RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
بابا مدیر این سایت کجاست؟
به من به خاطر راه انداختن همچین تاپیک باحال و پرطرفداری باید امتیاز ویژه بدین.:311:
دمت گرم tesoke با این تاپیک باحالت:227:
سلام tesoke گرامي
:104::104::104:
حقاً و انصافاً تاپيك مفيدي را راه اندازي كردي. رتبه كه جاي خود دارد.
حساب كاربري شما به مبلغ 40000 ريال (مدت يكماه شارژ گرديد.)
البته ارزش كار شما مادي نيست و فراتر از اينها هست. اما اين فقط به خاطر يادآوري ارزشمندي كار شماست:72:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
بعضي وقتها ما مردها بلد نيستيم چجوري ابراز احساسات بكنيم!
فكر كنم اول ازدواج يه دوره چندساعته خانمها براي آموزش براي مردها بذارند البته خيلي شديشو نگند تا مردها از كوره در نرند!!
ولي هميشه يادمه در روزهاي سخت زندگي هردومان غرور و تعصب و .... را ميذاريم كنار و به اصطلاح گل ميگيم و گل ميشنويم
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط اميرپارسا
بعضي وقتها ما مردها بلد نيستيم چجوري ابراز احساسات بكنيم!
فكر كنم اول ازدواج يه دوره چندساعته خانمها براي آموزش براي مردها بذارند البته خيلي شديشو نگند تا مردها از كوره در نرند!!
ولي هميشه يادمه در روزهاي سخت زندگي هردومان غرور و تعصب و .... را ميذاريم كنار و به اصطلاح گل ميگيم و گل ميشنويم
خب این تاپیک برای همین آموزش است دیگه. کافی است ببینین که بقیه ی خانوما کدوم مواقع کلی حال می کنن که شوهرشون دوستشون داره و اون صحنه ها را هم برای خانومتون بیافرینین.:46:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
سلام::72:
واقعا تاپیک جالبیه..دست شما درد نکنه...جون میده برای آدم های احساساتی مثل من!!!:43:....
اجازه هست منم بگم:
خب..من تا الان از وقتی نازنینم اومده لحظات عاشقانه خیلی داشتم و همشم یادمه ....
ولی یک مورد رو خیلی دوست داشتم و اون وقتی بود که برای اولین بار با همسرم محرم شدیم و اون دست منو بعد مدت ها دوری گرفت ..همیشه عاشق پایبندیش بودم و اون لحظه که بار اول دستمو گرفت و تو چشمام نگاه کرد و گفت دوست دارم تو از اول مال خودم بودی تا عرش بالا رفتم....انقدر که چشمهای مهربونشو نزدیک می دیدم و دوستش داشتم فقط سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم و اون خیلی مودبانه پیشونی منو بوسید.http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...17258b386c.gifاون لحظه قشنگ که برای بار اول بود برای منی که اون همیشه تنها مرد رویاهام بود زیباترین لحظه تاریخ بود..
عاشقشم ..خیلی......خیلی......
اقای تسوکه..ممنون که موجب شدید من اون لحظه زیبای با عشقم رو تو تالار نقاشی کنم!! ممنونم.....
سارا:72:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
الان يه خاطره خوش از گذشته به ذهنم اومده كه برايتان مي نويسم
يادمه سر يك ماموريت كاري 2 ماهي ژاپن رفته بودم
هيچوقت يادم نميره كه اونروزها چقدر دوست داشتم زنمو ببينم و بغلش كنم و با تمام وجود بگم دوستش دارم
هروقت كه تماس مي گرفت تا چند ساعتي دپرس بودم و .....
موقعي كه برگشتم در فرودگاه مهرآباد(10 سال پيش)ميخواستم زنمو بغل كنم و اينقدر ببوسمش تا سير شم
اما متاسفانه خانواده و فك و فاميل بود و نشد اينكار را بكنم
اما موقعي كه رسيديم خونه اينقدر بوسش كردم و بوئيدمش كه تا مدتها عط بوي خوش آن رايحه همواره به مشامش خوش بود
بعضي وقتها ميگم كاش موقعي كه آدمي عصباني ميشه و خشمگين ياد دوران خوش گذشته بيفته و .......
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
آقای امیر پارسا اولین آقایی هستین که تو این تاپیک نظر دادین
تبریک میگم بهتون
ارسال شما رو دیدم یاد همسر خودم افتادم
اونم مدتی رفته بود ماموریت خارج از کشور
وقتی برگشت از در خونه که اومد تو من پریدم بغلش کردم کلی بوسیدمش
اما اون حتی وسایلشو زمین نذاشت تا منو بغل کنه.منو بوس هم نکرد:302:
حتی به همین خاطر منم با اکراه بغل کرده بود.بعدش خودم وسایلشو گرفتم گذاشتم زمین تا اونم بغلم کنه
بنظرتون چرا بعضی آقایون نمیخوان خانمشونو با چنین کارهایی خوشحال کنن؟خیلی سخته؟
دلم گرفت:72:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
درسته که من همسر ندارم اما خیلیها منو مهمون یه حس قشنگ میکنند از جمله این که :302:
این اشک شوقه
قشنگ ترین حس من توی تالار همدردی
ممنون خواهرم
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
چه تاپیک جالب و خوبی
گذشته ی من پر است از خاطرات
البته می دانم که باید خاطره ها را به خاطره ها بسپارم :311:
اما گاهی خوبی ها پر رنگ میشه گاهی تلخی ها
چه خوب اگه بتونم بین این دو توازن برقرار کنم
خاطرات تلخم رو که قبلا گفتم :311:
حالا برم سر شیرینی هاش ( چقدر بدم میاد از آدم هایی که یا سفید می بینند یا سیاه ... مواظب باشم از شیرینی زندگی ام این بار قندک نزنه...):72:
درسته که می گن مهریه خوشبختی نمیاره این جمله واقعا صحیح هست و یه جمله ی دیگه که چند سال پیش شنیدم و الان بهش رسیده ام
"دونفر مهریه ندارند ...>>یکی خوشبخت...یکی بدبخت<< "
یادم میاد ده سال پیش پدرم در مورد میزان مهریه ام ازم پرسید که چقدر می خوام باشه
من گفتم 1000تا سکه تمام بهار
پدر و مادرم مخالفت کردند ...می گفتند مهریه ای که می خواهی زیاده درست نیست
منم هم گفتم اگه یکی از 1000 تا کمتر مهر کنه من ازدواج نمی کنم
موقع خواستگاری رسمی دل توی دلم نبود ...آخه اصلا در مورد مهریه با علی صحبت نکرده بودم ...مامانم سر بسته به مادرشوهرم گفته بود ...(تازه به من هم سفارش کرده بود اگه مهریه کمتر از 1000تا شد برخوردی نکن)
موقع مهر بریدن تمام ذهنم مشغول بود خیلی زیاد
که داماد بزرگه خانواده شوهرم گفت: به خاطر میمنت سالی که این گل قدم توی این دنیا گذاشته ..مهریه اش 1359 تا سکه طلا .. خنده روی لبام نشست ...که مادر شوهرم گفت علی هم می خواد چیزی بگه...
همه نگاه ها سمت علی بود ..که شوهرم گفت : صد تا سکه هم من می خوام اضافه کنم...
نمی دونید چه حس قشنگی بود ... چه رضایتی داشتم ...
هر موقع به اون لحظه فکر می کنم ناخودآگاه همون احساس قشنگ توی وجودم نقش می بنده...
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
موعود جون ما مجردا هم باید این صحنه ها رو با همسر اینده مون هم تجسم کنیم
اخه یه جکی هست ،میگن یه یارویی که خیلی خسیس بوده ، به بچه اش می گه که اگر معدلت بیست بشه ،میبرمت اونایی رو که بستنی می خورن رو نگاه کنی:311:
حالا حکایت ما هم مثل اون بچه شده:311:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
دوستان مجرد به یه نکته توجه نکردید :104::104:
این دوستانی که اینجا خاطراتشون رو گفتن قبل از شروع زندگیشون مهارتی رو که شماها الآن داشتید رو نداشتند.
ما از همه تجربه های خوب و بد این دوستان درس گرفتیم.
پس اگه خوب درسامون رو یادگرفته باشیم خاطراتی شیرین تر رقم خواهیم زد.:72::72:
دوستان متاهل دلتون بسوزه:311: