RE: به راهنامیی نیاز دارم!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mhassanr7
حتی به این فکر کردیم که بگیم مثلا من تا عید فرصت میخوام که اعتقاداتشو درست کنم. اینجوری هم وقت بدست میاریم هم میشه مسئله ی اعتقادو حل کرد. این راهی بوده که طرفم خودش پیشنهاد کرده. گفته من جلوی پدر مادرت همه مسائلو رعایت می کنم.
همین بند نشونه طرز تفکر شخص هست مبنی بر این که هرجا لازم شد میشه تظاهر کرد ، حال سئوال اینه ، از نظر شما تظاهر اشکالی نداره ( چون وقتی بینش این باشه در موارد دیگری در آینده حتی در رابطه با خود شما نیز ممکن این تظاهر صورت بگیره )
ضمن این که حرف بی بی را تایید می کنم که اعتقادات تنها نماز و روزه نیست و ابعاد وسیعی در زندگی داره ، می دونی که دین در همه ابعاد زندگی برنامه برای سعادت و سلامت داره ، وقتی فرد اصلاً معتقد نباشه در موارد و ابعاد دیگری از زندگیش این فاصله اعتقادی خود را بروز خواهد داد .
مشخصه که شما کاملاً احساسی تصمیم گرفته اید و از این بابت هشدار که بعد ها پشیمان می شوید .
بهتره بگویید معیارهای شما برای انتخاب همسر چیست و ایشون کدوم معیارها رو داره تا شما را برای متقاعد کردن پدرتون یا شما بهتر راهنمایی کنیم .
RE: به راهنمایی نیاز دارم!!!!
با سلام
از معیارهای من برای انتخاب همسر سوال شده.
1- انسانیت
2-صداقت
3- درست زندگی کردن
4- دید باز
5- ارزش های والا و وسع
6- روشن فکری
همه این وارد در فرد مورد نظر من هست و فکر نمیکنم کسی اینارو داشته باشه و نشه باش بر سر اختلافات فرهنگی، اعتقادی و ... به توافق رسید
ضمن اینکه از نصمیماتی که تا الان گرفتم مطلعتون میکنم:
1- سعی در جلب اعتماد پدرم و برگرداندن آرامش
2- بدست آوردن زمان بیشتر برای شناخت
3- بازشناسی کامل شخصیت خودم
4- آشنا کردن پدرم با طرز فکرم و تفاوت های فکری ما
5- توجیه کردن پدرم در دراز مدت نسبت به استقلال شخصیتی خودم
RE: به راهنمایی نیاز دارم!!!!
اینایی که گفتی خیلی کلی بود.همه ما دوست داریم طرفمون اون 6 خصوصیاتو داشته باشه.ولی برای هر کسی اون 6 تا،
تعریفای متفاوت داره.باید ببینی طرفت چقدر نزدیکه به تعریفی که از دید باز داری.بقیه مواردم به همین صورت.
RE: به راهنمایی نیاز دارم!!!!
نکته ای در مورد روشهاتون:
1) خوبه
2) عالیه در صورتی که واقعاً به قصد شناخت باشه نه فقط تائیدیه گرفتن بیشتر بر حرفهای خودتون
3) این مرحله رو در جایگاه 2 بگذارید ، تا شناخت از خودتون پیدا نکنید و ندونید چی می خواید نمی تونید بفهمید دیگری
آنچه رو که شما می خواید دارا هست یا نه !
mhassanr7 عزیز
پاسخ پرسش ها به اعضای تالار این کمک را می کند که اگر نگرش منفی پدر شما در این
قضیه بی دلیل و مدرک است و شما دلایل قوی دارید بیشتر بتوانند به شما کمک کنند.
شما اطلاعات کافی از فرد مورد نظرتان و نگرش وی نمی دهید و آنها را با کلی گویی
مخفی می کنید .فکر می کنم تصمیمتان احساسی باشد که در این صورت
هم سخت بتوانید پدرتان را راضی کنید!
از آنجایی که اطلاعات کافی در این مورد نمی دهید ، من نظر دادن را صلاح نمی دانم
چون در این صورت تنها بر پایه فرضیات خواهد بود
:72: :72: :72:
RE: به راهنمایی نیاز دارم!!!!
با سلام
نمیدونم میتونم با حرفام کمکت کنم یا نه !
ولی میگم.
اول اینکه نظرت در مورد ازدواج چیه؟
نه اینکه ازدواج باعث تکامل زن و مرده؟ یعنی انقد خودتو کامل میدونی که نخوای بالاتر بری!
مطمئنم که انقد به اعتقاداتت پایبندی که میخوای همه رو تابعش کنی! شاید ظاهرا اینطور باشه ولی ذات هیچکس تغییر نمیکنه .
دوم:
فاصله بسیار است بین حرف تا عمل.
دوستتون که تو شرایط خانوادگی شما زندگی نکرده فقط خودشو با شرایط شما لفظا وفق داده مطمئنا براش خیلی سخته همیشه تابع رفتارتون باشه یا شایدم انقد رو شما تاثیر بزاره که شما تسلیمه رفتارش بشی!
سوم:
میگین مشکل فقط رضایت پدرتونه !
چقدر پدرتونو میشناسی؟
مطمئنا پدرتون شمارو بهتر میشناسه و با روحیاتتون بهتر اشناست که مخالفن.
یکم به قضیه جدیتر و منطقی تر نگاه کن به اینده به روزاییکه این عشق و وابستگی عادت و روزمرگیتون میشه.
اونوقته که بدنبال نواقص هم میگردین و زندگیتون میشه جهنم
سعی کن تو یه فرصت دیگه با پدرت صحبت کنی چون هیچ پدرومادری بده بچشونو نمیخوان.
امیدوارم بتونی تصمیم درستی بگیری:323:
RE: مخالفت پدر با انتخاب به دلیل تفاوت اعتقادی ( به راهنمایی نیاز دا
سلام دوست عزيز
من واقعاً تعجب ميكنم وقتي كه تو ميگي اختلاف بين عقايد تو و همسري كه انتخاب كردي وجود داره و باز هم اصرار داري كه در انتخابت شك نداري و تنها مشكلت پدرته، من تجربهي تلخي در اين زمينه دارم، كه يه عمر بايد تاوان پس بدم، كلاً تمام اون چيزايي كه در حرف گفته ميشه وقتي به پاي عمل ميرسه رنگشون عوض ميشه، الان اگه بخوام باهات درد و دل كنم مثنوي هفتاد من كاغذ ميشه، ولي اگه مايل بودي ميتونم سرفرصت بيشتر باهات حرف بزنم و حداقل تجربه ي خودم رو در اختيارت بگذارم، شايد بتوني ازش استفاده كني، اميدوارم بتوني راه درست رو انتخاب كني، فقط همينو بگم كه تو داري همسر و شريك زندگي انتخاب ميكني نه يه دوست خوب و صميمي رو اين حسابي فكر كن.اگه دوست داشتي سرگذشت منو بدوني ايميل بده تا مفصل برات تعريف كنم، مطمئنم ضرر نميكني.
RE: مخالفت پدر با انتخاب به دلیل تفاوت اعتقادی ( به راهنمایی نیاز دا
سرگذشتتو اگه می شه همینجا بذار تا ماهم بتونیم استفاده کنیم.
RE: مخالفت پدر با انتخاب به دلیل تفاوت اعتقادی ( به راهنمایی نیاز دا
سلام دوستان
من سعي ميكنم خيلي خلاصه داستان زندگي خودم كه فكر ميكنم خيلي نزديك به موضوع مورد بحث باشه رو براتون بنويسم، اميدوارم قابل استفاده باشه.
من الان 32 سال سن دارم، در دوران دانشگاه با يه همكلاسي آشنا شدم، من از يه خانواده كاملا مذهبي(البته به اعتقاد من مذهبي روشنفكر) تمام ازداواجهاي قبلي صورت گرفته تو خانواده سنتي و خب تا حدود زيادي موفق، همينجا بگم كه كه اصلاً منظور من از اين نوشته تأييد كردن و يا رد كردن نوع ازدواج(سنتي يا غير سنتي)نيست فقط هرچي كه به ذهنم ميرسه رو دارم مينويسم.
خلاصه آشنايي من با دوست دوران دانشگاه و مادر دخترم طولاني شد و خب ديگه حالا تبديل شده بوديم به دوتا عاشق دلباخته كه جونشون رو براي هم فدا ميكردند و تنها آرزو و هدفشون رسيدن به همديگه و زندگي كردن زير يك سقف بود . ما مدت سه سال و نيم با هم دوست بوديم، فرصت براي حرف زدن و شناختن همديگه تا دلتون بخواد مهيا بود. از نظر من همه چيز عالي و ايده آل بود. همهي نظرات و ايدهها، اهداف و خلاصه تا اونجايي كه به ذهنمون ميرسد تمام جوانب موضوع به دقت مورد بررسي قرار گرفت. تنها چيزي كه بين من و اون فاصله ايجاد ميكرد يه موضوع به ظارهر خيلي كم اهميت به نام نوع پوشش و حجاب بود. نماز، روزه و ... رو بجا مياورد و مياره و خيلي هم با جديت اينكارو ميكنه ولي خب خانوادتاً پوشش مناسبي نداشتن، البته اين از نظر من يه موضوع شخصيه، هركس خودش جوابگوي خير و شر خودشه، ولي خب همين موضوع باعث شكل گرفتن يه اختلاف خيلي جزئي بين اون و خانوادش به خانواده من شد. كه با عقب نشيني همسرم به ظاهر همه چيز حل شد. يه اختلاف كوچيك كه با گذشت كردن يك طرف ماجرا حل و فصل شد و ازدواج ما به خوبي و خوشي سر گرفت. روزها ماهها و سالها گذشت، همسر من ظاهر خودش رو حفظ ميكرد، البته فقط در رويارويي با خانواده من، ولي نميتونم داستان وصل و زير يك سقف رفتن چيه كه رنگ تمام زندگي رو عوض ميكنه و هرچي پيش ميري تفاهم و عشق اوليه جاي خودش رو به خرده گيري و بروز مشكل ميده، اولين مشكل از يه حرف شروع شد، وقتي كه خواهر من تو يه جمع زنانه به همسرم ميگه كه ما باعث شديم تا خير و شر و بشناسي، شانس آوردي كه با برادر من ازدواج كردي و الا معلوم نبود الان چه سرنوشتي در انتظارت بود، حالا بحث از كجا شروع شده بود تا به اينجا رسيده بود بمونه، همين جرقه كوچيك به فاصله 6 ماه زندگي منو به آتيش كشيد. همسرم به كل برگشت سر جاي اولش و ديگه خودش رو ملزم به رعايت ظاهر نميدونست، چرا؟ چون از اول هم اعتقادي به حجاب نداشت و فقط به خاطر من اونو پذيرفته بود. ولي من ديگه اون جايگاه اوليه رو نداشتم، كار و مشغله كمتر فرصت ميده كه به خانواده برسي، فاصله ايجاد ميشه و كوچيكترين بهانه باعث ميشه اين فاصله بيشتر و بيشتر بشه، من زندگيم و همسرم رو دوست داشتم، ازش حمايت كردم، با خانواده روبرو شدم، از خانواده ترد شدم و فكر كردم خب حالا كه ديگه هيچ رابطهاي نيست مشكلات به مرور حل ميشه، ولي نشد كه نشد، چون حالا ديگه ما زير يه سقف بوديم(من اينو هي تكرار ميكنم چون اعتقاد دارم اگر 50 سالم با همديگه دوست بوديمو زير يه سقف نميرفتيم همچنان دوستهاي خوبي براي هم بوديم و خيلي راحت از اشتباهات همديگه گذشت ميكرديم.) حالا كه زير يك سقف هستيم از هيچي نميشه گذشت، هر كدوم حق رو فقط به خودش ميداد هم من كم گذشت شده بودم چون ديگه كل زندگيمو به پاش ريخته بودم و حالا ديگه توقع داشتم حداقل به جاي اينهمه باختن من حالا بايد يه كم اون ببازه، يه كم اون از خواستههاش بگذره كه نميگذشت و هم اون كم گذشت شده بود چون فكر ميكرد مني كه ديگه جايي رو ندارم به راحتي از دستش نميدم پس بيشتر روي خواستههاش پافشاري ميكرد. باورتون نميشه اگه بگم در طول 6 ماه و فقط 6 ماه همسرم به قدري عوض شد و اختلافات به قدري شدت گرفت كه اولين دادخواست طلاق به دستم رسيد. از طرف خانواده من هيچكس همفكري و كمكي نكرد و خانواده اون يكطرفه به قاضي ميرفتن و راضي برميگشتن. خلاصه الان من موندم با يه دختر بچه 7ساله كه مادرم از سر ترحم اونو نگهداري ميكنه، جايگاه خانوادگيمو به كل از دست دادم و به شدت گوشه گير، انگيزه براي پيشرفت ندارم و الان كه دارم اينارو مينويسم هيچ آينده روشني رو براي خودم تصور نميكنم. چون همه ي زندگي من شده دخترم و حالا ديگه فقط تلاش ميكنم آينده خوبي براي اون بسازم. به نظر شما ميشه؟ منكه فكر ميكنم دختري كه مادر بالاي سرش نباشه سخته كه آينده خوبي داشته باشه هرچند غيرممكنم نيست.
ببخشيد زياد حرف زدم، ولي هم از اين دوست خوبم كه تازه اول راهه و هم از بقيه دوستان خواهش ميكنم واقع بين باشند. انتخاب يه دوست خوب با انتخاب همسر و شريك زندگي زمين تا آسمون با هم فرق دارن.
RE: مخالفت پدر با انتخاب به دلیل تفاوت اعتقادی ( به راهنمایی نیاز دا
نقل قول:
از معیارهای من برای انتخاب همسر سوال شده.
1- انسانیت
2-صداقت
3- درست زندگی کردن
4- دید باز
5- ارزش های والا و وسع
6- روشن فکری
می خواستم بدونم شما قبل از آشنایی با این دختر واقعا مسایل اعتقادی براتون مهم نبود به نظر باید روی این گفته خیلی فکر کنی. احتمالا از آنجایی که شما در سن آشنایی معیارهاتون رو تنظیم نکرده بودید و بعدا به این نتیجه رسیدید، حالا این معیارها به احتمال زیاد تحت تاثیر این دوستی قرار گرفته و در واقع شما معیارهاتون رو بر اساس انتخابتون تنظیم کردید نه بر انتخاب رو بر اساس معیارها.
در این تصمیم گیری به شدت بوی احساسات میاد و باید خیلی دقت کرد، صحبت یک عمر زندگی و پشیمانی است.
این رو هم در نظر بگیرید که هر انسانی حتما به حمایت خانواده اش نیاز جدی داره و حتی بعد از مستقل شدن
RE: مخالفت پدر با انتخاب به دلیل تفاوت اعتقادی ( به راهنمایی نیاز دا
salam bebakhshid ke farsi tayp nemikonam chon aslan nemitonam va saat ha tol mikeshe
man nazare ham baram gabele tahsine vali man ye soale sade daram
pedaret barat ahamiyate bishtari dare ya on khanom?
==============
سلام ببخشید که فارسی تایپ نمیکنم چون اصلا نمیتونم و ساعت ها طول میکشه
من نظر همه برام قابل تحسینه ولی من یه سوال ساده دارم
پدرت برات اهمیت بیشتری داره یا اون خانم؟