RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rroogg
دقیقا توجهشون سمت پسر یا مردی میره که برخلاف بقیه نشون میده چندان مجذوب پرنسس نشدن! اینو واسه این گفتم که برداشت من ازین پروسه این جوریه و لزوما این توجه برخلاف ذهن مردانه شما ممکنه عشق نباشه...شاید فقط میخواد خودشو توی آینه شما هم ببینه و دنبال اینه نه لزوما عشق...به نظر من دم به تله نده و راه خودتو برو...سعی کن عادی باهاش برخورد کنی...
ضمن تایید، توی اینجور موارد هدف ایجاد احساس و تمایل در شماس، و نه رسیدن به شما و اگر مثلا به قصد ایجاد رابطه ای جلو بری، همه چیز تموم میشه :310::160:
بعضی اوقات هم مسابقه ای برای عاشق کردن در حال برگذاریه... :163:
کلا از همچین تیپ آدمی باید بترسی... :305:
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
سلام و باز هم ممنون از راهنمایی ها دوستان
خانم lvlahtab
ممنون که تجربه شوهرتون رو گفتید..مرسی
rroogg
ترم تابستونی رو که لازم دارم.ولی اگه برم یه جورایی بیشتر از قبل به هم میخوریم و هم یگه رو می بینیم.چون توی یک دانشکده هستیم و محیط کوجیک میشه و ساعت شروع و اتمام کلاسامون یکی هست..که همه این ها ماهیت ترم تابستونی دانشگاه ما هست.
راستش منظورم من اصلا و ابدا داشتن رابطه جنسی نبود!...منظورم از تجربه برخورد با جنس مخالف و شناخت بیشتر اون ها و ... بود...
البته این خلا عاطفی هم که گفتید واقعا بعضی اوقات حس میکنم (با اینکه رابطه های عاطفی مادری و پدری و...بسیار خوبی دارم و این ابعاد کمبودی نیست).احساس میکنم میکنم یه تیکه از احساساتم نیست!..البته طبق معمول و باشیوه های که دارم از روی این موارد میگذرم!سعی یمیکنم وقتم رو بیشتر پر کنم.اما واقعیت اینه که این خلا در بیشتر افراد هست و تا رسیدن به مرحله ازدواج میگن باید کنترل بشه...
خوب به نظر دوستان چیکار کنم که به واسطه این خلا به مشکلاتی بر نخورم؟
در حال حاضر 99 درصد دوستانم با یک خانم دوست و ارتباط تنگا تنگی دارند و من هم خیلی باهاشون هستم.راه حل اون ها برای این خلا ایحاد ازتباط بوده.در حالی که من اگر میخواستم بسیار بیشتر میتونستم این کار رو بکنم اما خوب با تجربه ها میگن درست نیست و....
بعضی اوقات احساس میکنم اون ها دارنکار درست رو انجام میدن،...به قول خودشون دارن از زندگی استفاده میکنن و حال میکنن...
بازم ممنون از دوستان بابت کمک
کورش خان شما در زمان تایپ کردن پست قبلی من ،پست فرستادی.ممنون از حضور شما...
البته اون مورد که گفتید در حال برگزاری مسابقه ای هست رو اولین باری میشنوم:
خانم های تالار تایید میکنند؟
یعنی واقعا دختر ها از این کارا میکنن؟!...
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
نه لزوما مسابقه...ولی به شکل به چالش کشوندتون و نه عشق میتونن...
راجع به ترم تابستونی به نظر من ترم بگیرید...شما نگران چی هستید؟! شما در وهله اول مسئول خودتون هستین..در وهله دوم مسئول اعمالتون در رابطه با دیگران که حقشون ضایع نشه....وهله سوم هم نداریم:311:
راجع به خلاء عاطفی هم من خودم هم این مشکلو دارم...اما این خلاء عاطفی فرصت خوبی هست واسه کار کردن روی خودمون و پرورش بی نیازیمون...مطمئن هستم اینجوری زنان و مردان بهتری میشیم...
گاهی اوقات سناریوهای دیگه هم به ذهنم میاد که مثلا در اول رابطه گفته بشه که قصد ازدواج نداریم (خانم هم حتما قبول میکنن و در مورد شما جدی و متعهد میمونن!!! خیلی خوشبینم ها؟) یا اینکه مواظب وابستگی باشیم و ... مسئله تعهد مشخص شه....بتونیم با خونواده ها کنار بیایم.......خلاصه از راه پستی و دروغ نگذریم.........و خوب میبینی که خیلی عملی نیست.......سبک خیابونی رو که من دون شان خودم میبینم....توی دانشگاه و محل کار هم اینو بگی....:163: ...خلاصه میبینی که نمیشه...
میدونی یه بخشی ازین مشکل مقصر ما نیستیم....نیاز به زمان داریم...
یه مسئله دیگه هم هست وقتی اون عشق و علاقه نیست ... خیلی از وقتی که میزاری عملا از دیدت تلف شده است...دخترا خیلی زود وابسته میشن (حالا هرچند هم بهشون بگی که قصد ازدواج نیست و تازه متعهد هم بمونن...خلاصه شتر در خواب بیند پنه دانه...)...بهت فشار میاره و نیاز داره کلی وقت بزارین وقتی که در این حالات از نظرت عملا وقت تلف کردن و چرت و پرته و صرف مسائل سطحی میشه چون رابطه ت با طرف از روی حفظ رابطه و دلبستگی و تعهد عاطفی پایدار نیست بنابراین همه اون چیزائی که لازم هستن که واسه حفظ یه رابطه مثل ازدواج لازم میشه و هدفدار و شیرینه اینجا تبدیل به بطالتی و هرزگی وقت میشه....
من تا حالا خیلی راجع به این قضیه عمیق فکر نکردم و تا حالا این خلاء رو زیرسبیلی رد کردم...ولی یه چیز خوب در عوضش گرفتم و اون اینکه کلا راضیم ... از خودم راضیم...خیلی فرصت پیدا کردم که فکر کنم...خیلی فرصت پیدا کردم که بخونم....من فکر میکنم خیلی جلوتر از همسالام هستم....من حس میکنم بی نیاز ترم....خیلی از تابوها و باورهای محدوکننده رو از جامعه توی تمام سالهای زندگیت بهت خورانده میشه رو کنار زدم....خیلی خیلی آزادترم و باید بگم هیچ چیز به اندازه آزادی لذت بخش تر و مقدس تر نیست....همه چیزو بازنگری کردم....من توی این تقریبا 10 سال خیلی تغییر کردم....خیلی بیشتر از حد عادی...حس میکنم سرمایه ی گرانبهائی دارم که به عنوان یه انسان هیچوقت شکست نخواهم خورد...البته گرانبهائی این سرمایه فقط و فقط واسه خودمه...و ارزشش فقط و فقط واسه منه که ارزش داره...این سرمایه چیزی نیست که بخوای بفروشیش یا کسی دیگه واسه ت ارزیابی کنه...یه چیز خیلی درونیه....توی این پروسه این خلاء عاطفی یکی از مهمترین عوامل درونیش شاید بوده باشه وقتی کسی رو نداری که تکمیلت کنه...این خودتی که خودتو تکمیل میکنی...خیلی حرفها با خودم دارم....
آشنائی من با این فروم از طریق حس وابستگی ای بود که واسه م پیش اومد ولی فقط ظرف سه روز و در کل یه هفته ازین حس خلاص شدم....بعدا هم فقط واسه کسب راهنمائی و .. تاپیک رو ادامه میدادم...اونجا این درون زیبا و بی انتهای خودم خیلی به من کمک کرد...من خودمو واسه خودم دارم که بهتر از هر کس دیگه به من کمک میکنه این درون زیبا و بینهایت رو همه دارن فقط بعضی کمتر وقت میکنن بهش بپردازن...بعضی ها بیرون دنبالش میگردن و اصولا خودشون فراموش میکنن....غرق دیگران و روابط با دیگران میشن...به نظر من هر کسی من جمله تو میتونه تا بینهایت در خودش عمیق شه...بهرحال یکی از کارها همینه...
من به شدت مخالف عرفان ایرانی (میترائیسم) و فلسفه های بودیسم و بعضی از انگاره های هندوئیسم هستم که روی این مسائل خیلی بحث کردن...چون اعتقاد دارم که اینا تخدیر میارن...اینا هر چند بخشی از واقعیت رو پیدا کردن ولی باعث دور شدن انسان از همون انسانیتش میشن...یعنی دور شدن از چیزی که دنبالشن....چرا که چیستی انسانی با همین دنیا گره خورده و کاملا دنیائیه برخلاف نظر خیلیا...
بهرحال من اگه چندتا چیز بخوام دنبال اینام:
آزادی (پایه).....شادی(معیار).....مهر(ر ش)
بازم کلی تایپ کردم ولی این گلای بالا هم خوشگلن!
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی گر به جائی رفت، رفت
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
خوب من بعد از انالیز هایی که کردم! تصمیم گرفتم ترم تابستانی رو برم..امیدوارم به مشکل بر نخوردم.چون اگه تابستونی نگیرم عقب میفتم.
پستkourosh12345 خان هم برام خیلی جالب بود! واقعا فکر نمیکردم از این اتفاق ها بیفته!:82:
در کل دوره زمونه بدی شده!...خدا رحم کنه به من و هم سن سال های من!امیدوارم برای هممون زوج مناسب پیدا بشه:305:(در اینده برای چه پسر و چه دختر....)....
باز هم از همه دوستان ممنون بابت راهنمای هاشون
لطف کردید:43::43::43::43:
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
نظر من اینه که خیلی راحت توی اون ترم تابستانی ازش در مورد این رفتاراش بپرسی و اگه دیدی عاشقت شده بگی که نامزد داری و قراره با اون ازدواج کنی.
فقط طولش نده چون بدتر میشه. یکی از دوستان من همین مشکل را با دختری داشت و از همین راه حل استفاده کرد.
وقتی بگی نامزد داری دیگه سراغت نمیاد.:46:
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
سلام دوست خوبم. شايد من يك مقدار صريح تر از ساير اعضا محترم نظر بدم. پيشاپيش معذرت مي خوام.
به نظر من موردي رو كه شما اينجا مطرح كرديد اصلاً لغت "مشكل" رو نمي شه بهش اطلاق كرد. يك خانمي كه در اتفاقاً در زيبايي شهره ي شهره و خيل عظيم عشاق در پي اش دوان دوانند، روي مرحمت به سوي شما كرده و نظر لطف بر شما انداخته... مسئله اينه ديگه.. نه؟ و شما هم حالا بر خلاف خيلي از افراد به دلايلي دلتون نمي خواد هيچ ارتباطي با اين خانم پيدا كنيد... اين مشكل شما نيست اگر هم باشه مشكل اون خانمه.
شما در لابلاي حرفهاتون خيلي جا ها از چشم و دل سيري، هجوم سيل محبت و نظر خانمها به خودتون صحبت كرديد. من احساس مي كنم اين مسئله اي كه مطرح كرديد در واقع مشكلتون نيست و ازاين كه مطرح كنيد چقدر مورد توجه قرار مي گيريد و از اين توجه هات نا خواسته آزرده خاطريد، در درون يك لذت پنهان مي بريد و مطرح كردنش رو لذت بخش مي دونيد.
اين تجربيات رو خيلي ها داشتند.. از جمله خود من.. وقتي كه طرف رو نمي خواستم به هر دليل رحمانه بي محلي مطلق مي كردم... به من چه كه احساساتش چيه؟ وقتي من سرسوزني نگاه و توجه خاص در برانگيختن احساسش به خودم نداشتم چرا بايد احساس بدي داشته باشم كه اون رو از خودم دور كنم. من كه كاري نكردم كه جذب من بشه... وقتي مي بينه من توجهي نشون نمي دم خودش بايد درك كنه كنه تمايلي ندارم... حالا كه دركش پايينه به من چه مربوطه... من نوعي زندگيم رو مي كنم... حالا تا يه سال ديگه هم بهم زل بزنه... خب بزنه... چي از من كم ميشه؟ من مسئول نگاه كسي نيستم..
به قول دوستمون rroogg اگر هم نگران برانگيخته شدن احساسات اون خانم نسبت به خودتون هستيد تا وقتي كه عمل و حرف و نگاه و رفتار شما در اين برانگيختگي احساسي او نقش نداشته نگراني شما بي مورده و شما شرعاً و عرفاً و وجداناً هيچ مسؤليتي در اين قبال نداريد.
البته گفتم كه خود شما بيش از هر كس از مورد توجه بودن لذت مي بريد و اين از فحواي كلامتون مشخصه... شما گقتي چند سال پیش تو دوره دبیرستان که عاشق میشدم چقدر داغونم میکرد ...براي من به كار بردن قعل مي شدم و رسوندن استمرار يا تكرار اون هم در مورد عشق يكم عجيبه و شايد ديد عميقي رو نسبت به مسئله ي عشق تداعي نمي كنه.
من باز هم معتقدم مسئله اي رو كه مطرح كرديد مشكل نيست... شما با توجه به ظاهر دختر پسندي كه احتمالاً داريد (با توجه به توصيفات خودتون از شرايطي كه در اون بوديد) احتمالاً از بعد از بلوغ تا الان موارد زيادي از جذب شدن ديگران براتون پيش اومده و بهتر از هر كسي مي دونيد كه چطور بايد اين موضوع رو كنترل كرد...
آيا واقعاً لازمه كه عكس العملي داشت در مورد فكر و توجه ديگران به ما تا زماني كه ما نقشي در اون نداريم؟
يك خانم جذاب و خوشگل كه كلي نگاه و به به و چه چه در روز دريافت مي كنه اگر قصد واكنش و تفكر در اين مورد رو داشته بشه مي تونه زندگي عادي خودش رو ادامه بده؟
خودتون هم مي دونيد كه از اينكه جنس مخالف بهتون توجه داشته باشه، نسبت به اينكه مورد بي توجهي مطلق باشيد لذت بيشتري مي بريد و بهتون اعتماد به نفس ميده... خيلي هم خوبه... چرا كه نه... خدا رو شكر كه خدا جذاب آفريدتون و همه ي انسانها هم از زيبايي لذت مي برند.
شما يكم خودتونو لوس كردين اما اشكالي نداره:227: اول جواني و هزار ميل و راه تجربه نكرده.
فردي كه جذابه زندگي خودش رو مي كنه.. بايد نلاش كنه با احساس كسي بازي نكنه... توجه ديگران رو دريافت مي كنه ولي واكنشي نشون نمي ده و در موارد افراطي(وقتي كه طرف شورشو در مياره) با كمي بي رحمي به طرفش مي گه كه بيخيالش بشه... و وقتي هم اوني كه دوست داره بهش توجه نشون مي ده استقبال مي كنه و به مسير صحيح هدايتش مي كنه.
به همين سادگي به همين خوشمزگي :311:
شاد و سلامت باشي:72:
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
بله!...خوب دوستان ناگهان برجک های ما رو زدند!!!
به قول یک ضرب المثل که یادم نیست چی بود ولی معنیش این بود که اگر مشکلات بزرگ نداشته باشی ،به مشکلات کوچیکت خیلی بزرگ نگاه میکنی و.....
من خودم هم میدونم این صجبتی که من میکنم شاید به قول شما اصلا نشه اسمشو بزرای "مشکل"!...ولی بحث سر اینه که شما نه از من خبر دارید و نه من از شما!...من خودم چند بار مشاوره حضوری رفتم (برای خودم و دیگران)،وقتی مقابل مشاور و به صورت فیزیکی قرار میگیری خیلی جاها درست حرفاتون معنیش مشخص نمیشه! چه برسه به اینکه توی عالم مجازی اونم توی نوشتار!
از اقا یا خانم wintersun77 تشکر میکنم.من هم منتظر نطرت مختلف هستم و بودم و مشکلی از بعد انتقاد ندارم.پس اگر دوستان دیگری نظر و حس جز نظرات داده شده دارند لطف کنند بنویسند
من تمام سعی رو کردم وضعیت خودم رو شرج بدم و انگار از دید دوستان زیاده روی بوده(شاید اسمشو نذاشت زیاده روی ).خوب من به این دلیل این اطلاعات رو دادم چون فکر میکنم اطاعات صحیح و صریح جز وجوبات مشاورست!..بگذریم...
در مورد اینکه من دارم لذت میبرم از اینکه دیکران نگاهم کنم،بله تایید میشه!اصلا این مورد در تمام انسان هست!حس متفاوت بودن رو میشه امروز توی تمام انشان ها دید ،هر کسی هم به نوعی داره این حس رو ارضاع میکنه.داشتن لباس متفاوت و تحصیلات متفاوت و ماشین و....
در مورد مورد خاص من به نظرم توی پسر های جوان حتی اون افراد مذهبی هم این حس هست!من به چشم این مورد رو توی بچه های هیئت مذهبی دانشگه دیدم..خوب همه ما دل داریم و این طبیعیه!اما مشکل من اینه که من در هر بازه از زمان زندگی در دانشگاه دارم یک کار علمی انجام میدم (مقاله ای و پروژه و...)که احتیاج به تمرکز داره ،بعضی اوقات به خانوادم زنگ نمی زنم برای چند روز تا این تمرکز از بین نره اما ناگهان از این اتفاق ها برام میفته،..شما گفتید رد شو برو و.. من همیشه اینکار رو میکنم ولی خوب 1بار 2 بار نه 10 بار رد بشم برم که!..
به قول شما طرف نمیفهمه ،به من چه..قبول دارم.اما مثلا میام خوابکاه میبینم بحث سر اینه که امروز فلانی چیکار میکرد برای من!...میدونم کاملا بچه گانست اما اگه تمام توجه هم رو بزرام روی اینکه این مطالب به من چه ربطی داره،بزار خوش باشن اما نمیشه...خودتون باید توی موقعیت من قرار بگیرید.
در مورد استفاده فعل " عاسق میشدیم "،منظور من اون حس های فوق سریعی که مثلا در خیابان راه میرفتم و از یکی خوشم میومد(دوره اول دبیرستان) بدون اینکه ارتباطی برقرار کنیم(که اسمشو میزارن شهوت!) یا چند سال بعد که با دوستانم میرفتیم بیرون یا مسافرت و من خیلی زود فکر میکردم فلانی کیس منه و چون اخلاثش به من میخوره و.... . منظور من از "میشدیم" این بود،:کلمه عاشق شدن اصلا مناسب نبود.درست میقرمایید.اما هدفم از بیان این مطلب این بود که بگم من اون دوره رو گذروندم.دیگه اصلا چنین حس ها برام ایجاد نمیشه .در ضمن عشق رو که مطمئتم هنوز درک نکردم.امامطمئنا مثل چند سال پیش بهش بچگانه فکر نمیکنم.امیدوارم منظورم رو فهمیده باشید.
در اخر هم من از حرف های wintersun77 فکر کردم شاید خواننده گان محترم این تاپیک مثل ایشون فکر کنند ..منظورم اینه که فکر کنند من بیکار خونه نشستم و کلا دارم با خودم حال میکنم که به به!عجب پسری!(خودمو میگم)...همه بهش نگاه میکنند...بریم توی همدردی یه تاپیک بزنیم به کل ایرانی بفهمند! بدونند که من دارم با خودم حال می کنم!....اگه شما هم همچینف فکری میکنید باید بگم بگم:نخیر!من نه بیکارم و نه همچین حسی دارم.من 2 سال از دانشگام رو اینجوری سر کردم و چون مشکل که داشتم نتونستم حل کنم و خیلی بزرگ هم نبود که برم پیش مشاور،گقتم از نظرات دوستان بهره ببریم.
من در حال حاضر دارم روی یک مقاله دارم کار میکنم که اگر خدا بخواد با 2 تا از دوستان ارشدی میخوایم اول مهر بفرستیم.شاید بیکار بشم بشینم فکر کنم و به قول دوستان قضیه رو لوس کنم اما فلان فرصت نکردم!..چون همزمان دارم خودم رو برای tofel و GRE اماده میکنم تا به بهترین نجو پذیرش بگیرم...بگذریم..
wintersun77 عزیز من بعضی وقت ها حس خوب بودن برای من دردسر ساز میشه ،به نظر باید همیشه گرگ بود!..با افراد بازی کرد و... .شما میگید با اجساس کسی بازی نکنم و به اره راست خدایت کنم احساسات و.... .خوب به نظر شما هدف من از زدن این تاپیک چیه؟من دارمسعی می کنم به بهترین نحو احساسات کاذب رو بلوکه کنم...اگر یک بار دیگه تاپیک من رو بخونید فکر کنم واضج باشه....
باز هم ممنون از wintersun77 عزیز که وقت گذاشتند و تایپ کردند و نظرات متفاوت و مشاوره کونه رو ارائه کردند..
tesoke عزیز از شما هم ممنون نظرتون رو گفتید
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
به نظر من اونچه مهمه اینه که شما یک اصول و قاعده برای رفتار و روابط اجتماعی خود داشته باشید و مطابق اون قاطع عمل کنید ، چیزی که شما بهش نیاز دارید همین قاطعیته . محکم باشید و نگران اذیت شدن یا نشدن دیگری نباشید ، چون اصولاً اینجا شما مسئول رفتار و آنچه ایشون برای خودش در درون یا بیرون پیش میاره نیستید ، شما تنها مسئول رفتار خودتون هستید و در رابطه با دیگران هم آنجا مسئول هستید که مراقب باشید رفتاری که به دیگری آسیب می زند نداشته باشید ، مثلاً اگه شما نوعی رفتار کنید که این دختر تصور کنه که جذبش شده اید و به اون میل دارید و این باعث خیال پروری ایشون بشه اینجا شما مسئول هستید و نباید چنین کنید ، که شما چنین نبوده اید ، و این که ایشون در پی شمایند ( البته به تصور شما چون نمیتونید یقین داشته باشید معنای این نگاه ها چیه ) شما هیچ مسئولیتی ندارید و نگرانیتون برای این خانم کاملاً بی جاست .
بهرتین کار این که که قاطعانه راه خودتونو برید ، زندگی و تحصیل کنید و هیچ توجهی به ایشان و حرفهای دیگران نداشته و سکوت تحویل دهید .
در مورد خلاء عاطفی این کاملاً طبیعیه و یکی از انگیزه های انسان برای ازدواج همینه ، و ارتباط با جنس متفاوت برای پر کردن این خلاء تا زمان ازدواج ، راه و روش غلطیه و نه تنها رافع خلاء نیست چه بسا آسیب بزند و خلاء را هم بیشتر کند . یه چرخ تو سایت و تاپیکهای مربوط به روابط دختر و پسر بزنید تا ببیند که چه تعداد آسیب دیده اومدن و مشکلاتشون رو مطرح کردند .
قطعاً آسیب زاست .
شناختی هم که نیاز دارید از جنس متفاوت به دست آرید فعلاً از راه های تئوریک می توانید به دست بیارید که عموماً هم تفاوتهاست که نیازه بفهمید . و آنچه به شخصیت انسانی بر میگرده رو هم که وقتی وارد فاز ازدواج شدید لازمه وقت و زمان بدهید و دو طرف ( شما و فرد مورد نظرتون برای ازدواج ) همدیگر را بشناسید و میزان سنخیتها با معیارهاتونو در یابید .
همه اینها یعنی راه و تصمیمی که مبنی بر عدم برقراری ارتباط با جنس متفاوت در پیش گرفته اید کاملاً درسته و همینو ادامه بدید .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rroogg
یه چیزی هم کلی اضافه کنم:
روابطه دختر و پسر حتی اگر وارد فاز جنسی بشه در صورتی که همون اصول اخلاقی رعایت شه... به خودی خود بد نیست ... این شرایط جامعه ماست که این روابط رو توی گنداب پرورش میده....
با این بخش از سخنان شما آقای رگ قویاً مخالفم و رابطه جنسی بدون تعهد و پیش از ازدواج کاملاً آسیب زاست و با معیارهای فرهنگی ما ( دینی و ملی ) هم سازگاری نداره . در جوامع غربی هم که می بینید ، آنها هم تعهدات خاص خود را مطابق فرهنگشون دارند ، گذشته از این تبعات آسیب زای این روابط حتی مطابق فرهنگشون هم کاملاً آشکاره و در سریالهای اخیرشون مثل ALIS از روابط آزاد و لجام گسیخته پرهیز میدهند و رابطه منجر به ازدواج و تشکیل خانواده با ثبات را دارند ترویج می کنند ، که البته اینجا جای بحث آن نیست .
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
سلام
نظر من خلاف نظر دوستان است. گاهی برای حل مشکلات بجای فرار از آن باید با آن مواجه شد.
در مورد شما هم طبق تعاریفتان که این نگاهها را اینقدر واضح تعبیر می کنید، یکبار که ایشان مشغول تماشای شما هستند، فورا به او بگویید (البته محترمانه): کاری داشتید؟ که حتما خواهند گفت: نه! بعد هم بگویید که: داشتید نگاه می کردید، فکر کردم که کاری دارید.
مطمئنا با این مکالمه به نیت او بواسطه خودش پی خواهید برد و بعد از دانستن این قصد براحتی آنرا مدیریت خواهید کرد.
RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)
سلام دوست عزیز
من فکر می کنم شما خودتان را وسط نگه داشتی و چون این وسط نگه داشتن هیجان ها و لذت خاص خودشو دارد در این مرحله مانده ای و به تخیلاتت در این زمینه اجازه ی جولان می دهی و هر نگاه و هر رفتاری از ایشان را به این مسئله ربط می دهی
شما یا دختری را که همه دنبالشند و او دنبال شماست می خواهی یا نمی خواهی اگر می خواهی که به نگاه هایش پاسخ بده و اگر نمی خواهی به قول blue sky عزیز کافیه یکبار در جواب نگاه ها بگی که "کاری دارین؟" دیگه مطمئن باش رفتارشو تغییر میده
امیدوارم که موفق باشید:72: