یاس 66 گرامی از تان خیلی ممنونم . از اینکه وقتتون رو صرف کردین و پاسخ بیطرفانه ای دادید تشکر می کنم.
انشا الله همیشه موفق و شادکام و خوشبخت باشید.
نمایش نسخه قابل چاپ
یاس 66 گرامی از تان خیلی ممنونم . از اینکه وقتتون رو صرف کردین و پاسخ بیطرفانه ای دادید تشکر می کنم.
انشا الله همیشه موفق و شادکام و خوشبخت باشید.
با سلام
بنظر من شما مشکل خاصی نداری.
به خدا توکل کن و ...............
سلام به همه دوستان همدرد
پیرو شرح حالم :
بعد از حدود 2ماه که واسه فکر کردن به دختر مورد علاقم فرصت دادم ، در یه برخورد اتفاقی که تو خیابون پیش اومد ( تقریبا همسایه ایم) کاملا مودب و محترمانه با هاش سلام و علیک کردم . این دقیقا پنجمین صحبتمون در این مورد بود ( هر جلسه حدو د 10 دقیقه ) ( وگرنه در مغازه مان برخوردهای متعددی رو با خودش و والدینش منفردا و مشترکا داشتیم و یه شناخت کلی متقابل ( حدود 4 ساله ) از خانواده هم داریم )
برعکس آخرین برخوردمون که کمی تند و بی میل برخورد کرده بود (احساس میکنم فکر می کرد که قصدم جدی نیس و در اقدامم سستی کرده ام ) مثل برخور های قبلی مون کاملا خوشرو و مودب و متبسم برخورد کرد .
نتیجه کنکورشو پرسیدم که گفت مجاز شده ولی فکر نمی کنه که قبول بشه و واسه کنکور سال بعد میخواد بخونه . گفتم که هر کمکی از دستم بیاد می کنم و .... در مورد نتیجه فکراش جویا شدم که گفت از طریق خانواده پیگیر باشم ، منم بهش گفتم که مطمئن باشه که هر اقدامی اگه بخواد صورت بگیره از طرف خونوادم خواهد بود و ..... فقط اینکه آیا فکراشو کرده و اجازه دارم که واسه خواستگاری به پدرم بگم دوباره تماس بگیرن و غیره ( گفتم که تمام برآیند ها و نتایج به نظر تو ختم میشه و ....) که گفتش نیاز داره که فکر کنه . (احساس می کنم نظرش به اقتضای سن کمش و رعایت احترام و ..... منوط به نظر والدینشه ). از طرفی والدینش هم بخصوص پدرش اصلا مخالفتی نداره و مادرش هم نظرش اینه که واسه ازداجه دخترش خیلی زوده .
آیا بنظرتون والدینش صرفا بدلیل لطمه نخوردن به تحصیل دخترشون این رویه رو پی گرفتن یا می خوان موقعیت های با لقوه آتی رو هم ارزیابی کنن ؟ چج.ور میتونم به این پی ببرم؟ این هم بگم که پدر و مادرش کاملا منطقی و تحصیل کرده هستن و خودش هم منطقی تره تا احساسی تر ( 80 به 20 )
نهایتا من هم تو جواب گفتم هر چقدر که لازم باشه بهش زمان می دم تا فکر کنه و او نو تو انفاس نمی ذارم که سریع جواب بگیرم .
از اعضاء محترم تالاربخصوص خانم های تالار خواهش میکنم راهنمایی ام کنن. چی کار کنم که نتیجه بگیرم . وقتی که زیاد پیگیر می شم فکر میکنن که زیاد عجله دارم از طرفی وقتی پیگیر نمی شم احساس می کنم که بنظرشون می آد سست کاری می کنم . بخدا موندمچی کار کنم .
سلام جناب موفق
منم به سهم خود حضورتون در جمع اعضاء کلبه همدردی را خیر مقدم میگم و امیدوارم اینجا را خانه خود بدانید
به نظر میرسه این خانواده و همین طور دخترخانم مورد نظر شما ، دارای برنامه در زندگی هستند ، و برای خود اولویتهایی دارند ( و این مثبته ).
بهتره با احترام به نظرشون فرصتی که خواسته اند را به آنها بدهید فقط یکبار دیگه از طریق پدرتون وارد شده و اعلام کنید که منتظر هستید و بخواهید که زمانی تقریبی را مبنی بر پذیرای شما به طور رسمی بودن را به شما اعلام کنند تا شما از حالت بلاتکلیفی در آمده و آرامش پیدا کنید ، خیلی صریح تاثیرات بلاتکلیفی روی روند زندگیتون را پدرتون به خانواده ایشون بگویند و ضمناً بپرسند غیر از موضوع گذر از کنکور و به جریان افتادن ادامه تحصیل آیا مانع دیگه ای هست ؟ و اگر نبود مصمم بخواهید که زمانی تقریبی را به شما اعلام کنند و شما هم به امورات و تحصیل و کارتون بپردازید تا وقت و زمان معلوم .
موفق باشید
.
خانم فرشته مهربان عزیز
ممنونم از پاسختون .
بخدا تو این 7 - 8 ماهی که مطالب تالار رو پیگیری کردم و دانش بسیاری ازش کسب کردم ، بارها از ظرافت جواب هاتون به اعضای تالار و اینکه بی مزد و منت وقت گذاشته و همدردی کردین و باریک بینانه و متخصصانه ارائه مشاوره کردین ، چشام پر اشک شده ( نه اینکه زیاد آدم احساسی باشم ).
تقدس کارتون بقدری بالاست که جسارته منه حقیر بخوام ازتون تشکر کنم .
عجرکم عند الله .
با سلام دوباره
دوستان عزیز ، دیشب با پدرم کاملا مفصل و شفاف و محترمانه حدود 1 ساعتی صحبت کردم .
ابتدا بهم گفتش که انتخابی که کرده ای رو تایید میکنم و نه نمی آرم . ولی اینو بدون که موقعیتهای زیادی برات هستش ( از یکی دو تا از فامیلها و دوستاش گفت که مستقیم و غیر مستقیم تمایلشون رو واسه ازدواج من با دخترشون نشون داده بودن و .... و اینکه این نفرات آدم های متشخص تری هستن و تحصیلاتشون بالاست و ......... )
با کمال احترام گفتم که پدر من ، حرفاتون رو کاملا قبول دارم و اون دخترای فامیل یا همکارانتون رو هم می شناسمشون و دخترای بدی نیستن و احترامشون محفوظ .
ولی گفتم من خیلی رو این موضوع فکر کردم و تو ذهنم تصمیم خودمو گرفتم و انتخابمو با توجه به شناخت نسبی که دارم گرفتم و پای حرفم هم وای می ایستم . فقط تنها اگه در مراحل شناخت کامل دختر مورد علاقم اگه به این نتیجه برسم که انتخابم اشتباه هستش و .... تجدید نظر می کنم و دختر مورد علاقم رو هم قانع می کنم و ...
پدرم هم قانع شد و گفت که انشا الله که خیره و ......
حالا قرا ر شده که تو روزهای آ ینده اقدام رسمی بکنن و اجازه خواستگاری بگیرن یا قولی رو که فرشته مهربان عزیز فرمودن بگیرن و ......
حالا سوالم اینه که وقتی خانوادم تماس بگیرن چه جوری می تونن اجازه اینکه با دخترشون رابطه ( صرفا جهت شناخت بیشتر افکار و عقاید و سلیقه ها ) داشته باشم رو بگییرین ؟
آیا وجود چنین رابطه هایی در مورد فوران علاقه ها و کنترول اون و .... رو توصیه میکنین ؟
از طرفی درصورت نبود چنین رابطه ای شناختمان ناقص بوده و در ذهنمون به خیالپردازی و ... رو می آریم .
باسلام و تشکر از همه دوستان
اینکه دوستان عزیز می فرمایند تحصیلات برای این خانم خیلی خیلی مهمه، که فعلا جواب قطعی به بنده نمی دن :
عرض کنم که در دیدار آخرم به دختر مورد علاقم ( s ) گفتم که با تمام توانم و وجودم ( از نظر مادی و معنوی ) در راستای ادامه تحصیل اش بهش کمک خواهم کرد و بعد از ازدواج هیچ مخالفتی با ادامه تحصیل یا اشتغالش یا سایر موارد مشابه نخواهم داشت و علاوه بر این تشویق و کمکش هم خواهم کرد . / ایشون هم این مطالب رو قبول کردن و باز تلویحا و پر واضح با نوع حرف زدن و عکس العمل اش ( در دیدار آخرمون حدود 4-5 ثانیه در عمق چشمم خیره شد و فکر کنم اینبار برق عشق و علاقه خا لص و مقدسم را در چشمم خواند و بعد این نگاه رو خیلی متین و موقر، خودش قطع کرد .و منم با نهایت وجودم ، عشق و علاقم رو با نگاه به عمق چشماش ، ثابت کردم .) شرایط رفتارش طوریه که احساس می کنم ، خودش ته دلش خیلی راضی و متمایل هستش ( اگه اینطوری نبود ، شخصیتش طوریه که خیلی قاطع و محکم جواب رد بهم می داد .(اصلا با کسی تعارف و احساسی بازی نداره و کلا خیلی منطقی و فهمیده است . )) ، از طرفی با پدرش هم که حدود 3 ماه قبل صحبت کرده بودم ، صراحتا بهم گفت که قصدشان طرد من نیست و تلویحا نشان داد که هیچ مخالفتی نداره و کاملا متمایل و مثبت و محترمانه صحبت کرد ،(گفتش تا به حال غیر از خوبی و شخصیت بالاتون چیز دیگه ای از شما و خونوادتون ندیدیم و ......) و در نهایت بهم گفت که شرط اصلی نظر دخترم هستش ، اجازه بدین امتحاناش تموم بشه ، تا بتونه فکر کنه . ( بنظرم می خواست با همسرش صحبت کنه تا نتیجه گیری کنن. / 1 ماه بعد از صحبت خودم با پدرش ، پدرم زنگ زد به موبایل پدرش تا نتیجه بخواد ، که عنوان کردن اجازه بدین امتحان کاردانی به کارشناسی اش رو بده تا بتونه فکر کنه و...
نهایتا در اواخر شهریور ماه امسال که اتفاقی همدیگه رو تو محل دیدیم و ..... ( در پست آخرم مفصل توضیح دادم )
حال پیرو مطالب بالا :
دیشب پدرم واسه گرفتن وقت از خانواده S برای خواستگاری یا آشنایی از نزدیک خانواده ها به منزلشان زنگ زد . ، خود S گوشی رو برداشته بود ( صدای پدرمو می شناسه ) و گفته بود که پدرش منزل نیستن و بنابراین گوشی رو به مادرشون داده بودن ، مادرش هم خیلی مودب و محترم با پدرم صحبت کرده ، ولی چشمتان روز بد نبینه ، اصلا اون چیزی رو که انتظارشو نداشتم جواب داده بود که :
دخترم درسش نیمه تمومه ( کاردانیه ) و ادامه تحصیل اش ضروریه و باید درسشو بخونه و از این حرفا ( قبلا علاوه بر درسش ، کمی سنش رو هم بهانه می کرد و گفته بود وقت ازدواجش نیست ، ولی اینبار از سنش حرفی نزده بود . و فقط گفته بود که می خواد دخترش ادامه تحصیل بده ) خلاصه پدرم هم خیلی اصرار کرده واسه گرفتن وقت از ایشون و گفته بود که ظاهرا نظر همسرتون ( پدر S ) مساعدو متمایل بوده و ....و نهایتا اینکه که تا آخر هفته ، من تماس میگیرم ( پدرم ) و نتیجه رو پیگیر می شم . ایشون هم جواب داده که با همسرم صحبت کنم ، تا اینکه در آخر هفته ، به تماس ما ( پدرم ) جواب بدن .
اعتراف می کنم که دیشب از لحاظ روحی ( با توجه به عشق و علاقم وهمچنین اعتقاد و اعتمادی که به تمایل S داشتم ) با شنیدن این جواب خیلی جا خوردم . و به هم ریختم . ( تا ساعت 45/1 نیمه شب با ماشینم خیابونا رو همینطور بی هدف گشت می زدم و از پنجره خونشون هم دیدم که چراغشون روشنه ( تا ساعت 30/1 ) و اونا هم در مورد همین موضوع بحث میکنن( برداشت منه .) ) . واقعا S رو از ته قلبم دوست دارم و عاشقشم و شایستگی های زیادی داره و تا حالا هم در راستای همین دوست داشتن و علاقه خالص ، کاملا به هنجار و منطقی اقدا م کرده بودم و ...... . شاید غیر منطقی باشه ، ولی اصلا نمی تونم حتی یک لحظه هم اینو تصور کنم که روزی ایشون رو از دست بدم .
بطور کلی باتوجه به شناخت 4 ساله ای که از روحیات خانواده S دارم ، فکر می کنم که خود S و پدرش کاملا راضی هستن ولی نظر مادرش ( خانم بسیار با شخصیت و محترمی هست . )نظرش یه چیز دیگه هست . ( با توجه به شاغل بودنش ( دبیر زبانه ) شاید تو خونه به شرایط مسلط تره و نظرش برش زیادی داره )
حال به همراهی و همدردی همه اعضاء تالار ، بخصوص قدی می ها و باتجربه تر ها ، عاجزانه نیاز مبرم دارم . و بطور کلی بنظرم 2 تا راه حل اساسی می رسه
1- در تماس آخر هفته ، وقتی رو واسه برگزاری یک جلسه آشنایی (بین دو خانواده ) در منزل S اینا برامون بدن ، که در این حالت بحثی ندارم .
2- باز جواب بدن که فعلا دخترمون قصد ادامه تحصیل داره و همون حر فای قبلی ....
در حالت گزینه دوم ، چن تا سوال داشتم که خواهشا کمکم کنین و به راهنماییتون نیازمندم . ( الان اصلا فکرم منطقی کار نمی کنه و خوب و بد رو نمی تونم تشخیص بدم . )
** اگه جواب دوم رو بدن ، آیا اصلا اصرار و سماجت از جانب من و خانوادم صورت بگیره یا خیر ؟
**نقش S در این شرایط چیست ؟ آ یا کوچکترین حمایتی از من در گفتگوهایی که در خونشون کردن می کنه ؟ اصلا می تونه بکنه ؟ رسالتش در این شرایط چیه ؟ چه نقشی می تونه ایفا بکنه ؟ هرچند جزیی و کوچک . ( با توجه به اینکه با مادرش خیلی صمیمی هستش و نظرات مادرش خیلی تاثیر گذاره در شخصیتش و اصلا اساس عاشق شدن من به S همین شخصیت بالای مادرشه و صمیمیت با دخترش ، ولی اصلا انتظار چنین پاسخی رو ازش نداشتم)
** شما بعنوان یه دختر دم بخت ، تو این شرایط چی کار می کردین ؟ چه مسایلی از ذهنتون خطور می کرد ؟ ( با توجه به اینکه خودتون منطقی تر باشین تا احساسی ، و بنده خواستگار اولتون و 27 ساله / کارمند بانک با 2 سال سابقه / فوق لیسانس ( فقط دفاعیم مونده ) / کارشناس رسمی دادگستری در رشته حسابداری و حسابرسی / با دانشگاه آزاد هم صحبت کردم و قراره بعد از دفاع ام بطورقرارداد حق التدریسی ، تدریس کنم ./ از نظر اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، خانوادگی و حتی اعتقادی و سیاسی هم تیپ و هم شرایط با هاتون ( تا 95 % ) و از نظر قیافه کاملا معمولی ، شما هم کاملا معمولی ، قد خودم 185 و ایشون حدودا 175 و سایر شرایط طبیعی و عادی .....
** به پدرم گفتم ، اگه اجازه خواستگاری هم مهیا نشه ، با یه بهونه اجازه یک جلسه آشنایی بیشتر خانوادگی رو از خانواده S ( در منزل آنها ) بگیره و ... ( گفتگو های حضوری و رو در رو فکر کنم موثر تر باشه ) آیا این کارم درسته یا نه خودمونو سبک می کنیم ؟
** بطور کلی چه راه حل و چه راهنمایی و پیشنهادی تو این شرایط ، واسم دارین ؟
از اینکه خیلی طولانی شد ، خیلی خیلی عذر می خوام ، می بخشین .
منتظر نظرات و مشاوره تک تک همدردان هستم .( فقط تا آخر هفته فرصت دارم . )
. من الله توفیق .
کسی به دادم نمی رسه ؟:97:
این فکر و خیالات رنگارنگ ، خیلی اذیتم می کنه .:223::223:
کمک لطفا .
سلام دوستان گلم
چهار شنبه هفته قبل ، پدر و مادرم در یه ملاقاتی که بطور حضوری تو محل ، با پدر و مادر S داشتن ( با هماهنگی قبلی )، باهم صحبت هایی داشتن که نتیجه این شده که فعلا S کنکورشو آذر ماه امسال بده ، و بعد صحبت های تکمیلی و باقی مراحل طی بشه .
البته صحبتهاشون خیلی مثبت بوده و هردو طرف متقابلا بی میل نبودن و مادر S هم موضعش خیلی نرم تر شده . ( فکر کنم تمایل S باعث شده ) .ایشون گفتن که دخترم شاگرد زبده ای بوده و تو نمونه دولتی خونده بوده و .... خیلی دختر حساسیه و .... ولی بدلیل اینکه تو کنکورش از کاردانی قبول شده و ..... اینو یه شکست جدی تلقی کرده و بدلیل اینکه ما کمی می خواهیم موضوع طول بکشه ، همینه و .....
پدرم هم گفته که باهم بودن اینا می تونه تاثیر مثبتی واسه ادامه تحصیل هردوشون داشته باشه و .... و اونها هم تایید کردن و ........
خلاصه قرار شده تا کنکورش فعلا منتظر باشم .
مرسی . بای .