RE: با افسردگی و بی حوصله بودن همسرم جه کنم؟
با سلام دوست عزيز كاش بجاي سرماي درون گرماي درون ميذاشتي من بعنوان دوست كوچك شما ازتان خواهشمندم بخاطر يك سري مسائل كوچك وپيش پا افتاده زندگي را براي خودوشوهر تان مشكل نكنيد با خنده با گذشت مسائل را هم انجا خاتمه بدهيد روي مسلئه يا مشكل تعبير وتفسير نكنيد كه هيچوقت بهتر نميشه كه بدتر ميشه من هم تقربيا مشكل شما را داشتم كه حدود 3ماه پيش خواهر بزرگترم براثر ايست قلبي درسر نماز براي هميشه از پيشمان رفت وومارا با سه بچه اش تنها گذاشت بعد اين حادثه به قدري ناراحت وافسرده شده ام كه خودم نسبت به بچه هام وشوهرم بي تفاوت شده ام وهمش افسوس گذشته را ميخورم چه قدر خوش بودم وقدرش را نمي دانستم بخدا همه مشكلات راه حل دارند غير از مرگ كه هيچ چاره اي نداردبه قدري ناراحتم كه كاش هزار جور ازاين مشكلات توانائي هضمش را داشتم ولي اين فقدان داغونم مكنه كه از همه چيز وكس بريده ام
RE: با افسردگی و بی حوصله بودن همسرم جه کنم؟
سرمای درون عزیز
نمیگم نسبت به همه کارای بدشون بیتفاوت باشین
بعضی از اشتباهات اطرافیان از روی اینه که اصلا متوجه نیستن
مادر شوهر خود من گاهی حرفایی میزنه که فکر میکنم نیش و کنایه س.اما گاهی میبینم اصلا قصدش این نیست.
یا اینکه کاری میکنه که ناراحت میشم.دقیق که فکر میکنم میبینم منظور بدی نداشته.
خودش هم یکی دوبار گفته بهم که آدم که سنش میگذره با اینهمه مشکلات روحی و جسمی اعصاب برای آدم نمیمونه
گاهی عصبی میشم اما تو به دل نگیر.گاهی هم منظورم اصلا تو نیستی اما به خودت میگیری و...
درسته باید حرفی که میزنه اول فکر کنه بعد بگه
اما خب آدم جایزالخطاست.من از روی حرفای کوچیکش حتی اگه گاهی منظوری هم داشته باشه میگذرم.خودمو میزنم به اون راه.ناراحت میشم اما نمیذارم ادامه پیدا کنه.
در مورد بعضی از رفتارها که دیگه جایز نیست اونقدر چشم پوشی کنیم که دفعه بعد بدترش کنن.
تو ارسال قبلیم هم به شما گفتم مادر شوهرتون دیگه کاملا متوجه دلخوری شما شد و گاهی همین کافیه که بدون هیچ حرفی که شاید شرایطو بدتر کنه با رفتارت بفهمونی که بهت برخورد.خودشون متوجه میشن.
نیازی نیست به دلخوریت ادامه بدی یا چیزی بگی و به روشون بیشتر از این بیاری.مگه اینکه مسئله جدی و سوتفاهم پیش اومده باشه که بخوای محترمانه حلش کنی با صحبت.
RE: با افسردگی و بی حوصله بودن همسرم جه کنم؟
سلام
معصومه عزیز بهت تسلیت میگم بابت از دست دادن خواهرت از همدردیت ممنونم
امیدوارم خدا به تو هم صبر بده و خواهرت رو بیامرزه
مهتاب عزیز از تو هم برای پاسخت ممنونم بعضی وقتها اینقدر تو یه موضوع خودم رو درگیر میکنم که دیگه فکر جدید توی ذهنم نمیرسه انگار اصلا اون مدت دیگه به هیچی نمیتونم فکر کنم و مغزم از کار میفته و بعد از مدتی که میگذره تازه به خودم میگم کاش این کارو میکردم و اون کارو نمیکردم و من چرا این طوری کرد م یا چرا اینو گفتم و اصلا دیگه نمیتونم درست و از نادرست تشخیص بدم
از همتون بابت کمکهایی که بهم کردین ممنونم و فرشته مهربون عزیز حرفاتون خیلی به دردم خورد
:72::72:
RE: با افسردگی و بی حوصله بودن همسرم جه کنم؟
سرمای درون عزیز
همه ما همینطوریم،البته بطور نسبی تفاوتهایی داریم.وقتی فکرمون زیادی مشغول چیزی میشه دیگه متوجه نیستیم چکار داریم میکنیم.
دقتمون کم میشه.نمیتونیم بهتر فکر کنیم،به مسائل جنبی فکر کنیم.
اما با تقویت و تمرین قابل حله.من به شخصه خیلی موفق شدم تو کنترل خودم و افکارم در این شرایط.
اول خدا و بعد تالار همدردی و اعضا و مقاله هاش خیلی کمکم کردند.
به وضوح شاهد تغییرات هستم.شما هم به تالار همچنان سر بزن،راهنمایی بخواه.مقاله بخوان.
مشکلات و موضوعات قدیمی رو مطالعه کن،مخصوصا" تاپیکهایی که مربوط به مشکلت هستند.
نت برداری کن.فکر کن.
سعی کن از دور به موضوع نگاه کنی.
مطمئنم موفق میشی.:104::104::104:
:72: