مثل اینکه کسی نمیخواد توی این تایپیک همکاری کنه تا به معجزه برسیم..
اما اشکالی نداره، شده باشه این تایپیک رو به تنهایی ادامه میدم تا .... :310:
:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
مثل اینکه کسی نمیخواد توی این تایپیک همکاری کنه تا به معجزه برسیم..
اما اشکالی نداره، شده باشه این تایپیک رو به تنهایی ادامه میدم تا .... :310:
:72:
من بازم اومدم که یه گام دیگه به سمت معجزه بردارم:227::227::310::310:
وقتی که توقعاتمون به موقع برآورده نشه باعث نارضایتی میشه .
مثلا کارمندی توقع داره که یکم هر ماه حقوقش رو بگیره ولی هیچ ماهی این اتفاق نمی افته خب کم کم بعد از چند ماه نارضایتی بوجود می آید.
دوستی توقع داره که پس از یه بار که پیشقدم شد واسه مکالمه ، مهمونی و... دوستش هم کار اون رو متقابلا جبران کنه . وقتی توقعش برآورده نشه نارضایتی بوجود میاد.
اینا مثالهای خیلی سطحی و ساده هستند ولی وقتی چند تا از این موارد با همدیگه و بطور همزمان پیش بیاد . ممکنه فرد از کل زندگیش ناراضی بشه چون از هر دری که وارد میشه توقعاتش برآوره نمیشه.
:72::72:
منم هستم، به نظر من مهمترین عامل نارضایتی از زندگی نادانی انسانها هست.
درست گفتم؟؟؟ :325:
گاهی اوقات رفاه بیش از حد باعث نارضایتی میشه.
فرد هیچ تلاشی واسه بدست آوردن خواسته ها و داشته هاش نکرده و نمیکنه و یه جورایی میشه گفت حوصله اش سر میره و احساس نارضایتی میکنه .
وقت فراغت زیاد و بدون برنامه ریزی یا بیکاری هم دلیل دیگه ای واسه نارضایتی هست.
:72::72:
دوست دارم این تایپیک رو وقتی که دوز انرژیم بالا هست ادامه بدم..
حالا میخوام چیزهایی که تا حالا گفته شده رو یک جا بیارم: (هر چند زیاد نیست اما باز هم خوبه)
مقایسه خودمون با دیگران (زشتی، نداشتن کار خوب، نداشتن خانواده خوب)
سختی زندگی
فراموش کردن گوهر انسانیت (نا آگاهی)
زشتی
فقر
نداشتن کار خوب
نداشتن خانواده خوب
توقع
نا آگاهی
رفاه بیش از حد
اینها تقریبا کلیاتی از عواملی هستن که باعث نارضایتی ما از زندگی میشن، مسائل زیادتری هم هست که هم مربوط به جزئیات میشه و هم کلیات دیگه ای رو شامل میشه..
اما هدف از نام بردن این موارد بررسی حالتهای ایجاد شده در ما به خاطر وجود این عوامل هست:
برای مثال،
مقایسه خودمون با دیگران باعث ایجاد این حسها در ما میشه:
حقارت، حسادت، حسرت، اضطراب... (در صورت بدتر بودن وضعیت فرد به دید خودش)
فخر، غرور، اعتماد به نفس کاذب و .. (در صورت بهتر بودن وضعیت فرد به دید خودش)
لطفا ادامه بدید..
:72:
شاد عزیز یک بار دیگه تشکر می کنم بابت ایجاد این تاپیک مفید :104:
اما من در پست قبلی ام منظورم سختی زندگی نبود البته یکی از عوامل هم سختی زندگی است .
اما بیشتر منظور من آرامش درونی بود که اگر فردی اون رو داشته باشه سختی های زندگی سبب نارضایتی و دید منفیش به زندگی نمیشه بلکه با روحیه و انگیزه به دنبال تلاش و مقابله با سختی هاست .
و اگر کسی آرامش درونی نداشته باشه حتی اگر سختی در زندگی نداشته باشه و حتی زندگی ایده آلی هم داشته باشه باز هم احساس رضایت نخواهد کرد چرا که از درون این احساس رو نداره.
میشه اسمش رو گذاشت عدم احساس آرامش درونی .
میشه به عنوان یک عامل جدید به لیست اضافه کرد .
ممنون باران عزیز به خاطر شفاف سازیت :46:
خوب نداشتن آرامش درونی، در واقع به نظر من، از این فرمول طبعیت می کنه:
نداشتن آرامش درونی = تمام مسائلی که باعث نارضایتی انسان میشن
در واقع، هر دو باعث همدیگه میشه، و هر دو همدیگه رو تشدید می کنن، البته نظر من اینه.. میشه روی این قضیه هم بحث کرد...
:72:
گاهی اوقات سرمان درد نمی کند اما به زور به آن دستمال می بیندیم و درد مصنوعی ایجاد می کنیم . این نوع مسائل جز مشکلات و مسائل مهم زندگی نیست و کاملا بر می گردد به درو ن شخص و کسب مهارت و آگاهی و توانایی که هر چقدر هم به نظر خودمان بزرگ بیاید باز با دوربین به سمت خود حل شدنی است
اما
یک وقتهایی
همچین که سر به هوا داری از زندگی لذت می بری و زیر لب سوتهای ریز و ریتم دار می زنی و از ملودی آن لذت می بری و ریه هایت را مدام از اکسیژن + سرب و آلاینده ها پر و خالی می کنی و کیفش را می بری یک بنده ی از خدا بی خبر یک پاره آجر پرت می کند توی سرت و تا میای بلند شوی یکی دیگه از پشت سر می زند پس کله ات و .....آنقدر ماجرا ادامه پیدا می کند که می بینی گوشه ی خیابان مثل آسفالت به زمین چسبیدی و....
کسی اینجا از تو نپرسیده چند مرده حلاجی و چقدر توانایی داری و آگاهی ات چقدر است و....؟اساسا اوضاع و احوال درونت چطور است؟ خودت، تا قبل از اینکه به کما بروی و بفهمی ماجرااز چه قرار است آسمان بالای سرت را آبی می دیدی و کیفش را می بری و به سایه ی خودت که نگاه می کردی کیف می کردی از اینکه تا به این اندازه سایه ات روی دیوار خوش ترکیب و با هارمونی کنار دست تو حرکت می کند و...
اما به قول مادربزرگها : خدا لعنت کند مردم آزار را !!! حالا بفرمائید این مردم آزار از کجا نازل شد ؟!چطور نازل شد ؟! چرا نازل شد ؟!و.............
ممنون آنی عزیز،
اگه اشتباه نکنم معمولا مشکلات از این دست (که خود انسان در به وجود اومدنشون نقشی نداشته)، به چند دسته تقسیم میشن (بر طبق علل به وجود اومدن اون مشکل)
طبیعت
انسان
باورها و خرافات
که هر کدوم از اینها هم زیر شاخه های زیادی رو شامل میشه..
مثلا:
طبیعیت:
سیل
زلزله
آتشفشان
انسان:
قتل
دزدی
کلاهبرداری
تهمت و افتراء
باورها و خرافات:
قربانی کردن
محروم کردن
آسیبهای جسمی و روحی
و ....
که باز هم تمام اینها زیر شاخه هایی دارند..
:72:
دوستاي خوبم مثل اين كه اين تاپيك مفيد هم يه مدتي هست رها شده .
با توجه به اين جمع بندي كه شده دوستان نظر ديگه اي ندارن . به نظر شما چطور ميشه كه ادم تو زندگي احساس خوشبختي نكنه و ناراضي باشه . چه چيزي باعث ايجاد نارضايتي ما از زندگي ميشه .نقل قول:
دوست دارم این تایپیک رو وقتی که دوز انرژیم بالا هست ادامه بدم..
حالا میخوام چیزهایی که تا حالا گفته شده رو یک جا بیارم: (هر چند زیاد نیست اما باز هم خوبه)
مقایسه خودمون با دیگران (زشتی، نداشتن کار خوب، نداشتن خانواده خوب)
سختی زندگی
فراموش کردن گوهر انسانیت (نا آگاهی)
زشتی
فقر
نداشتن کار خوب
نداشتن خانواده خوب
توقع
نا آگاهی
رفاه بیش از حد
اینها تقریبا کلیاتی از عواملی هستن که باعث نارضایتی ما از زندگی میشن، مسائل زیادتری هم هست که هم مربوط به جزئیات میشه و هم کلیات دیگه ای رو شامل میشه..
اما هدف از نام بردن این موارد بررسی حالتهای ایجاد شده در ما به خاطر وجود این عوامل هست:
برای مثال،
مقایسه خودمون با دیگران باعث ایجاد این حسها در ما میشه:
حقارت، حسادت، حسرت، اضطراب... (در صورت بدتر بودن وضعیت فرد به دید خودش)
فخر، غرور، اعتماد به نفس کاذب و .. (در صورت بهتر بودن وضعیت فرد به دید خودش)
لطفا ادامه بدید..