-
RE: ادامه زندگی یا ؟
در پاسخ به سوالتون :
نه ، به هیچ وجه اینطور نیست.
"محض رضای خدا عصبانی نشه. ایا خواسته بزرگیه ؟" ... بله خواسته بزرگیه ، اما باید یاد بگیرید نحوه برخوردتون تو این شرایط چیه و ایشون هم باید قابلیتهاشو بالاتر ببره و بتونه خودشو کنترل کنه.
میشه بگید تحصیلات همسرتون چیه؟
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
ممنون BABYگرامی و همه دوستان
من فوق لیسانس مهندسی صنایعم اون لیسانس عمران . تو یک اداره وابسته به نیروهای نظامی استخدام رسمیه و من مسئول آزمایشگاه یک اداره و استخدام رسمی هستم. نسبت به تحصیلات من خیلی حساسه اصلا دوست نداره ادامه بدم تا حالا یک بار هم نگفتم تحصیلات من از تو بالاتره . ولی با این همه موقع دعواها میگه تو حق داری باید زن یکی هم تراز خودت میشدی . ولی من برای جایگاهش تحصیلاتش ارزش زیادی قائلم . از یک خانواده متمدن و فرهنگیه . من به همسریش افتخار میکردم همینطور خانوادم. ولی داره همه چیزو خراب میکنه
کماکان از راهنمایی هاتون ممنونم
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
میترا جون تو تمام زندگیها مشکلات وجود داره
که اینم به خاطر تفاوتهای رفتاری و اختلاف سلیقه هست فراموش نکنیم که شما هم اول راهی و این حس شما طبیعیه!
به هر حال شما اشاره کردید که دوران نامزدی پر استرسی داشتید یعنی در دوران نامزدی هم شاهد این مسئله و واکنشهای همسرتون نسبت به مسائل اطرفشو مسائل کاریش بودید...
تو دوران نامزدی باید به این فکر میبودید که ایا میتونید در بلند مدت هم با برخوردهای همسرتون کناربیاید ؟!
حالا که از یک دوران اشنایی به نام نامزدی عبور کردید و تن به یک تعهد بلند مدت دادید به فکر سازندگی باشید نه جدایی!
شما سعی خودتون رو بکنید ، اگه تمام راه ها رو رفتید و نتیجه نگرفتید اونوقت به طلاق فکر کنید!
عصبی بودن همسران ویا به طور کلی افراد مسائلی هستن که میشه در یک دوره زمانی مشخص با همکاری ومشارکت خود فرد تعدیل ویا کاملا کنار گذاشته بشه!
حالا که دوست دارید همسرتون رو پس به ایشون کمک کنید نه اینکه میدون رو خالی کنید شما ازدواج کردید که به کمال برسید و تشکیل خانواده بدید نه اینکه براحتی از زیر بار مشکلات شونه خالی کنید...
متوجه هستم که چقدر زندگی با فرد عصبی کار سختیه اما کنار علاقمندی شما و راهکارهایی که دوستان اشاره کردن حتما به زندگی ایده التون میرسید انشااله.
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
d@rya ی عزیز ممنون از راهنمائیهات
من واقعا درمونده شدم از هر 5 یا 6 روز سر یک مسئله خیلی جزئی مثل سر رفتن شیر ، روشن موندن تلوزیون و ... دعوامون میشه. یا بهتر بگم دعوام میکنه
دوران نامزدی در این حد نبود
واقعا از زندگی سیر شدم
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
راستی میترا جون فکر کنم فاصله سنیه زیادی هم نداری با همسرت ! اخه اصولا مردایی که با همسرانشون فاصله سنیشون زیاده مثلا حدود 7-10 سال یه جورایی تسلط کامل رو همسرشون دارن و سعی میکنن همه جوره اونو کنترل کنن و هرگونه تخلف از محدوده خواست اون اقا جرم محسوب میشه و زن بیچاره مستحق سرزنشه! اگه این عصبانیت ها موقتی پیش اومده میتونه رفع بشه اما اگه در گذشته هم جو زندگیش جوری بوده که به این رفتارش بها داده شده و عادتش شده باید کمی تامل کرد و سنجیده تر عمل کرد...!
جو زندگیت اینطور که پیداست کاملا مشوش شده ! یه جورایی دارید زندگی رو برای خودتون جهنم میکنید... که همه و همش هم به خاطر فشارهایی هست که روی همسرت وجود داره... امکانش نیست همسرت تغییر شغل بده چون مکرر تاکید داری که ایشون از محیط کارش و کارش راضی نیست و این عصبیش میکنه!
به یاد روزهایی باش که ارزو داشتی کنار همسرت زندگی مستقلت رو شروع کنی حالا تمام سعیت رو بکن تا جو خونه ماوا و مأمنی باشه برای ارامش گرفتن هر دوی شما...
وقتی همسرت ارومه باهاش صحبت کن و بهش بفهمون که عصبانیتهای مکررش داره اذیتت میکنه بهش بفهمون که رفتارش تورو ناامید میکنه و احتیاج به توجه بیشتری داری ...ازش بخواه که اینو ازش بخواه که محبت کردنت در ازای محبت دیدن میتونه باشه... سردش نکن از زندگی اما خواسته ها و توقعاتت رو بهش بگو...!
میترا جون هیچ وقت عشق به همسرت رو نادیده نگیر چون مهمترین فاکتور برای تداوم گذشت و محبت هست که از عشق سرچشمه میگیره و کنارش تفاهم رو رقم میزنه... سعی کن عاشق بمونی اما تعادل رو فراموش نکن و عشق و احساست رو مدیریت کن...
سعی کن زمانی که رفتارهای محبت امیز داره تو هم بیشتر بهش محبت کن و یه جورایی بهش بفهمون که این محبت بیشتر نتیجه رفتار خوبشه
وقتی هم رفتار بدی باهات داره سردتر باهاش رفتار کن و بهش بفهمون که در ازای رفتار بد رفتار خوب و محبت امیز در کار نیست
اما مهمتر از اهمه اینا چیزی که هست اینه که این واست اثبات بشه که همونقدر که تو واسه شوهرت ارزش و علاقه قائلی اونم واسه تو این ارزش و اهمیت رو قائله ...! واست اثبات بشه که واسش مهمی! واست اثبات بشه که از ناراحتیت ناراحت میشه ! واست اثبات بشه که سرد شدن تو در ابراز محبت روش تاثیر ناراحت کنند داره نه اینکه واسش اصلا مهم نیست.
خوشبخت باشی عزیز دلم
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
میترای عزیزم، سلام راستش خیلی خیلی خوب دارم احساس می کنم که چی می گی و کاملا درکت می کنم! چون در شرایط این نوع زندگی بودم و هستم! راستش دارم به این موضوع فکر می کنم که شاید 70 درصد مردهای ایرانی شرایط عصبی بودن و عصبی شدن رو دارا هستند و اصولا هم به صورت یه عادت براشون درامده، راستش این اصلا آمار دقیقی نیست بلکه شنیده ها و دیده هایی هست که من از زندگی خانوادگی دیگران و تجربه ای که خودم در زندگی و اطرافیانم بهم دادند به دست اومده!
راستش همین دیروز بود که تماس گرفتند با یه مرکز مشاوره ی پزشکی در مورد عصبانیت های همسرم صحبت کنم، می دونید خانوم منشی اون جا با خنده ای بلند گفت که فکر می کنم این مشکل عمده ی مردها باشه، و این اصلا چیز عجیبی نیست.:311:
تنها چند راه حل می مونه:
1. من و شما به عنوان یک زن، آگاهی و مهارت خودمون رو در مورد نوع برخورد با یه آدم عصبانی ببریم بالا!
2. من و شما به عنوان یک همسر و شریک زندگی، تلاشمون رو بکنیم البته با محبت و عشق و تنها به خاطر خود مرد، که ایشون دارند با این عصبانیت هاشون در واقعه خودشون رو از بین می برند و بقبولانیم که مرد زندگی ما باید مهارت کنترل خشم رو با اراده و کمک و خواست خودش یاد بگیره و پیگیری بکنه!
3. می تونیم همه ی نکات مثبت زندگی مون رو، و همسرمون رو نادیده بگیریم و تنها به طلاق فکر کنیم؟
4. می تونیم قید محبت و عشق رو بزنیم و برای خودمون زندگی کنیم البته با اینکه زیر یک سقف هستیم و هر کس راه خودش رو بره؛ یا نه، هر روز توی زندگی افسوس بخوریم که وای! من چقدر اشتباه کردم که این مرد رو انتخاب کردم؛ شاید چون تحصیلاتش کمتره، این جوریه؟ شاید اگر با کس دیگه ای ازدواج می کردم این جوری نبود؟ و هزاران هزار شاید دیگه که ساخته و پرداخته ی ذهن ناراحت و افسرده ی ماست!
انتخاب با ماست! من که الان چند وقتی هست که شماره ی 1 و 2 رو انتخاب کردم و خوب، خدا رو شکر، همسرم هم واقعا همکاری کرده و این یه نشونه ی امید توی زندگی دو نفری مون هست!:46: :227::227:
شما هم می تونید انتخاب کنید و بعد راجع به راهی که انتخاب کردید می تونیم صحبت کنیم دوست من!:43:
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
[align=justify]میترا جان با توجه به صحبت های خودت و راهکارایی ارزشمندی که دوستای عزیزم گفتن فکر کنم با یه جمع بندی و نتیجه گیری میتونی یه مسیر درست رو انتخاب کنی و شروع کنی.
منم با نظر del عزیز موافقم.منم آمار دقیقی ندارم ولی مطمئنم که اکثر مردای ایرانی به خاطر موقعیت اجتماعی و فشارایی که روشون هست عصبی هستن,خودتم اگه دقیق تر به اطرافت نیگا کنی به این نتیجه میرسی.پس فکر نکن عصبانیت شوهرت یه بیماری غیر قابل درمانه و فقط وفقط مختص اونه...
اینکه گفتی به خاطر مسائل کوچیک مثه سر رفتن شیر و ... دعواتون میشه,چرا یه بار که ارومه نمیشینی وباهاش صحبت کنی.خیلی منطقی البته با عشق ومحبت نه سرزنش و نق زدن ازش بپرس که من چه کارایی رو تو خونه انجام میدم تو ناراحت میشی؟؟؟سعی کن از همین اول زندگی باب صحبت رو سر هر مسئله ولو کوچیکی باز کنین,گاهی صحبت کردن راجب اونا باعث میشه دیگه اون مسائل به چشم نیان ولی اگه گفته نشه و انتظارات بیان نشه همین جوری روی هم جمع میشه ویه روزی میرسه که خدایی نکرده اون قدر جمع شدن که دیگه تحملش واست مشکل میشه.چند تا نکته راجب مردای عصبی که از کتاب "زندگی زناشویی فوق العاده" یاد گرفتم میگم واست عزیزم:
1-هر وقت همسرت عصبی شد تو عصبی نشو و یاد بگیرن که هرگز با هم عصبی نشوید.
2-اجازه بده بیشتر مواقع همسرت پیروز میدان باشه و تو بحث ها اون برنده از میدان بیاد بیرون.
3-اگر مجبور شدی ازش انتقاد کنی با عشق انتقاد کن.
4-هرگز تو عصبانیت ها و مشاجره ها اشتباهات و دلخوری های گذشته رو مطرح نکن.
5-اگر مشاجره تان را حل نکردین هرگز نخوابید.
6-در موقع عصبانیت کسی که بیشتر صحبت کند بیشتر دچار اشتباه میشود پس در مواقع عصبانیت همسرت سکوت بهترین نتیجه رو به همراه داره.
7-بعد ازا ینکه همسرتان اروم شد به او بگوئید از او دلخور شدید و هرگز رنجش خود را از همسرتان پوشیده نگه ندارین.
8-همسرمان را همان طور که هست قبول کنیم و سعی کنیم با گفت وگو در محیطی آرام فاصله ها را از بین ببریم.
9-اوایل ازدواج همه چیز زیر ذره بین است,زود میرنجند,زود میرنجانند,دفعات پیش قدم شدن برای آشتی را در ذهن شان حساب میکنن...اما چه زود یادشان میرود که هدف شان از زندگی دو نفره چه بوده است...پس فکر نکن تا آخر عمر زندگیت زیر ذره بین خواهد بود.
10-تحت هر شرایطی به اون نگو از انتخاب خود پشیمانی...
موفق باشی دوست خوبم.[/align]
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
[align=justify]سلام بر دوستان عزیز خودم
باید از تک تک شما تشکر و قدردانی کنم . چون نکات خیلی مفیدی رو بهم متذکر شدید. من این نکات رو به کار بستم. و خیلی رضایت بخش بود. دوستانی پیشنهاد کردند موقعی که ازش ناراحتم فاصله بگیرم . خیلی مفید بود . قبل از این هر وقت از دستم بی دلیل ناراحت میشد و پرخاش میکرد مثل یک مادر بهش محبت میکردم میگفتم درکت میکنم میبوسیدمش ولی این بار سرسنگین شدم. محلش نذاشتم. قهر هم نبودما. به کارهای خودم رسیدگی کردم کتاب خوندم . و خودم رو غمگین نشون ندادم . معجزه کرد. دیشب اخر وقت که احساس کرد خیلی تنها شده (چون هیچ دوست و رفیقی نداره) اومد سراغم و سعی کرد با محبتش دلمو به دست بیاره. اول سکوت کردم بعد از دلسردیم گفتم از اینکه رفتارهاش باعث شده حتی به اخرین راه حل فکر کنم . خیلی ناراحت شد و به فکر فرو رفت . اجازه دادم فکر کنه . هیچ وقت در طول روز بهم زنگ نمیزدو همیشه من زنگ میزدم و می پرسیدم عزیزم شب رو خوب خوابیدی ؟ خوبی؟ . ولی امروز خودش زنگ زد و حالم رو پرسید.
به نظر شما رویه ایی که انتخاب کردم (البته به کمک شما دوستای خیلی خوبم) ایرادی نداره ؟[/align]
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
میترای عزیز
خیلی خوشحال شدم از شنیدن این خبر ، و احساس رضایتمندی که شما دارید.
فقط می خواستم به شما که مهندس صنایعید ، نقطه اپتیمم ، نقطه سر به سر رو یاد آور بشم.
اون اینکه بنظر من باید آرام پیش برید و تغییر رویه تون تابلو نباشه. درست به اندازه استفاده کنید. زیاده روی نکنید.
می دونید که قبل و بعد نقطه اپتیمم ، هزینه اضافی باید پرداخت کنید.
در موضوعی که گفتید نقطه اپتیممش میشه تا جائی که سر سنگین بودید باهاش و او اومد طرفتون ، دیگه گفتن این قضیه از نظر من اضافه بوده :
"گفتم از اینکه رفتارهاش باعث شده حتی به اخرین راه حل فکر کنم "
زیاده از حد سخت نگیرید و بخاطر داشته باشید:
تنبیه بیش از اندازه اثر معکوس داره ، به اندازه اشتباه تنبیه کنید.
-
RE: ادامه زندگی یا ؟
سلام عزيزم.مشکلت رو خوندم و به ياد روز هاي نامزدي خودم افتادم.من 7 ماه نامزد بودم و الان يه ساله که ازدواج کردم.تو دوران نامزدي تقريبا هر يه روز در ميون بحثمون ميشد و واقعا حال بدي داشتم وشوهرم خيلي زود همه چي بهش بر ميخورد و قهر ميکرد و من هم از اونجايي که تحمل قهر رو نداشتم سريع منت کشي ميکردم و کلي اصرار ميکردم تا باهام آشتي کنه و توي دلم از اين وضعيت خسته بودم و از اينکه همش منتشو بکشم تو دلم متنفر ميشدم.اونقدر سر هر چيز بهش بر ميخورد و بخث ميکرد که فرصتي براي من باقي نميموند که يه روزم من قهر کنم با ناراختيمو اعلام کنم.
ولي من کم کم و به مرور زمان یاد گرفتم چطور باهاش برخورد کنم.یکی از اشتباهاتی که میکردم این بود که وقتی فهر میکرد خیلی بهش بها میدادم و منت میکشیدم و سعی میکردم از اون حالت در بیارمش.
ولی تو یه کتاب خوندم که نوشته بود با این کار انگار به عمل بد اون دارم پاداش میدم.و اون هم اینطوری عادت میکنه.
و از اون به بعد هر وقت قهر میکرد و بهش بر میخورد اصلا کاری باهاش نداشتم و ختی گاهی من بیشتر قیافه میگرفتم . وقتی میدیدم بهش بر خورده و داره قیافه میگیره من بدتر میکردم و اینطوری کم کم فهمید با قهر کردن و قیافه گرفتن به جایی نمیرسه و هر وقت قهر میکنه اوضاع براش بدتر میشه چون نه تنها نازش کشیده نمیشه بلکه اعصابشم بیشتر خورد میشه.خلاصه کم کم این اخلاقشو گذاشت کنار تا الان که یه سال از ازدواجمون میگذره خدارو شکر اصلا دیگه اون اخلاقاشو نداره و زندگی مون هم خیلی آروم شده .
و این هم بگم معمولا اوایل ازدواج دلخوری بیشتر پیش میاد چون به اخلاق هم آشنایی ندارید. کم کم که قلق هم رو بدست بیارید روابط خیلی بهتر میشه به شرط اینکه نخواین لجبازی کنین و حتما سعی نداشته باشین حرف خودتونو به کرسی بنشونین.
گاهی لازمه با بعضی ایرادای شوهر کنار بیایم همونطور که خودمونم بی نقص و بی ایراد نیستیم