ببخشید یک لینک دادم که بخوانی ولی به موارد افراطی برخوردم که ترجیح دادم آن مطلب خوانده نشود .
نمایش نسخه قابل چاپ
ببخشید یک لینک دادم که بخوانی ولی به موارد افراطی برخوردم که ترجیح دادم آن مطلب خوانده نشود .
پریوش عزیزم
اولا باید بگم تا اینجا شخصیتی که از تو شناختم این هست که خواهان تغییر هستی و این از دقت و دنبال کردن پست ها و مقالات کاملا مشهود است . به تو تبریک می گم .
عزیزم خودت را دوست بدار تا دیگران نیز تو را دوست بدارند
تا وقتی که خودت از خودت راضی نباشی و برای احساس خشنودی و رضایت از خود به عوامل بیرونی تکیه کنی اوضاع همین است . نیازمند کسب نوازش از دیگران نباش .
با آنی عزیز موافقم که اینها می توانند ریشه در کودکی تو داشته باشند یعنی از کودکی عادت داشته ای که اگر بچه خوبی باشی و دیگران از تو راضی باشند تو نیز خوشحالی اگر سرزنشت کنند احساس یاس می کنی......
عزیزم احساس تو نسبت به خودت کاملا به دیگران وابسته است که اصلا نباید اینطور باشد و تا از درون از خودت راضی نباشی و احساس آرامش و رضایت نداشته باشی هیچ چیز این احساس را به تو نخواهد داد ....
در مورد همسرت و این وظایف را به عهده گرفتن به همین امر بر می گردد که تو به رضایت دیگران برای رضایت از خودتت نیاز داری و این باعث شده که وظایف را به عهده بگیری و ... تا رضایت شوهرت و محبتش را بخری.
دوره ای طولانی راهی را اشتباه طی کردی حالا برای درست کردنش باید اول خودت را در این زمینه تغییر بدهی و بعد سختی ها و مقاومت های همسرت را به جان بخری تا به هدفت برسی . بدان که هم سخت هست هم باید مدت طولانی انرژی صرف کنی .
اما اول از همه روی خودت کار کن تا از خودت رضایت داشته باشی حتی اگر همه از تو ناراحت باشند ، رفتاری که خودت می پسندی نشان بده نه رفتاری که اطرافیانت از آن رضایت داشته باشند و بدان که اگر خودت را دوست داشته باشی دیگران هم تو را دوست خواهند داشت (خودم به این جمله معتقدم و تجربه کردم )
منبع رضایت و آرامش و محبت درون خود توست پس در اطرافیان آن را جست و جو نکن ...
اگر همسرت امروز به تو میگه نمی خواد کفش بخری ، لازم داری
احتمالا به این دلیل هست که هرگاه تو چیزی نیاز داشتی گفتی فلان چیز رو بخرم؟؟
در حالی که باید بگی می خوام فلان چیز رو بخرم
اگر بدون همسرت جایی هستی عذاب وجدان داری
احتمالا به این دلیل است که همیشه مستقیما رضایتش را جویا شدی
در حالی که باید غیر مستقیم چنین چیزی رو جویل میشدی مثلا می گفتی می خوام برم فلان جا طوری که انگار فقط داری اطلاع میدی و همسرت اگر رضایت نداشته باشه میگه نه
اما با پرسیدن برم یا نرم گاهی ممکنه بی دلیل نه بشنویی
شما این ذهنیت رو از اول به همسرت دادی که می تونه روی همه مسائل تو مسلط باشه و اون الان احساس می کنه که اگر غیر از این باشه در زندگی مشکل پیش میاد پس باید تسلط کامل داشته باشه و شما هم اطاعت کنید و چون خودتون هم این نقش رو پذیرفتید و اصلا خودتون به وجودش آوردید اگر رعایتش نکنید دچار عذاب وجدان می شید.
پس اول روی خودتون کار کنید بعد هم آروم آروم رفتارتون رو تغییر بدید و باید انتظار مقاومت شدید از جانب همسرتون و سختی های این مسیر رو داشته باشید و این که مدتی باید بگذره تا همسرتون شرایط جدید رو بپذیره .
ممکنه در این راه تحقیر بشید یا...... مثل همون جمله هایی که خودتون گفتید بشنوید و اگر شما روی خودتون کار کرده باشید از این جمله ها ناراحت نمی شید و اینها رو طبیعی میدونید و در احساستون نسبت به خودتون تاثیری نخواهد داشت.
سعی کنید از این به بعد برای خودتون زندگی کنید نه برای دیگران...
============
بازم طولانی شد . مثل اینکه این انتقاد مدیر از من کارساز نبود .:311:
آني عزيز :43:
متشكرم از توصيه هاتون . اگه اجازه بديد برداشت خودم رو از گفته هاي شما به صورت كوتاه عنوان مي كنم .
1-والد درون بايد توسط من تحت كنترل باشد تا باعث آزار كودك درون نگردد . و مدام موجبات سرزنش و ايجاد عذاب وجدان در من را ايجاد نكند .
2- اهداف بلند مدت و كوتاه مدت رو به صورت اولويت بندي شده در جايي يادداشت كنم و براي رسيدن به آنها برنامه ريزي كنم .
3- بايد به خودم و خواسته ها بيشتر توجه كنم و خودم رو مورد نوازش قرار بدم تا نيازمند به دريافت نوازش آنهم نوازش منفي نگردم .
4- بايد تعريف درستي از خواسته ها داشته باشم و خودم رو و درك و شعور خودم را قبول داشته باشم .
5-از حقوق خودم به طور مسئولانه و حسابشده براي خودم خرج كنم . و خودم رو مورد نوازش قرار بدهم و دوست داشته باشم .
6- من دوست داشتني هستم و حق دارم از مواهب زندگي برخوردار باشم و بدون تلاش مورد نوازش قرار بگيرم .
7-بايد فشارهاي خودم رو كم كنم و بدانم به غير از من ديگران هم مسئوليت هايي دارند كه خودشان هم مي توانند به وظايف خود عمل كنند .
8- براي اصلاح زندگي ، ابتدا بايد خودم رو اصلاح كنم تا شرايط تغيير كند .
9- من بايد خلاقيت به خرج بدم و راههاي نرفته اي را كه تا بحال براي بهبود زندگيم تجربه نكرده ام پيدا كنم و در زندگي عملي كنم .
درست متوجه شدم :163:
متشكرم باران عزيز و مهربان :43:نقل قول:
پریوش عزیزم
اولا باید بگم تا اینجا شخصیتی که از تو شناختم این هست که خواهان تغییر هستی و این از دقت و دنبال کردن پست ها و مقالات کاملا مشهود است . به تو تبریک می گم .
از انجايي كه تا بحال به رضايت اطرافيانم اهميت مي دادم مدام در پي شناخت اونها بودم كه ببينم از چي خوششون مياد و از چي بدشون مياد تا بحال به اون صورت روي اين قضيه وقت نگذاشتم كه من كي هستم ؟ و چه چيزهايي رو دوست دارم ؟ به چي علاقه دارم ؟ چي چيزي من رو خوشحال مي كنه ؟نقل قول:
اما اول از همه روی خودت کار کن تا از خودت رضایت داشته باشی حتی اگر همه از تو ناراحت باشند ، رفتاری که خودت می پسندی نشان بده نه رفتاری که اطرافیانت از آن رضایت داشته باشند و بدان که اگر خودت را دوست داشته باشی دیگران هم تو را دوست خواهند داشت (خودم به این جمله معتقدم و تجربه کردم )
منبع رضایت و آرامش و محبت درون خود توست پس در اطرافیان آن را جست و جو نکن ...
فعلا دارم روي اين قضيه كار مي كنم .
خوب باران جان چه كار بايد بكنم . يعني نبايد ازش اجازه بگيرم . شما منظورتون اينه كه جايي كه خودم صلاح مي دونم بايد خودم تصميم گيرنده باشم و فقط به اون اطلاع بدم .نقل قول:
اگر همسرت امروز به تو میگه نمی خواد کفش بخری ، لازم داری
احتمالا به این دلیل هست که هرگاه تو چیزی نیاز داشتی گفتی فلان چیز رو بخرم؟؟
در حالی که باید بگی می خوام فلان چیز رو بخرم
اگر بدون همسرت جایی هستی عذاب وجدان داری
احتمالا به این دلیل است که همیشه مستقیما رضایتش را جویا شدی
در حالی که باید غیر مستقیم چنین چیزی رو جویل میشدی مثلا می گفتی می خوام برم فلان جا طوری که انگار فقط داری اطلاع میدی و همسرت اگر رضایت نداشته باشه میگه نه
اما با پرسیدن برم یا نرم گاهی ممکنه بی دلیل نه بشنویی
من از كجا بدونم كه كجا بايد خودم تشخيص بدم و بهش اطلاع بدم و كجا بايد ازش اجازه بگيرم .
البته بعضي خانم ها رو مي بينم كه برنامه روزانه شوهرشون رو كه با كي بايد كجا برن چي بخرند چي نخرند رو هم خودشون تنظيم مي كنند .و شوهره اصلا جرات نمي كنه بپرسه چرا فلان چيز رو خريدي يا فلان كار رو كردي .فقط نمي دونم چكار كردن كه اينجوري شده ؟
خوب گلم من كه چه خوب باشم و به دل اون باشم و چه بد باشم و كار خودم رو بكنم اين حرفها رو مي شنوم پس ترجيح مي دم كه اون كاري رو كه خودم مي دونم درسته انجام بدم . و به بي محلي ها و تحقيرهاش اهميت ندم تا به اون جايي كه مي خوام برسم كه اون هم احساس رضايت قلبي و دوست داشتن خودم هست .نقل قول:
پس اول روی خودتون کار کنید بعد هم آروم آروم رفتارتون رو تغییر بدید و باید انتظار مقاومت شدید از جانب همسرتون و سختی های این مسیر رو داشته باشید و این که مدتی باید بگذره تا همسرتون شرایط جدید رو بپذیره .
ممکنه در این راه تحقیر بشید یا...... مثل همون جمله هایی که خودتون گفتید بشنوید و اگر شما روی خودتون کار کرده باشید از این جمله ها ناراحت نمی شید و اینها رو طبیعی میدونید و در احساستون نسبت به خودتون تاثیری نخواهد داشت.
از راهنمايي هاي خوب و كاملتون سپاسگزارم .:46::72:
بله پریوش جان کاملا درست متوجه شدی
و یک نکته و آن اینکه
یاد بگیر با آرزوها و اهدافت زندگی کنی . نه در حد خیال پردازی و رویا بلکه از جایگاه عمق و باور وجودی و تجسم خلاق .
و باز یک نکته یاد بگیر
یاد بگیر از هیچ چیزی در مسیر هزار راه نرفته نترسی کافی است که مسئولانه و از جایگاه انسانی و اخلاقی گام برداری . گامی مسئولانه اما بدون ترس .
پریوش جان خریدن لباس در حد نیاز به مرد هیچ ربطی ندارد اما زنهایی را می بینیم که آب هم که می خواهند بخورند اطلاع می دهند وقتی کفش پای تو پاره است خریدن آن از پول خودت به مردی که ابدا متوجه پاره بودن کفش تو نیست هیچ ربطی ندارد .
به مردی که در کنج خانه می نشیند و درک نمی کند که زنش در اجتماع کار می کند و روپوش نخ نما ی او به پرستیژ اجتماعی او لطمه می زند و متوجه ی این مسائل نیست ربطی ندارد که تو با پول خودت اعتبار اجتماعی خودت را تضمین می کنی .
گاهی شاید لازم باشد به مرد بال و پری داد تا احساس مرد بودن و بزرگی بکند ولی این بر می گردد به شعور مرد که واقعا درک کند که چه مسائلی به او ربط دارد و کجا شما داری به او اهمیت می دهی و توجه می کنی بعضی از آقایان به واقع این مسئله را درک می کنند و سپاسگزار رفتارها و اعمال و افکار و احساسات همسرانشان هستند ولی بعضی از آقایون محترم به واقع باورشان می شود زنی که در کنارشان زندگی می کند فاقد شعور است و از سر بی اعتماد به نفسی اقدام به بزرگ کردن و بال و پر دادن به آقا می شود !!! و به جای تشکر و قدردانی متقابل و ایجاد رابطه ی بهتر ، نقش طلبکار به خود می گیرند و.... ! باید به روحیه ی طرف مقابل توجه کرد . اگر مردی فاقد درک و فاقد چنین شعوری است بزرگ کردنش هم می شود بلای جان و از آن سوی بام افتادن .
یاد بگیر با آرزوها و اهدافت زندگی کنی . نه در حد خیال پردازی و رویا بلکه از جایگاه عمق و باور وجودی و تجسم خلاق .
خيلي آني جان عالي گفت:104::104::104:
فقط عزيزم به خاطر داشته باش تغيير به ميزان زياد يك دفعه اتفاق نمي افتد پس هر گامي رو به سوي هدف موفقيت است
به نظر من آخر شبا كار هايي كه با ميل خودتون و براي رضايت خودتون انجام دادين بنويسين و به خودتون امتياز (جايزه )بدينحتما شما موفق ميشين:72::72::72:
پریوش عزیزم همه چی باید در حد تعادل باشه نه اینکه برنامه های شوهرتون تو دست شما باشه نه اینکه شما اطاعت محض از شوهرت داشته باشی .نقل قول:
نوشته اصلی توسط پريوش
شما جایی که میدونی مرد رضایت داره که شما اونجا بری نیاز به اجازه نیست ، فقط اطلاع بده که من فلان جا هستم یا می خوام برم جایی . چنین جملاتی که اطلاع دهنده باشند برای همسر شما این ذهنیت رو ایجاد نمی کنه که می خواید رضایت بگیرید ولی در عین حال شما متوجه رضایتش هم خواهید شد .
شما باید بگذارید که همسرتون مرد زندگی باشد مسئولیت های مردانه را به عهده بگیرد . یکی از مسئولیت های مرد تامین نیازهای زنش هست پس بگذارید او این احساس وظیفه را داشته باشد . اگر چیزی نیاز دارید نگید فلان چیز رو بخرم ؟؟؟
بگید من باید کفش یا.... بخرم و نیاز دارم . بگذارید که او تهیه کند .
تا امروز شما اجازه ندادید که همسرتان مرد زندگی باشد اما بدانید مردها نیاز دارند که احساس مردانگی بکنند و هیچگاه زن و مرد نباید از جایگاه خود خارج شوند چرا که نتیجه آن همین می شود که شما امروز خسته شدید و او نیز مسئولیت پذیر نیست .
پس به هیچ وجه مسئولیت هایی که به عهده مرد خانواده است به دوش نکشید . مطمئنا با روندی که شما تا به حال داشتید سخت خواهد بود اما باید دوباره او را مرد زندگی کنید.
باران عزيز . چندين بار از اين موارد براي من پيش اومده كه گفتم من دارم ميرم مثلا كفش بخرم يا مثلا دارم ميرم براي فلان كلاس ثبت نام كنم اون هم سريع در جواب ميگه لازم نكرده بري ، راه نيوفت تو خيابونها پاشو بيا خونه .نقل قول:
شما جایی که میدونی مرد رضایت داره که شما اونجا بری نیاز به اجازه نیست ، فقط اطلاع بده که من فلان جا هستم یا می خوام برم جایی . چنین جملاتی که اطلاع دهنده باشند برای همسر شما این ذهنیت رو ایجاد نمی کنه که می خواید رضایت بگیرید ولی در عین حال شما متوجه رضایتش هم خواهید شد .
به نظر شما در اون صورت باز هم من كار خودم رو بكنم و بعد بيام خونه و راجع بهش بحث كنم . يا بايد اين كار رو انجام بدم تا بدونه كه من هم يه جاهايي بايد تصميم گيرنده باشم و لازم نيست هميشه اون تصميم نهايي رو بگيره .
خيلي وقتها تو خونه راجع به موردي باهاش صحبت كردم مثلا لازم هست كه فلان وسيله رو ( چيز ارزان قيمتي هم هست ) بخريم . يا من مي خوام فلان كلاس ثبت نام كنم . اون هم سريع ميگه صبر كن من خودم ميفرستمت بري . حالا اينقدر عجله نكن (البته منظورش از صبر كردن احتمالا يه 20 ساله ديگه است ). احساس مي كنم اصلا راضي نمي شه كه من از پول خودم براي خودم خرجي بكنم . سريع هم ميگه تو ، تو اين وضعيت رفتي اينهمه ( مثلا 2000 تومان واسش اينهمه هست ) پول دادي كه چي .
و حالا شما بگيد اين مرد نازنين رو چطور ميشه راضي كرد عزيزم .
دوستان همراه و مهربان من :72:
در ادامه مي خواهم به چند مورد ديگه كه در مقاله مربوطه ذكر شده بود اشاره كنم .
و بايد بگم بسياري از اين حالات در شوهر من پررنگ تر است و مخصوصا اين مورد "- احساس می کنند، تنها یک رابطه عاطفی است که می تواند آنها را کامل نماید." .نقل قول:
آرزوهای آینده برای این افراد، معمولا آرزوهای شخصی خودشان نیست و وابسته به آرزو و هدف دیگران است.
- این افراد معمولا در بیان عقاید و آرزوها و تمایلاتشان، صادق نیستند. در واقع ترس از طرد شدن یا خشم طرف مقابل، مانع از این می شود که آنها احساساتشان را دریابند و اظهار دارند.
- کیفیت زندگی این افراد، بستگی تام با کیفیت زندگی شریک عاطفی شان دارد.
- بدون رابطه عاطفی، احساس بی ارزشی می کنند.
- احساس می کنند، تنها یک رابطه عاطفی است که می تواند آنها را کامل نماید.
- نیاز شدیدی به کنترل شرایط و دیگران حس می کنند.
در هنگام بروز مشکلات، نیاز بسیار شدیدی به روابط عاطفی (یا جنسی) حس می کنند. و از این ابزارها برای تسکین آلام عاطفی خود بهره می جویند.
-معمولا ترس زیادی از رشد شریک عاطفی خود نشان می دهند و آن را تهدیدی برای رابطه شان می بینند.
من دارم سعي مي كنم اهدافم رو مشخص كنم ، بر احساس گناه غلبه كنم ، به خودم و خواسته هام بيشتر توجه كنم ، فشارهاي خودم رو كم كنم . اما در اين بين مسائلي هست كه واقعا نمي تونم چطور باهاشون بايد كنار بيام .:303:
يكي اينكه شوهرم خيلي به من وابسته است . و احساس مي كنه اگه ميخواد تصميم به انجام كاري بگيره من بايد مثل يه مادر براش تصميم بگيرم و مثل يه لقمه آماده بذارم تو دهنش اونهم هي غر بزنه كه بد بود ، چرا اينجوري بود .
خلاصه بگم خيلي همه ارتباطش رو با دنياي خارج قطع كرده و تنها ارتباطش با منه و اين من رو خيلي آزار مي ده از من انتظار داره مادر باشم پدر باشم دوست صميمي باشم باهاش بشينم فوتبال ببينم و با هم راجع بهش بحث كنيم ، يه وقتهايي جاي خواهر و برادر هم براش باشم . واقعا اون همه نيازهاش رو در من جستجو مي كنه .و من هم كه فقط مي تونم ( تازه اگه موفق بشم ) يه همسر براش باشم نمي تونم در آن واحد نقش 5-6 نفر رو براش بازي كنم . هميشه آرزو مي كردم كاش با 2 نفر رفيق مي شد براي چند ساعت هم كه شده من رو تنها مي گذاشت . لااقل بعد از اينكه از پيش رفيقهاش بر مي گشت كلي تخليه شده بود و اينقدر از من انتظار نداشت . از بس كه تو اين مدت براي سركار رفتن و خلاصه انجام هر كاري تشويقش كردم شده مثل يه بچه يه روز اگه تشويقش نكنم مريض ميشه .
از دوستاني كه تجربياتي در اين زمينه دارند خواهش مي كنم من رو راهنمايي كنند .:325:
سلام پریوش
انگار همسر شما هم مثل همسر من از نظر عاطفیه که خیلی به شما وابسته س
خوب شد کسی رو دیدم که در اینمورد واقعا با من همدرده
چقدر خوب لمس کردم حستونو.میتونم بگم کاملا درک میکنم چی میگی
ببینم عزیزم
این روحیات همسرتون باعث نشده شما تو زندگیتون احساس تنهایی و ناامنی بکنی؟
حس کنی این همسرته که بتو تکیه کرده ؟
من که اینطورم.پریوش جان منم خیلی پیشرفت نداشتم تو اینمورد که کمک خاصی کنم
فقط عزیزم سعی کن طوری رفتار کنی که به همسرت حس مردانه بیشتری دست بده.
مخصوصا بهش یاداوری کن که چقدر مرد قوئیه.اینکه چقدر بهش تکیه کردی
بهش بگو و تلقین کن .ازش بخواه مسئولیت بیشتری بعهده بگیره.مخصوصا اوایل سعی کن اینکار رو با واگذاری کارهای روزمره به همسرت اونو بیشتر جلو بندازی در امور خانواده
منم سعی میکنم اینکارو بکنم.
موفق باشی:72::72::72:
با درود.
وقتی راهنمایی مشاوران عزیز را می بینم دیگر حرفی برای گفتن ندارم پریوش عزیز..
این را گفتم که نپنداری نسبت به تاپیکتان بی تفاوت هستم. این امتحانات ما را درگیر کرده
گویا مشکل vlahtab گرامی هم در جنبه ای شبیه مشکل شماست چون گفتند خوب درک می کنم شما را.پس از تجربیات ایشان و دیگران مشاوران استفاده لازم را کنید.
من تنها بدلیل درگیری که دارم یک نظر کوتاه دهم.
اینکه همسرتون از شما انتظار کمک و مهر مادری را دارد لطفا در این شرایط دریغ نکن... زیرا مادر او اولین کسی بوده که او را تشویق به کاری و منع از همان کار کرده و اولین کسی بوده که به او محبت کرده...بنابراین شما هم فعلا مانند مادر باش ولی مادری که قدری سخت گیر است.
یعنی چه؟؟
یعنی مثل مادرش غرمستقیم دستورالعمل هایی را بکار ببر..در موقعش هشدار بده... در موقع گلایه کن... به موقع نازش را بکش....و از او درخواست داشته باش و توقع.
این اعمال هنگامی موثر است که ترس از دست دادن شوهرت را نداشته باشی و اینکه خودت را از بند از تارعنکبوت چسبان که نمی گذار افکارت و حرفت را بزنی برهانی.
فعلا با توجه به نظرات دوستان چیز دیگری به ذهنم نمیرسه
بدرود:72: