RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
سلام :
بستگی به شدت و نوعش داره.
می دونیم همه ی ما گاهی برامون مواقعیی پیش اومده که دلمون از چیزی یا کسی گرفته .
از اون جایی که ادم برونگرایی هستم با یه دوست درمیون می گذارم.
ولی اگر به هردلیلی دوست نداشته باشم به کسی بگم با خودم خلوت می کنم و یه اهنگ عرفانی می گذارم .
گاهی هم شده هیچ کاری نکردم و صاف رفتم خوابیدم و روز بعد بهتر شدم.
گاهی هم شده که یه چند گرمی اشک ریختم .
گاهی هم که با این چیزها برطرف نشده یه غسل صبرو دو رکعت نماز .
گاهی هم پیاده روی و زیارت .
و گاهی به قبرستان و اموات سرزدم و برای امرزش گنا هان اونها و خودم و پدرو مادرم دعا کردم.فکر می کنم تاثیر این راه اخری برای مواقعی که خیلی دلم گرفته بوده خیلی زیاد بوده .یاد مرگ از غم و اندوه ادم کم می کنه.
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
سلام به دوستان خوبم
يه سؤال تا حالا دلت از دست خدا هم شكسته !؟ اگه آره اون موقع چه كردي؟
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
حوش به حالتان!من که گریه ام نمی آید!!یک زمانهایی احساس خفگی می کنم و البته مادرم گلم و عزیزتر از جانم سنگ صبورم هست و نیز دو نفر از دوستانم؛
خدا را هم که مانند همه شماها و آدمها،وقتی کارم خراب است،سراغش می روم!!ولی خوب اگر در هنگام جیک جیک مستون باخدا باشیم و خود را زیر مهر و عنایت ناب او بدانیم،در وقت زمستون احساسات و تنگی،آسوده تریم.
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
سلام
من معمولا وقتایی که دلتنگم سعی می کنم ریشه ی دلتنگیم رو پیدا کنم و چون این کار مشغولم می کنه کمتر روی خود دلتنگی متمرکز می شم ... و این باعث کم شدن شدتش می شه ...
مثلا اگر توی اداره مشکلی پیش بیاد که باعث دلتنگیم بشه در لحظاتی که معمولا به صورت ناخوداگاه بهش فکر می کنم خود به خود مشکل رو تجزیه و تحلیل می کنم . چیزی که برام جالبه اینه که عموما اون چیزی که ظاهرا ناراحتم کرده اصل قضیه نیست بلکه احساسها و افکاری که در پس اون اتفاق توی ذهنم رفت و آمد می کنن خیلی بیشتر تاثیر می گذارن ...
مثلا می فهمم بیشتر از اینکه حرف فلانی ناراحتم بکنه احساس نیاز خودم به اینکه مورد توجه او قرار بگیرم در دلتنگیم تاثیر داشته ... پس با خودم تصمیم می گیرم قوی تر عمل کنم ...
یا مثلا متوجه می شم برداشت من از حرف او ممکنه درست نباشه و این آرومم می کنه و ...
البته من به نوشتن هم خیلی علاقه دارم و وقتی غمگینم شروع به نوشتن افکارم می کنم و اینجوری باز هم می تونم مشکلم رو ریشه یابی کنم .... گاهی هم با یه دوست خوب طرح موضوع می کنم و از این طریق درصد خطاهای ذهنی خودم رو بررسی می کنم ...
اما خوب ... در هر صورت گریه چیز خوبیه ....
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
سلام دوستان
طاهره روی نقطه مهمی تمرکز کرد... یعنی افکاری که زمینه دلتنگی را برای ما ایجاد می کنند و نقش تجزیه و تحلیل آن در بر طرف کردن دلتنگی...
اما من تصور می کنم تمرکز این تاپیک روی همان لحظه اوج احساسی و دلتنگی هست. چون گفته وقتی خیلی دلتنگ هستید چه کار می کنید...
باور بفرمائید در اوج دلتنگی ما قادر به چنین تجزیه و تحلیل هایی نیستیم... و اگر سعی کنیم خیلی شناختی با آن برخورد کنیم، ممکن است به صورت یک بغض در گلویمان در آمده و احساس بدتری پیدا کنیم.
به نظرم باید 2 مقوله جدا کنیم...
یکی اوج لحظه ای که ما در معرض چنین دلتنگی زیادی هستیم...
دوم قبل و بعد از چنین دلتنگی....
اوج تمرکز صبحتهای طاهره به درد وقتی می خوره که روی بند 2 آمده ایم....
اما در حین دلتنگی شاید تخلیه احساسی مهمتر باشه....
و البته خودتخلیه احساسی در مورد دلتنگی بر می گرده که چرا دلتنگی....
ما هر کدام باید فرکانس و تکرار دلتنگی های خودمون را اسکن کنیم و بررسی کنیم...
چند وقت یکبار دلتنگ می شویم؟
آیا از شخص خاصی بیشتر دلتنگ می شویم؟
آیا این دلتنگی منتشر و بدون علت می بینیم؟
آیا دلتنگی ما اشاره به ناراحتی از کسی، عشق به کسی، دوری از کسی ، عصبانیت از کسی، یا بی انصافی که درحقمون شده یا .... هست.
به نظرم این موضوع خیلی جای بحث اضافی داره....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دقت کردید... مدیرهمدردی چطوری از جواب دادن به این موضوع طفره رفت؟!... :58:
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
سلام یاس عزیز
من هر وقت دلم می گیره .تنها از خودم بدم میاد تنها خودمو سرزنش می کنم چون مطمئنم تقصیر خودمه. یه گوشه ای می شینم انقدر گریه می کنم تا اشکم خشک شه و از خدا می خوام که توی این دنیا نباشم تا فرداش که خوب بشم البته با چشمهای پف کرده و حال وخیم دوباره روز از نو روزی از نو
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
سلام ،
من هر وقت دلتنگ بشم وجود ستاره ها و ماه در اسمون وسکوت شب باعث ارامشم میشه ،خوندن بعضی از دعاها مفاتیح البته با معنی اونها خیلی ارومم میکنه .به همه ائمه ارادت دارم اما به حضرت علی ارادت خاصی دارم و بیشتر دعای نادعلی می خوندم خصوصا اون قسمت از دعا که ان حضرت رایا ابا الغیث اغثنی(ای پدر ای پدر کمک و یاری کردن مرا یاری کن وبه فریادم رس) خطاب می کنم.با خوندن این جمله حس می کنم به اون حضرت خیلی نزدیک میشم و با او راز دل میگویم.
گاهی هم جور دیگه ای هستم ،طوری که در لاک خودم فرو میروم و نمی تونم با هیچکس ارتباط برقرار کنم و خودم رو به کارهایی که مربوط به خودم هست مشغول می کنم تا زمان بگذردو به حالت اولیه ام بر گردم.
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
سلام. من وقتی دلم می گیره میرم می شینم پیش مامانم هی این جمله رو تکرار می کنم. مامانم هم هی میگه خوب برام تعریف کن ببینم چه اتفاقایی افتاده که باعث شده دلت بگیره خلاصه اینقده با مامانم حرف می زنم تا خوب بشم اگه نشد این دفعه بحثو عوض می کنیم و در مورد اون مسایلی که منو سر شوق میاره صحبت می کنیم این یکی ردخور نداره و خوب میشم. دعا می کنم خدا مادرم رو برام نگه داره چون واقعاً سنگ صبورمه
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
می خواهم اینجا حس و هواهای جواد رو از دلتنگی براتون بگویم. نمی دونم جواد را
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=766
می شناسید یا نه، اما مهم نیست ، فقط بگذارید حال و هوای جواد را در دلتنگی براتون تصویر کنم:
وقتی خیلی دلم تنگ میشه...
می فهمم که دورها آوایی است که مرا می خواند
می فهمم که دلبر عشوه گری باز صدایم می زند.
می فهمم که دوباره بی وفایی کردم
می فهمم یارم برام پیام داده که برم به نزدش
می فهمم که از خودم دور شدم...
می فهمم آژیر دلتنگی که خودش در درونم قرار داده فعال شده. تا متوجه فاصله گرفتنم بشوم.
می فهمم که باید شرمنده آن خوبرو شوم.
می فهمم که نباید بهانه های دلتنگی را با اصل دلتنگی اشتباه بگیرم.
می فهمم که آن نازنین با وسیله ای ، با پیکی، فقط به من علامت داده. و نباید اسیر آن وسیله ها بشوم. باید بروم پیش خودش
وقتی دلتنگ می شوم سریع دوباره می بینمش که به رویم می خنده
و مشتاقانه تر از من بی وفا آغوش گشوده که نوازشم کنه.
دلربایانه نگاهم می کنه! که بسه گل بازی، بسه اشتغال، بلند شو بیا در کنارم.
با چشمونش بهم می فهمونه که این همه غصه بی حاصل بسه. اونها را دادم باهاش بازی کنی، سرگرم بشی. نه اینقدر که بی وفا منو فراموش کنی.
در این زمان است که هر دلتنگی جایش عوض میشه...
با یک عشقبازی جاوادنه
با یک راز و نیاز شبانه
با یک معشوق پرستی عاشقانه
با یک نوازش ناباورانه
با یک اشک شادمانه
با یک حس ناگفتنی
با یک اوج نادیدنی
وای که چقدر خوشحال می شوم وقتی صدایم می کنی
وای که چقدر هیجان زده می گردم وقتی می خوانی مرا
وای که چه حالی است .
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
خوشا به حال جواد..... با این حال همیشه شکوفا و شادش...
RE: وقتي خيلي دلتنگي چه مي كني؟
من وقتی دلم می گیره یا دلتنگم می شینم کلی گریه می کنم یا یک آهنگ خیلی غمگین گوش می گیرم و اون آهنگ گریه می کنم