یعنی مرد بعد از ازدواج به حرفهای زنش گوش بده ، نه اینکه بگه وقت ندارم ، خسته ام و .. .
نمایش نسخه قابل چاپ
یعنی مرد بعد از ازدواج به حرفهای زنش گوش بده ، نه اینکه بگه وقت ندارم ، خسته ام و .. .
یعنی اینکه زن و مردی که بر اساس یک سری اصول مشترک در کنار هم قرار گرفته و زندگی را آغاز کرده اند آگاه باشند که تفاوتهایی در سلیقه و فرهنگ با هم دارند که به هیچ وجه از طرف دیگری به عنوان یک عیب نگریسته نشود بلکه تنها به عنوان یک تفاوت به آن نگاه کنند و آنرا برای خود فرصتی بدانند که می تواند به آنها رشد و وسعت دید بیشتری بدهد و در زمینه تفاهم و تعامل با وجود تفاوت ها آنها را ارتقاء دهد
و نیز بدانند که در طی مسیر زندگی هر کدام قابلیتهای منحصر به فرد خود را با توجه به جنسیتشان دارند که نقش آنها را در پیشبرد زندگی مشترک به سوی سعادت مشخص می کند و هر کدام دقیقاً طبق این قابلیتها که اساس آن خدادادی و آفرینشی است نقشی را به عهده خواهند گرفت که تکمیل کننده نقش دیگریست و اگر این نقش از طرف هر کدام خوب ایفا نشود زندگی کامل نخواهد شد .
از نظر شخصیتی نیز هر کدام با توجه به جنسیت از طرفی و توانائیهای فردی از طرف دیگر میتوانن نیاز دیگری را برطرف سازند و با بر طرف شدن این نیاز به هم در جهت طی مراحل رشد و تکامل شخصیت کمک کنند و اینگونه همدیگر را کامل می کنند مثلاً به همان اندازه که زن نیاز به عقلانیت مرد دارد مرد هم نیاز به عواطف زن دارد و هر کدام بدون بر طرف شدن این نیاز از طرف دیگری کامل نخواهند شد.
تا قبل از ازدواج این موضوع در تعامل بین پدر و دختر و مادر و پسر و حتی در یک رابطه سالم خانوادگی در رابطه بین خواهر و برادر تامین می شود . اما بعد از بلوغ و بروز نیاز به همسر بعدی دیگر از این نیاز ها که در هر یک از دختر یا پسر به وسیله همسر تآمین می شود بروز خواهد کرد که ضرورت ازدواج را آشکار می کند . و ازدواج که اوج و بهترین شرایط برای این کامل کنندگی است بیشتر به عنوان موقعیت کامل کننگی زن و مرد مطرح می شود . جون در روابط دختر و پدر و مادر و پسر و خواهر و برادر حریم ها و محدودیت های طبیعی وجود دارد که در روابط بین زن و شوهر نخواهد بود و لذا در هم تنیدگی و اختلاط زن و شوهر را چنان می کند که امکان تـآثیر پذیری آنها از هم را آنقدر بالا می برد که گاه دیده شده زن و شوهرهایی بعد از ازدواج به مرور حتی شباهت چهره ای پیدا می کنند و برای همین کامل کننگی دو جنس در رابطه همسری ،بیشتر و به عبارتی حتمی تر است.
البته همه اینها با آگاهی از این حقایق و توجه به آن و پرداختن به آن ممکن است ، و برای رسیدن به این حقیقت ، زن و مرد در بعد خودشناسی ( شناخت جنسیت خود ) و دیگر شناسی باید گامهایی را بر دارند که به نقش ازدواج ، در کمال فردی و رشد شخصیت پی ببرند که در این صورت نگرش به ازدواج هم به گونه ای کارشناسانه تر خواهد بود و این خود در تعیین و تنظیم معیارهای ازدواج و یک انتخاب درست و در نتیجه ازدواجی هدف مند موثر است .