RE: دختری در آستانه خود کشی
پرناز جان شما چند خواهر و برادر هستين؟
تا به حال به اين فكر نكردي كه چرا مادرت و پدرت با بقيه بچه هاشون درگير نشدن و به تو گير دادن؟
بحث تيمارستان و ... بيشتر شبيه شوخيه...من بعيد ميدون كه خانواده اي جگر گوششون رو ببرن تيمارستان...شايد خواستن كمي بترسوننت...همين...
راه حل اين مشكل دست خودته...تو ميتوني با تغيير رفتارت و كم كردن خشونت و عصبانيتت توي خونه همه چي رو ارووم كني...
در غير اين صورت برو پيش يه مشاور خوب اگه لازم شد خودش با خانوادت هم حرف ميزنه...
RE: دختری در آستانه خود کشی
نقل قول:
بعد که خانواده دیدن هیچ جوری نمیتونن کاری کنن که اوضاع حل بشه میخوان یه کاری کنن که من دیونه بشم و یا منو بندازن دیونه خونه یا اینکه خود کشی کنم و از دست این مسئله راحت بشن منم که این موضوع رو فهمیدن فعلا" کاملا" سکوت کردم و اصلا" ناراحتی هامو بروز نمیدم که نگن من دیونم . شما رو به خدا بگید من چیکار باید بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تنها امیدم به راهنمایی شماست.
نقل قول:
مادرم مشکوک شد که من با کسی دوستم و برادرم هم زنگ زد به طرف و اون توضیح میده که نه من دوستش نیستم . استادشم
نقل قول:
چون خواهرت دختر خیلی خوب و مودبی در کلاس بوده و خودش خیلی مقید هست من حاضر شدم که تو درساو مشکلاتش کمکش کنم
نقل قول:
عکس العمل خانواده من این بوده که رفتن پیش استاد و تا میتونستن از من بد و بیراه گفتن وخیلی مسائل بدی که اینجا نمیتونم بگم و حتی تو خونه خیلی حرفای بدی نسبت به من میزدن اینکه قصد فلان کارو داشته . آبروی مارو برده ... منم بعد از فهمیدن این کارو شنیدن این حرفا زدم به سیم آخر و باهاشون حسابی در گیر شدم
نقل قول:
تو خونه به من مشکوکن وبعد از درمودن حرفای ناجور از در و همسایه میخوان برای راحتی از شرم منو بندازن تیمارستان .و برای اینکه استاد رو هم با خودشون هم عقیده کنن خیلی حرفای چرند و افتضاحی در باره من زدن . به من بگین تو رو خدا شما جای من بودین چیکار میکردین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام پرناز،
ابتدا پاسخ سؤالی که در آخر پرسیدی رو میدهم،
مسلما خودمون رو نمیکشتیم یا به خودکشی فکر نمیکردیم...:163:
درست همان کاری رو میکردیم که شما داری میکنی، به دنبال راه حل منطقی مشکلمون میگشتیم...:104:
بعد از خواندن صحبتهای شما، متوجه شدم، که یک حلقه مفقوده این وسط هست،
راستش موضوعی که شما عنوان کردی کمی مبهم هست...
آیا رابطه شما با این استاد خارج از سئوالات درسی هم بوده؟ چون جایی اشاره کردی، این استاد به برادرت در مورد کمک در درسها و مشکلات گفته؟
چه جور مشکلاتی؟
راستش عکسالعمل خانواده شما، در نگاه اول بسیار غیر منطقی به نظر میرسه؟
حال، این میتواند به دو علت باشد،
یک، شما به علت فشار روحی که در حال حاضر دارید، همه مساله را برای ما باز نکرده اید...
دو، شما در گذشته برخورد و رفتاری داشته اید که در حال حاضر سبب جبهه گیری و پیش داوری خانواده نسبت به شما شده...
یک سوال، آیا شما، سابقه رابطهای داشته اید که الان سبب این بر خورد تند خانواده شده؟
سعی کنین، خونسرد باشین و کمی با تمرکز بیشتر و فکر آرامتر، از بیرون به این موضوع نگاه کنین...:82:
کامران
RE: دختری در آستانه خود کشی
سلام
بنظر بنده هم شما فقط قسمت کوچیکی از ماجرا رو اونم خیلی کلی و مبهم توضیح دادین
عزیزم اینطوری نمیشه مشکل رو متوجه شد و راهنمایی داد
اینجا کسی شما رو نمیشناسه
نترس
بگو همه چیز رو.حتی جاهایی رو که خودت هم اشتباه کردی بگو
در اینصورت بهتر میتونی نتیجه بگیری
واضح تر بگو:72::72::72:
RE: دختری در آستانه خود کشی
این که میگی روم نمی شه که مشکل حل نمی شه.
همه چیز را بگو و مطمئن باش کسی شما را نمی شناسه و همه فقط می خوان کمکت کنند.
RE: دختری در آستانه خود کشی
سلام parnaz88عزیز من هم از خوندن این مسایل شوکه شدم. به نظرم شما می تونید از همین استادتون کمک بخواید به یک طریقی که کسی نفهمه تا بخواد اذیتت کنه باهاش تماس بگیر و بگو که چه اتفاقاتی افتاده و خانواده چجوری باهات در گیر شدن حتی به نظر من خجالت و کنار بذار و راحت بهش بگو که چه چیزایی و بهت نسبت می دن از دوستی برادرت و استادت کمک بگیر و بخواه که اون وارد میدون شده و کمکت کنه از خدا می خوایم که کمکت کنه به حق مولد کعبه که نزدیکه.
RE: دختری در آستانه خود کشی
پرناز خانوم چرا به جای دفاع ازخودت و آروم صحبت کردن با مشاجره و داد وبیداد پیش رفتی همین باعث شده که منطق نباشه و شاید زود جوش آوردنت موجب این بدبینی شده .اگه قبل از اینکه این اتفاقها واست بیفته با مادرت صحبت میکردی خیلی بهتر بود . همین الان چی... بشین با مادرت صحبت کن در ضمن مظلوم نمایی کمکت میکنه نه لحن تند و حق به جانب :46:
RE: دختری در آستانه خود کشی
منظورم از مسائلی که اینجا نمیشه گفت . چیز خاصی نیست منظورم یکسری مسائل شخصی و جسمی بود . و اینکه من تا حالا هم با کسی دوست نشده بودم که سابقه بدی داشته باشم . رابطه هم با استاد آنچنان خارج از مسائل درسی نبوده و خیلی با هم محترمانه حرف میزدیم . راستش حدود یه سالی بود که برادر بزرگترم تلاش عجیبی برای خراب کردن وجه من تو خونه و فامیل میکرده اونهم سر یه مسئله خصوصی اش که ازش مطلع شده بودم . فکر کنم خیلی از این بابت میترسیده که من به دیگرون بگم که چه کاری کرده . تنها پیش زمینه ای که وجود داشته همین بوده وگر نه من هیچ لغزشی نداشتم . اما شاید این مرحله اول رو تو جیه کنه . بعد که استاد بهشون گفت من دختر خوبی هستم با بقیه فرق دارم اونا رفتن از من بد گفتن . و البته علت دیگرش هم میتونه این باشه که خانواده من آدمای کم رویی هستن و شاید واسه این صحبت کردن با یه مرد غریبه که از من این همه تعریف میکنه براشون عجیب بوده اما با همه این دلایلی که برای خودمو شما میارم نمیتونم اینو تو جیه کنم چرا از من بد گفتن حتی اگه به رابطه ما مشکوک باشن باید میرفتن به اون بد و بیراه میگفتن تا دیگه با من حرف نزنه نه اینکه برن از من بد بگن . همین بود که نتونستم مسئله درک کنم و باهاشون درگیر شدم .
RE: دختری در آستانه خود کشی
معلومه خیلی تحت فشار روحی هستی
آرام باش که بهترین عکس العمل و تصمیمها در آرامش اتخاذ میشه .
عزیزم نیازه به اتفاق خانواده ات به یک مشاور حضوری مراجعه کنی . با اوصافی که گفتی ، نیاز به خانواده درمانی هست و این کاریه که از طریق مجازی تحقق پیدا نمی کنه .
نگران نباش حل میشه ، مهم اینه که خودت به خودت مطمئن باشی ، مردم فراموش کارند وقتی بعد از مدتی رفتارت متعادل و صحیح باشه و در درون آرام و در مقابل وجدانت خیالت راحت باشه ، مطمئناً خدا خودش تألیف قلوب می کنه . و رفتارات معرف تو به متعادل بودنت خواهد شد .
در یک کلام در مورد شما همه چیز بسته به رفتار متعادل و درست خودت و توجه نکردن به حرف و حدیث دیگرانه . و در مورد خانواده و رفتارشون با شما مشاوره حضوری ( خانواده درمانی ) نیازه که بهتره روی آن متمرکز بشی و تلاش کنی که عملی بشه .
.
RE: دختری در آستانه خود کشی
به خانواده درمانی و مشاور چندان امیدی ندارم اصلا" منو درک نمیکنن . تا حالا سه تا مشاور رفتم . هیچکدوم حرف منو نمیفهمن . اولی که یه خانوم جوون بود هی میگفت من اصلا" نمیفهمم . من اصلا" باور نمی کنم . ولش کردم رفتم پیش یه آقا گفت که خانواده تو یه مشکل ارثی داره و تو باید با این مسئله کنار بیای .و بدونی که یه خانواده معمولی نداری ونمی تونی هر کاری بکنی . پیش آخریشم که پیشتر از یک ساعت وضعیتمو توصیف کردم با یه نگاه تحقیر آمیزی بهم نگاه کرد و یواشکی گفت معلوم نیست چیکار کرده که خانوادش اینقدر باهاش بدن .انگار رو کره زمین هیچکس نیست وضعیت منو بفهمه . نمی دو نم چیکار کنم .
RE: دختری در آستانه خود کشی
پرناز جون اینطور که معلومه شما راهی جز تقیه نداری:311:
جدا از شوخی،خانمی من نتونستم مشکل شما رو خوب متوجه بشم.تو ذهنم یه جورایی مبهمه.فکر کنم بخاطر همینه که بچه ها هم چیزی نمیگن.
همونطور که میگن نصف جواب یه مسئله تو صورت مسئله ست.من به شخصه صورت مسئله تو ذهنم جا نیفتاده.
مسائلی که تعریف کردین کمی غیر طبیعیه بعضی جاهاش.اینو خودتونم تو پست#17 گفتین.
شما از رفتار ها و کارهایی که خودتون انجام دادین،از عکس العملهای خودتون خیلی کم و کلی گفتین.
به اصطلاح خوب شرح حال ندادین.
اما با دید کلی که نسبت به مشکلتون پیدا کردم میتونم بگم:
امیدوارم مشکلتون مثل بقیه با صبوری و گذشت و درایتی که ان شاا... به کار میگیرین حل بشه.
سعی کنین زود در مقابل اشتباهات دیگران عکس العمل احساسی نشون ندین و بیشتر در مورد درستی افکار و رفتار خودتون فکر کنین.بهر حال نباید به اصلاح دیگران امید بست.
از روی صحبتهاتون بنظرم میاد رفتار شما هم در ایجاد و تشدید شرایطتون عاری از اشتباه نبوده و در دامن زدن به مشکلتون سهم بزرگی داشته.باید بیشتر دقت کنین و سعی کنین آروم باشین و در موقعیتهای عصبی حرفی نزنین و کاری نکنین.درسته اشتباه از سوی دیگران هم هست و همیشه خواهد بود.ولی عکس العمل اشتباه شما به ضرر خودتون خواهد بود عزیزم.
موفق باشی:72::72::72: