست..انها را عفو کن
2>>اگر مهربان هستید مردم به شما تهمت خودخواهی و خودپسندی می زنند..مهم نیست به مهربانی خود ادامه دهید
3>>اگر انسان موفقی هستید،،حتما تعدادی دوستان نادان و دشمن دانا خواهید داشت مهم نیست به موفقیت خود ادامه دهید
4>>اگر صادق و راستگو هستید..احتمالا دیگران شما را فریب می دهند مهم نیست به صداقت و راستگویی خویش ادامه دهید
5>>آنچه را که طی سال ها برای ساختنش وقت صرف کرده اید یک نفر از راه می رسد و یک شبه خرابش می کند مهم نیست آن را بسازید
6>>اگر آرامش و شادی را بیابید..شاید دیگران به شما حسادت کنند مهم نیست شاد باشید
7>>کارهای خوبی که امروز انجام می دهید فردا فراموش می شود مهم نیست به کارهای نیک خود ادامه دهید
8>>بهترین بخش وجود خود را به دنیا ببخشید شاید هرگز کافی نباشد مهم نیست شما بهترین بخش وجود خود را به دنیا ببخشید
و در آخر همه چیز بین شما و پروردگارتان است....قضاوت به عهده اوست
همیشه این جمله را تکرار کنی به صلاحت است....
هرآنچه هست بین من و خدایی من است نه دیگری.
موفق باشی:72::72:
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
سلام
مطمئن نباشيد!!!!
من تا چيزي را علم نداشته باشم و با تجارب مشاوره اي ام هماهنگ نباشه آنهم روي نت براي ميليونها آدم نمي گذارم.
اما با اين همه هيجانات منفي كه برون ريزي كردي،نگرانم اونها را معرفي كنم، اون موقع تلافي همه اونهايي را كه شرح بديهايشون را دادي رو سر آنها پياده كني311
[color=#FF0000]
منم گه هیچی نبود که باش حرفام روو اثبات کنم همین حرف رو می زدم
[color/]
=========
من كاملا مي فهمم چي مي گوييد.
و تا اندازه زيادي دركت مي كنم.
چون من هم در كنار شما در همين دنيا زندگي مي كنم.
[color=#FF0000]
هیچ وقت نمی تونینن بفهمین من چی می گم، هیچ جنس مذکری نمی تونه بفهمه من چی می گم!!!
[color/]
من می خوام برم یه جا استخدام شم، می خوام فقط فقط فقط فقط برای مهارتام استخدامم کنه، می فهمین این یعنی چه؟
تا یه مدت پیش می گفتم چرا این قدر مرجع تقلیدا می گن ارتباط با نامحرم در حد لزوم، اصلاً قبول نداشتم!با خودم می گفتم خدایا چرا این قدر می گی نگاه به نامحرم تیری است از طرف شیطان؟ این نگاه آلوده چیه؟
تا این که این کتاب رو پیدا کردم
"کتاب جلوه نمایی زنان و نگاه مردان"
قشنگ نوشته یه نگاه آلوده چیه؟ قشنگ نوشته چه اتفاقاتی در جنس مذکر رخ می ده بعد از نگاه آلوده.
از خودم که متنفر شدم هیچ، اگه یه روزم برم پیش خدا، می گم چرا این کار رو کرد!!!!!
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
نقل قول:
هیچ وقت نمی تونینن بفهمین من چی می گم، هیچ جنس مذکری نمی تونه بفهمه من چی می گم!!!
[color/]
از خودم که متنفر شدم هیچ، اگه یه روزم برم پیش خدا، می گم چرا این کار رو کرد!!!!!
دوست عزیز همان خدایی که انسان ها را آفریده و ظرافت زنانه در شما قرار داده به همان اندازه به مردان قدرت اختیار ،،کنترل و اراده داده است و همچنین به زنان
هر کس مسئول اعمال و گفتار خویش است....یعنی همان چیزی که مادر ترزا می گوید هر چه هست بین تو و پروردگارت است...شما چرا باید دل درد دوستت را به گردن ظرافت رنانگی خودت بیاندازی؟؟
شما چرا باید گناه دیگران را به خود گیری.؟
تو محبت کن....عشق بورز البته در میدان انرژی محدودی انسانی.
تو هستی
دیگران نمی توانن ببینند آن ماهیت واقعی شما را
آنان تنها جسمی را می بینند و می اندیشند توئی
این جسمی که آنان می بینند،،از بین رفتنیست.......اما آن تو واقعی تا ابد خواهد زیست
تو واقعی همان افکار واندیشه است که حتی تاثیر بسزایی در نگرش دیگران نسبت به تو دارد
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
با خوندن يه كتاب به اين نتايج شعف انگيز ناك (!!!) رسيدي؟ناسلامتي شما تحصيلكرده ي اين جامعه هستي ...وقتي يه كتاب و چهار تا ادم دور و بر شما رو اين طور بهم بريزه ديگه چه انتظاري از يه بي سواد بايد داشته باشيم...زيادي داري شلوغش ميكني...به قول خودمون جو گير شدي...از اين تاپيك و بحث ها هم وقتي نتيجه درست و حسابي ميگيري كه اتيشت اروم شده باشه....بهتره به فكر يه مشاور حضوري باشي...
موفق باشي..
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
چرا همه چیز رو خارج ار کنترل خودت می بینی؟؟؟؟؟؟
مشکلاتی که می گی وجود داره ، در عین حال راه حل هم داره، دخترایی که به قول شما پای
تلفن گریه می کنن خودشون اینطور خواستن ، چرا شما اینطوری نشدی؟ چون نخواستی!!!
شما عامل اختیار رو از ذهن خودت پاک کردی و برای همین حس می کنی همه چیز از کنترل تو خارجه.
بگو مشکل اصلیت چیه؟ این همه داد و بیداد یه ریشه ای داره. اگه نمی تونی بری خارج ببین علت های خودت و
پدرت برای این دو پاسخ متفاوت چیه؟ اگر دلایل کافی و منطقی وجود داشته باشه می تونی اختیار رو توی
دستای خودت بگیری. در مورد ازدواجت هم این تو هستی که فرد مقابلت رو انتخاب می کنی ، کسی رو
برگزین که حرف منطق رو بپذیره و فکر نکنه کنیز گرفته .
در کنار تمام این فریادهایی که زدی ، چقدر برای حل مشکلاتت تلاش کردی؟ چند راه حل دادی و امتحان
کردی؟ تو چی کار کردی؟
:72: :72: :72:
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
خانم CLM
فکر می کنم خوب باشه مشکلاتی رو که در ارتباط با جنسیت خودتون و همچنین بدیهایی که از پسرا می دونید اینجا به صورت موردی بنویسید. البته پیشنهاد می کنم قبلش با حوصله روی یه کاغذ بنویسد و بعد منتقل کنید به تالار. با این کار هم بهتر به ناراحتی هاتون پی می برید و هم بهتر می تونید کمک بگیرید.
چرا به سوال خانم آنی دقیق فکر نمی کنید؟ چی شده که این فکرا به ذهنتون اومده؟ اونم این همه با هم؟ اتفاق خاص افتاده یا به صورت تدریجی این فکرا به ذهنتون خطور کرده؟
با این شدتی که شما در مورد آلودگی جنس مذکر گفتید شاید ما پسرا باید از جنسیت خودمون متنفر باشیم.:163:
این کتابی که شما گفتیدو من ندیدم ولی صرف کتاب بودن نمی تونه صحیح بودن یه مطلبی رو تایید کنه، نویسنده کتاب و نوشته های قبلیش خیلی مهمه.
حالا خواهش می کنم به خودتون مسلط باشید و با تمرکز کامل مسائلی رو که باهاشون درگیر هستید اینجا بنویسید.
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
آروم باش...من نميفهمم ازدواج چه ربطي به وضعيت زنان در جامعه داره بس كه اضطراب داري دائم از اين شاخه به اون شاخه ميري و جهت تاپيك رو عوض ميكني...متوجه حرفات نميشم...
عزيز من...شما كه از اختيار نداشتن زنان توي جامعه فرياد ميزني...خب چه فرقي ميكنه زن متاهل باشه يا مرد؟
يه خانم متاهل طبق استدلال تو بايد بيشتر در عذاب باشه چون هم پدر داره هم شوهر هم پدر شوهر هم برادر شوهر...بازم بگم؟
با زير سوال رفتن شخصيت من مشكل شما حل ميشه؟؟
من كدوم پست رو تاييد كردم كه رعايتش نكردم؟ميشه دقيقا مشخص كني تا من هم متوجه حرفي كه شخصيتم رو زير سوال برده بشم؟http://www.postsmile.com/img/emotions/109.gif
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
من انسانم، من می خوام خودم باشم، چرا تا وقتی مجردی باید اختیارت دسته بابا باشه وقتی رفتی خونه ی بدبختی و بیچارگی، همسرت باید اختیارت رو دست بگیره!!!!
من می خوام برم خارج ادامه تحصیل بدم، چرا حتما باید از بابام اجازه بگیرم؟ چرا باید بگه باید حتما ازدواج کنی بعد بری؟ مگه من خودم انسان نیستم؟ مگه من نمی تونم از پس خودم بر بیام ؟ چرا فکر می کنه من باید صاحب داشته باشم؟
..............
دوست من با بعضی حرفات موافقم،واسه ما دخترا تا بوده محدودیت بوده،درکت میکنم،خود منم تا حدودی یه سری مسائل واسم به وجود اومده:
حرف من از تفاوت قائل شدن پدران بین دخترا وپسراشونه،بابای منم ازادیهایی که واسه داداشم قائله واسه من قائل نیست،حتی میگه پسرا اشتباه کنن زیاد مهم نیست،چون پسرن!!! ،یعنی داداشم دوست دختر داره اشکال نداره،ولی اگه من دوست پسر داشته باشم،گفته دارم میزه با اره تیکم میکنه(یه چیز تو همین مایه ها :311:) ،به من ماشین نمیده،به داداشم میده،مامانمم پسراشو بیشتر تحویل میگیره تا دختراشو.
چه میشه کرد دختره ومحدودیت ،توی زندگی دوتا چیز مهم یاد گرفتم:
1.از هیچکس هیچ انتطاری نداشته باش.
2.اگه چیزی رو نمیتونی تغییر بدی،تلاشتو بکن،اگه نشد باهاش بساز.
یه سری موضوعات مثل همین رفتار والدینمونو تا حد امکان واسه خواسته هام تلاش میکنم،ولی من اخلاق وعقائد بابامو که شصت وخرده ای سن داره رو نمیتونم تغییر بدم،واسه همین گله ای هم ندارم،باهاش میسازم .یعنی اگه ادم توانایی سازش رو نداشته باشه که نمیتونه ارامش داشته باشه،چون همیشه چیزایی هستن که بروفق مراد ادم نیستن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
مجموعه اي كه شما ازش حرف ميزني ببخشيد مجموعه اي از افرادي است كه سلامت روحي ندارن!!شما زوم كردي روي قشر خاصي كه به نظر من خوشون دوست دارن اين بلاها سرشون بياد...دخترهاي خوابگاهي كه گفتين رو خوب ميشناسم و حتي ميتونم بگم كه چرا دارن به پاي پسري ميفتن و زاري ميكنن!!
دوست من دخترای خوابگاهی رو زیر سوال نبر لطفأ،همه جور ادم همه جا پیدا میشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
تا یه مدت پیش می گفتم چرا این قدر مرجع تقلیدا می گن ارتباط با نامحرم در حد لزوم، اصلاً قبول نداشتم!با خودم می گفتم خدایا چرا این قدر می گی نگاه به نامحرم تیری است از طرف شیطان؟ این نگاه آلوده چیه؟تا این که این کتاب رو پیدا کردم
"کتاب جلوه نمایی زنان و نگاه مردان"
قشنگ نوشته یه نگاه آلوده چیه؟ قشنگ نوشته چه اتفاقاتی در جنس مذکر رخ می ده بعد از نگاه آلوده.از خودم که متنفر شدم هیچ، اگه یه روزم برم پیش خدا، می گم چرا این کار رو کرد!!!!!
آی گفتیا،یاد یه خاطره ای افتادم،یه جایی میرفتم کارآموزی،اونجابا یه آقایی که اغلب کار میکردم وتو اتاقم بود،وقتی حرف میزدم به لبام نگاه میکرد،اون موقع نفهمیدم قصدش چیه،ولی بعدأ یه مطلبی خوندم نوشته بود آقایون ازین نوع نگاه قصدشون چیه وچی هوس میکنن(لب)،حالم از خودم واون ادم بیشعور به هم خورد،ضمن اینکه بگم از نگاه منظوردار وکثیفش مطمعن بودم،تازه ایشون متاهل هم بود(دوبار ازدواج کرده بود).یه دفعه هم یه فیلم تقریبا ضایع بهم داده بود نگاه کنم،یعنی اگه من میدونستم با همچین ادمی طرفم خودمو میکشتم و اونجا پامو نمیذاشتم.ضمنا اشکال از برخوردای منم نبود چون کاملأ سنگین رنگین برخورد میکردم.
ولی کلا به قول آقای نقاب هرکس مسئول رفتار خودشه،به من چه اون آقای مخاطب ممکنه چه فکری تو ذهنش باشه،این منم که باید با رفتارم نشون بدم تا طرفم پاشو از گلیمش درازتر نکنه
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام دوست عزیز
داغ دله منو تازه کردی!!!!
flag جان، شما هم واقعاً راست گفتین:
نقل قول:
وست من با بعضی حرفات موافقم،واسه ما دخترا تا بوده محدودیت بوده،درکت میکنم،خود منم تا حدودی یه سری مسائل واسم به وجود اومده:
حرف من از تفاوت قائل شدن پدران بین دخترا وپسراشونه،بابای منم ازادیهایی که واسه داداشم قائله واسه من قائل نیست،حتی میگه پسرا اشتباه کنن زیاد مهم نیست،چون پسرن!!! ،یعنی داداشم دوست دختر داره اشکال نداره،ولی اگه من دوست پسر داشته باشم،گفته دارم میزه با اره تیکم میکنه(یه چیز تو همین مایه ها 311) ،به من ماشین نمیده،به داداشم میده،مامانمم پسراشو بیشتر تحویل میگیره تا دختراشو.
یه لحظه دیالوگ زیر رو داشته باشین:
دختر: سلام بابای عزیزتر از جانم، خوبی عزیزم، دانشگاه داره یه ماه دیگه می برده اردوی علمی شهر اراک، 2 روزه، زود می یایم، ثبت نام کنم؟
پدر: نه خیر، مگه هر جا هر کی می ره شما هم باید بری؟فکر خواهرت رو نمی کنی؟فکر آبروی من و خونواده رو نمی کنی؟مردم چی می گن؟ شما هم مثل بقیه دخترا بشین تو خونه، این قد این طرف اون طرف نرو!!
دختر:باشه بابای عزیزم، هر چی تو بگی!
پسر: بابا یه خورده پول به من بده، زود کار دارم باید برم
پدر: چه قدر؟
پسر: 1،342،000 تومن
پدر:چقدر؟
پسر:چیه، می خوای ندی بگو نمی دم، از بس مثل بقیه پسرا ازت پول نگرفتم یادت رفته بچه خرج داره.......
پدر:باشه، عزیزم تمومش کن، باشه اشتباه کردم، بیا بابا، بیا بگیر. حالا کجا می خوای بری؟
پسر: داریم با بچه ها می ریم یه سر دبی و برگردیم.
پدر:مگه هفته ی دیگه امتحان نداری؟
پسر:خودت که نمی بری تغییر روحیه بدیم، حالا که با بچه ها می خوام برم آماده شم برا امتحان نمی ذاری.....
پدر:برو پسرم، ول کن دیگه، برو دیرت شد...
در ضمن همون طور که flag عزیز گفتن، لطفاً به بچه خوابگاهی ها توهین نکنین!!!!