RE: رهنمودهای کارساز مدیر محترم
نگار با پسر عمه اش عقد کرده بود ، اما مدت7 ماه گذشته بود و هیچ احساسی نسبت به او در خود نمی دید ، و انگیزه ای برای در کنار او بودن هم نداشت . نگران بود که مبادا این وضعیت در زندگی مشترک ادامه یابد و هیچ علاقه ای به همسرش پیدا نکند ، به فکر جدایی افتاده و دغدغه اش این ابود که زندگی بدون عشق و علاقه را دوست ندارد و نمیخواهد زندگی را فقط تحمل کند .
مدیر همدردی به او گفت :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام نگار
ما آن طوری که می اندیشیم زندگی می کنیم. طرز نگرش شما گزینشی هست. یعنی زندگی را آنطور که دلت می خواهد می بینی نه آنطور که واقعا هست. لذا نیاز هست دیدت را کامل کنی. اینگونه گزینشی عمل کردن، آن هم از یک زاویه بسته، منجر می شود روز به روز بیشتر دنیا را تحریف شده ببینید.
2 نمونه:
یکم : در جوابی که به همین سئوالتون قبلا داده ام ، اشاره کرده ام که شما یک مفعول منفعل در زندگی نیستید. و این توقع که دراز بکشی و عشق همسرت به دلت بنشیند غیر منطقی هست. تنها هوس است که همین طور به دل می نشیند( و البته به همین راحتی از دل پر می کشد) در حالیکه عشق یک فرایند زمان بر بوده و به انرژی برنامه و تقویت نیاز دارد. وجودت را باید به روی عشق باز نگه داری. و برای دعوت آن زحمت بکشی و تلاش کنی. به همین خاطر شما بگو در زندگی چه کارهایی می کنی و همسرت چه عکس العمل هایی داردو تو توقعت نسبت به عشق او چیست؟
اما شما جواب قبلی مرا ندیده گرفته اید و همان چیزی را که خواستی بیان می کنی؟
دوم: درست است که در این سایت این جمله را خواهی یافت: «که زندگی بدون عشق خالیه»، اما در مورد عشق و زندگی و مهارتهای کسب آن ، چیز دیگری نیست؟!، مکملی؟!، تبصره ای؟!، توضیحی؟!
وقتی ما طی یک مقاله با عنوان:« شوهرانی که عشق را می کشند» در مورد زنده بودن عشق و اینکه احتمال کشته شدن این عشق هست ، توضیح می دهیم، روی دیگرش اینست که عشق زنده هست، و می تواند رشد یابد، اصلا می توان نطفه عشق را ایجاد کرد. اما مهم اینست که عشق باید سازنده و رشد یابنده باشد، اگر مقالاتی که در مورد عشق در سایت هست با دقت بخوانید، متوجه می شوید که منطورمان از عشق چیست.
به عنوان مثال خواهش می کنم مقاله <a href="http://www.hamdardi.com/fa_default.asp?RP=M_content.asp&P1N=ContentID&P1V= 223" target="_blank">چرا عشق ما روز به روز کمرنگتر می شود </a> را دقیق مطالعه کن، تا متوجه بشوی پیشاپیش ما سئوالات شما را جواب گفتیم. چونکه بهانه های ترک زندگی و ترک مسئولیت کماپیش شبیه هست، با این تفاوت که معمولا آقایون با این بهانه هوس یک زندگی دیگر می کنند و در اینجا یه خانم .
به هر حال بخشی نگری ، و قسمتی از یک معنای کلی را مصادره به مطلوب کردن و تفسیر حرفها، آنطور که دلمان می خواهد ، موجب می شود به مرور از واقعیت ها فاصله بگیریم.
خواهش می کنم اگر مایلی به جای کلی گویی در مورد اینکه عشق ندارم و ....، بیا در مورد رفتار و گفتار و انتظارات و توقعات و طرز نگرشهای خودت و همسرت ، در اینجا بحث کن.
احساسات کنترل نشده همیشه مشکل آفرین هست، حالا یا در جهت وصل شدن به یک نفر، یا در جهت جدا شدن از یک نفر، هر دو آنها نیاز هست که توسط منطق و تفکر مدیریت شود،
وقتی فردی فرمان افکار خود را به دست احساسات می سپارد در هر دو صورت زیان می بیند، یا با کسی بر اساس احساسات ازدواج می کند، که در آن صورت بعدا متوجه نادیده گرفتن مسائل مهمی می شود که مجبور به پذیرش شکست در ازدواج می شود، یا اینکه از کسی بر اساس احساسات جدا می شود، باز هم بعدا با منطق که بررسی می کند از این تصمیم خود متاسف می گردد.
توصیه می کنم: در مورد انتخاب همسرت هم اگر تمایل داری بنویس. چرا که به هر حال یکی از مهمترین انتخابهای زندگیت بوده است. مخصوصا اینکه هم اکنون این انتخاب را باطل می دانی.
RE: رهنمودهای کارساز مدیر محترم
مشکل مراجع :
آقای فرهنگ با دختر خانمی به مدت 6 ماه است که دوست شده اند و از اول گوشزد کردند که به هم وابسته نشیم اما حالا احساس می کنند که دختر به ایشون وابسته شده و به فکر ازدواج هست و ایشون می ترسند که موجب ناراحتی ایشون بشند چون قصد ازدواج با دختر رو ندارند و درخواست کمک داشتند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام
از اعضاء قدیمی توقع اشتباهات این چنین فاحش نداریم. شاید به خاطر اینکه فعالیتت کم بوده نه؟!
ارتباط دختر و پسر و دوستی بدون وابستگی اساسا وجود نداره.
هر چه بیشتر زمان را از دست بدهید و بیشتر نگران ایشون باشید این وابستگی بیشتر به او آسیب می رساند.
شما زیاد احساس گناه نکنید در رنجشی که او می برد 50 درصد خودش مقصر هست که در این رابطه با تخیلات خاص خود وارد شده است.
شما هم پیشنهاد می دهم که اگر نگرانی آسیب دیدن دختری از وابستگی هستید، اصلا با آنها دوست نشوید.
چون احساس وابستگی آنقدر در این رابطه ها شدید هست که با قول و قرار نمی توانی حذفش کنی:160:
RE: رهنمودهای کارساز مدیر محترم
سوال مراجع :
چطور میشه عاشق نشد؟
یا چطور میشه از فکر کردن به دیگران حتی اونهایی که دوستت دارن بیرون اومد؟
خلاصه بگم چطور میشه از وابستگی خلاص شد؟
به نظر شما عاشق شدن توی 18-19 سالگی کار درستیه؟
وابسته شدن به کسی که نمیتونی ماهی یه دفعه هم ببینیش کار درستیه؟
یا عاشق کسی شدن که دوستت نداره یا معنی عشقو نمیدونه و نمیخواد بدونه درسته؟
اصل موضوع این بود : چطور از وابستگی خلاص بشیم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
وابستگي به يك نوع عدم بلوغ و رشد اشاره داره كه نشان مي دهد ذائقه فرد هنوز گسترده نشده است.
مثلا نوزاد وابسته به شير مادر....
او بدون شير مادر مي ميرد بدون اينكه بتواند از ميان ميليونها خوراكي چيزي را جايگزين كنه.
براي تغيير ذائقه و رشد كم كم بايد مزه ساير خوراكي ها را نوزاد بچشه...
حالا ما هم وقتي به يك فرد خاص وابسته مي شويم. فكر مي كنيم در آسمون باز شده و فقط ايشون افتاده روي زمين و اون فقط نياز عاطفي و ... ما را جواب مي دهد.
اگر به قول faezeh تمركز زدايي كنيم. مي توانيم خيلي افراد، موقعيت ها، شرايط و لذتها و علاقمندي ها وكارها و ... را در كنار آن ببينيم و تعامل برقرار كنيم و به دلبستگي خود وسعت بدهيم و از يك وابستگي افرادطي پرهيز كنيم.
جنين فقط محكم به بند ناف مي چسبد چون تنها راه ارتزاق و زندگي اش هست. ولي وقت متولد شد، بي نياز از بند ناف هست و هوا را خود استنشاق مي كند و زمينه استفاده از تغذيه هاي گوناگون به مرور فراهم مي شود.
سخت گيري و تعصب خامي هست
تا جنيني كار خون آشامي هست.
البته همواره قطع وابستگي كوچكتر ممكن است با ايجاد يك وابستگي جديد جايگزين شود. حداقل اين خاصيت را دارد كه متوجه بشوي وابسته شدن به درونت ربطي داره نه به مورد بيروني . چون اين موردهاي بيروني در طول زندگي مرتب تغيير مي يابد.
RE: رهنمودهای کارساز مدیر محترم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
یك توصیه عمومی هم به همه دوستان:
سعی كنید وقتی مشكلی طرح می كنید به راهكارها و روشهای حل مشكل توجه كنید. اینطوری با یاد گرفتن روش می توانید مشكلات و مسائل مختلف را حل كنید.
اما اگر بخواهید برای هر مشكلی جداگانه منتظر پاسخ و راه حل بگردید، همیشه محتاج و وابسته به نظرات دیگران خواهید ماند.
لذا سعی كنید با خواندن مقالات تالار این روشها را خوب بیاموزید و بعد با چند مورد از مشكلات خود تمرین كنید.
اینطوری نیاز نیست كه موضوعی با صدها پست داشته باشید و هر روز با نوشتن یك مسئله و نظرخواهی مسائل را حل كنید.
استقلال و خودبسندگی در حل مشكلات هدف نهایی همه ماست.
RE: رهنمودهای کارساز مدیر محترم
مشکل مراجع:
من سه سال ازدواج کردم با عشق با بدبختی تو زندگیم با شوهرم هیچ مشکلی نداشتم همش قربون صدقه هم میریم اصلا موضوعی برای دعوا نداریم ولی چند روز پیش به فکرم زد یه کمی شوهرمو امتحان کنم حالا چطوریش بماند فقط اینو بگم که رفتم تو یه کافی نت و با هاش چت کردم
که شوهرشون هم با ایشون چت می کنه
مدیر همدردی نوشته است
نقل قول:
شاید این جوابم تلخ باشه ولی مهم هست.
اینكه به فكر مرد و زنی می رسه كه چنین به درون لایه های فكری و ذهنی همسرش فرو رود و بعد از آن دست به اقدام بزند و شرایط مناسبی برای ارتكاب فراهم آورد ،آن هم پس از ازدواج (كه شرایط اعتماد به وجود آمده)، نشان دهنده یك مشكل اساسی در فرد هست. و اتفاقا شما اكنون تاوان همین اشتباه را پس می دهید.
برای هر جرمی فقط نیت كافی نیست. گاهی تحریك زمینه ها شرایط را فراهم می آورد.
ممكن است فردی به فكر این نباشد كه 100 میلیارد را اختلاس كند. اما اگر شرایط برایش مهیا باشد ممكن است وسوسه شود و به ذهنش خطور كند. انسانها همه بالقوه می توانند خطا كار باشند.
شما با فراهم آوردن وسوسه ای سعی كردید بخشی از وجود همسرتان كه درونش خفته بوده است بیدار كنید. و این خیلی خطرناك هست.
شاید فكر كردید با حضرت یوسف ازدواج كرده اید.
حتی حضرت یوسف می فرماید: اگر خواست خدا نبود هر آینه من مرتكب خطا می شدم.
دقت كن من نمی خواهم از كار اشتباه همسرتان دفاع كنم. می خواهم به شما سهم خودتون را در این مشكل یادآور شوم.
اگر بخواهند در شهر مست گیرند.
هر آنچه كه هست باید گیرند.
و البته اینكه چرا چنین فكر امتحان كردن به ذهنتان آمده است خود مقوله ای جداست. اما اگر این فكر ریشه در شخصیت شما (مثل پارانویا)داشته باشد،حالا حالا نمی توانید این مسئله را فراموش كنی. و اینگونه متوجه می شوی كه تجسس همیشه یك فعل ناصحیحی هست حتی اگر مفعول این تجسس همسرتان باشد.
یك زن و شوهر به خاطر صمیمت هرگز اجازه ندارند حتی درون كیف یكدیگر را نگاه كنند. مگر اینكه همسرشان اجازه دهد.
همه آدمها یك حریم بسیار خصوصی دارند كه فقط خودشون و خداشون از آن با خبرند.
می دانید اگر این حریمها از بین برود ، سنگ روی سنگ بند نمی شود. هر كس خطاهایی در زندگی دارد كه شاید پیشمان شود و اصلاح شود. اما اگر این خطاها علنی شود حتی اگر اصلاح شود و برگردد ،عوارض این علنی شدن را نمی تواند از بین ببرد.
به نظرم سعی كن این مسئله را از ذهنت به كلی پاك كنی.
متاسفاته مراجعه همچنان به تجسس خود ادامه داده
نقل قول:
بی توجهی شما به توصیه مشاوره ای قبلی، نشان دهنده زمینه تجسس در شما بسیار قوی وجود داره و این خصوصیتی هست كه می تواند پازل از هم پاشیدگی خانواده را به كمك اشتباهات شوهرتان تكمیل كند.
اگر اینگونه پیش رفتید حتما طلاق بر این زندگی سایه می افكند و مشاوران از هم پاشیدگی زندگی شما را اینگونه تحلیل می كنند.
1 - مشكل شوهر در ایجاد فساد از طریق ارتباط با دیگران
2 - مشكل خانم در فساد از طریق تجسس
مهم نیست كه سهم كدام بیشتر یا كمتر است. اما زن و شوهر به هم می آئید. هر كدام به طریق قایق خانواده ای را كه در آن نشسته اید سوراخ می كنید و به نظر می رسد در سوراخ كردن هر دو شما مصر هستید.
و داد و فریاد سایر اعضاء نمی تواند به شما كمكی بكند.
ای كاش از طریق این پست به خودتون بیایید و متوجه بشوید در فرایند معیوبی كه شروع شده است شما هم نقش دارید.
من احساسهای شما را درك می كنم.
وضعیتی بسیار بدی هست.
اما این تصمیم با شماست كه چگونه می خواهید از این وضعیت خارج شوید.
احتیاج به ادامه این فرایند نیست.
چون همه چیز را می دانی. اكنون نوبت تصمیم گیری هست. كنجكاوی ها و تجسس های بیشتر از این منجر به وسوسه های بیشتر می شود و هر مردی یك آستانه ای دارد.
پس اگر طالب زندگی خود هستید. باید ختم بازی را اعلام كنید
و برای ترمیم مشكلی كه ایجاد شده است از طریق جلسات حضوری به بررسی و حل آن بپردازید.
خواهش می كنم این یكی پستم را حتما مطالعه كن. (منظورم مطالعه،دقت،تفكر، بررسی و عمل به این پست هست.)
و باز هم ادامه داده
نقل قول:
سلام
من همیشه دنبال یك مصداق برای این جمله می گشتم:
چندین چراغ دارد و بیراه می رود
بگذار بیفتد و ببیند ثمرش را...
ببیند اگر شیطون گولت زد و این كار را كردی، باید تاوانش هم بدهی.....
مهم نیست كه این بار شوهرت چی به شما گفت...
مهم اینست كه كارت اشتباه بوده...
وسوسه ای كه داری مخرب است.....
دقت كن
خواهش می كنم.
این وسوسه،این نگاه كارآگاهی شما اگر به هر ترتیب ادامه یابد، دیر یا زود زندگیت از هم پاشیده می شود.
به هر حال زندگی برای شماست.
و شما مسئول تصمیم گیری در مورد آن هستید.
من هم به عنوان مشاور به نقش شما اشاره كردم. و فكر كنم به اندازه كافی از خطرات این رفتارتون صحبت كردم.
لطفا سعی كنید به حریم های خصوصی یكدیگر وارد نشوید.
RE: رهنمودهای کارساز مدیر محترم
مشکل مراجع
من پسري 20 ساله هستم و دانشجو،از يك خانواده ي معمولي،پدرم يك كارگر ساده با حقوق مشخص،به لطف خدا اموراتمون به راحتي ميگذره و محتاج بنده ي خدا نميشويم.
مدتيه كه احساس شديد روحي و جسمي رو به جنس مخالف احساس ميكنم ولي فقط از طريق مشروع.
اما از اونجاييكه در سن پايين قرار دارم و دانشجو هستم و نه شغلي دارم و نه سرمايه،نميتونم اين ريسك رو بكنم و ازدواج كنم،
چون سنم كمه و خانواده هم توان مالي براي پشتباني زندگي من ندارند.
من به شخصه هم خجالت ميكشم مساله رو با اونها در ميان بذارم،شما رو به خدا قسم راهنماييم كنيد كه بهترين راه حل براي من چيه،به نظر من پنهان كردن اين مساله جز ناراحتي روحي رواني براي خودم چيز ديگري نداره،من منتظر نظرات خوب و ارزشمند شما استادان عزيز و دوستان مهربانم هستم.
يا حق
مدیر همدردی نوشته است:
نقل قول:
تقریبا این مشكلی كه شما مطرح كردید، وسیع و همه گیر شده....
ببیند مانند بیماری ها در پزشكی، در مسائل روانشناختی هم هر مسئله ای پاسخ و درمان خاص خودش را دارد.
بعضی مثل سرما خوردگی باید چند روز آنتی بیوتیك مصرف كنید، بعضی نیاز به یك جراحی ساده دارد، بعضی مزمن هست باید با دارو و درمان با آن كنار بیایید،بعضی پرهیزهای خاص خودش را دارد، و بعضی هم هنوز درمانی ندارد.
مشكل های این چنین نیاز به یك سری مهارتهای اساسی و كسب یك سری توانایی های لازم برای زندگی دارد.
و زمان آن هم قطعی نیست كه بگوییم 2 سال یا 10 سال یا....، بلكه به خود فرد بستگی دارد. یعنی توانایی ،سعی و تلاشش،توقعاتش، همراهی های خانواده ، نوع انتخاب همسر و .....
اما یك چیز در همه ثابت هست. و آن نیاز به كسب معیارهای لازم برای ازدواج است.
پس از این مقدمه ، من مسائل بالا را برای مشكل شما كمی جزء تر می كنم.
اول) شما هنوز خجالت می كشید یك مسئله خیلی منطقی و معمولی را با والدین خود مطرح كنید. این یعنی هنوز مهارتهای ارتباطی ندارید.(پس اگر پول و سرمایه و تحصیلات و ... هم داشتید، در صورت ازدواج با مشكلات و حتی شكست مواجه می شدید)
*** پس كسب مهارتهای ارتباطی صحیح و تمرین آنها قبل از ازدواج ضروری هست.***
دوم)اینكه مستقل نیستید،و تابع خواست پدرتان هستید. این یعنی
***شما نیاز است توانایی های عملی برای وقایع اصلی زندگی مثل مسكن و برآوردن نیازهای اولیه را به دست آورید.***
شاید نیاز نباشد ده سال کار كنید ... اما باید همه انرژی خود را در كسب تخصص و سرمایه بكنی و خود را حداقل یكی دو سال محك بزنی كه تا چه اندازه می توانی تولید كننده باشی.
سوم) شما نیاز به مهارتهای حل مسئله هم دارید.
ممكن است برای مسائل اقتصادی خانمی را كه انتخاب می كنید بتواند بخشی از مسائل اقتصادی را در اول زندگی با كار خود تامین كند. یا ممكن است خلاقیتهایی برای یافتن كار و درآوردن پول كسب كنید،یا تخصص های لازمی را برای كسب شغل مناسب ،به دست آوری. یا.....
چهارم) شما نیاز به كسب مهارتهای انعطاف پذیری و سازگاری دارید
وقتی می گویی یا الان یا 2 سال دیگر ، یعنی فقط بین دو راه حل انعطاف داری،در حالیكه می توانی به نرمی و آرامی بین راه حلهای بی شماری شیفت كنی. (كه در مورد همه اینها نیاز به تجربه و علم هست. و تا وقتی كه خجالت می كشی نمی توانی از دیگران بهره بگیری. در ابتدای سئوالت هم خوشحالی خود را از این تالار نشان دادی كه احتمالا در این موضوع در دنیای واقعی جسارت بیان صحبت نداری)
پنجم)باید باورهای غیر منطقی و خطاهای شناختی خود را اصلاح كنی.
وقتی می گویی شاید تا 2 سال دیگر دختر خوب ته بكشه، یا اینكه فكر كنی اگر صبر كنی تا چند سال دیگه شور و شوق را از دست می دهی و ...
***نشان می دهد كه شناخت كاملی از مسائل منطقی ازدواج ندارید.***
وخیلی مسائل دیگر.....
البته اگر دقت كنید من روی بخش مادی و اقتصادی مسئله كمتر مانور كردم. كه اگر چه بسیار مهم هست،اما جوانی كه سایر مهارتها را بدست آورد، بزودی متوجه می شود كه با این مشكل هم چگونه كنار بیاید.
اما راهكار عملی:
1 - قبل از هر اقدام نیاز است كه آگاهی های خود در مورد ازدواج و نیازمندیهای آن بهبود بخشی،لذا توصیه می كنم به آرامی و صبوری در اوقاتی كه اینجا هستی مقالات بخش ازدواج را مطالعه كنید.
2 - برای اینكه متوجه شوید معمولا چه مشكلاتی زندگی ها را به هم می ریزد، و كسب چه توانایی ها و مهارتهای لازم است، بد نیست كمی با مشكلات زوجین در انجمن مشاوره خانواده آشنا شوید.
3 - در كنار این ها نیاز است برای عملی كردن مهارتهای آموخته شده، به خود فرصت دهید و كم كم به كار بگیرید. تا قبل از ازدواج واجد همه این مهارتهایی كه برشمردم بشوید. همچنین برای مسائل اقتصادی دنبال راه حلهای خلاقانه باش و با آنها كه تخصص دارند مشورت كن. تا بتوانی زودتر به مولد بودن دست پیدا كنی. همچنین برای مسائل اقتصادی پس از ازدواج یك برنامه منظم و واقعی بریز.
4 - در خاتمه كنار صبر ،حتما نیاز به تدبیر و تلاش و توكل هست. البته لازم نیست كه خیلی وسواس گونه و سختگیرانه مسائل را به ده سال بعد موكول كنی. بلكه شاید در 3 تا 5 سال ، بتوانی فونداسیون محكمی برای یك عمر زندگی بنا كنی.
صبحتهای مفصل گردآفرید هم به نكات بسیار بسیار مهمی اشاره داشت كه من در ذیل نظرات خودم آن را نیز اضافه می كنم.
گردآفرید نوشته
نقل قول:
پسر ساده دل و بی ریایم،چقدر با مسائل ساده برخورد می کنی؟با آوردن واژگانی چون نیاز روحی و جسمی و لزوم ازدواج در سن پایین!!
همه چیز را به سود خودت تعریف می کنی.پسر خوب این احساسات گرایی و شورانگیزی است که هر دو از آفات ازدواجند( به طور تکی).با این احوالات تو اندیشه درباره ازدواج تنها یک خیال است.
تو از همه مراحل و شرایط ازدواج یک چیز خوب،پاسخ دهنده به نیازها و دوای دردهایت را می بینی.
به تو حق می دهم در مواردی . . .در اینکه شهوت داری و نیاز به همدلی با نرم تنان گیس بلند زیبا . . .
اما آیا در جهان هستی هر هنگام که ما نیازی داریم،آیا باید بدون تفکر در راستای دستیابی به آن برآییم؟آیا خود نیز نباید شرایط و* آگاهی ها و مهارتهایی* درباره آن مورد کسب نماییم؟
محرک تو در این سن اندک برای ازدواج بنا بر ده ها دلیل روانشناسانه و همه و همه سخنهای پیشین احساسات و البته هورمونهای جنسی هستند و نه انکه در *سنین مناسب* جهت ازدواج احساسی نباشد،
اما درآن سنین بجا و مناسب،پارامتر عقل بیشتر دخیل است.
نیاز تو در این سن به ازدواج،نیازی ناقص و فریبنده است.
به همان دلیل فوق.درگیر احساسات و نیازهای شدید غریزی هستی که در هر دوی اینها یعنی غریزه و حس،اندیشه جایگاهی ندارد و این خطرناک است.
ببین چه ساده درباره ازدواج سخن می گویی------->>
براستی نباید نخست نشسته و با خود کلنجار بروید؟اندکی مردم و جامعه را بنگری و درسهایی بیاموزی؟!
واقعیات اجتماع را ببینی و آگاهی های لازم را درباره خودت،مردان،زنان،نیازهایشا ن،پیش از همه اینها شناخت روحیات و دغدغه ها و برنامه خود برای زندگی،تحصیل،سربازی و . . . . بدست آوری؟؟؟
وضعیت تودقیقاً همان وضعیت پسران یا دخترانی است که در آستانه دوستی خیابانی هستند؛
نه متعجب یا عصبانی نشو،آنها تنها به یک ارتباط می اندیشند و نه آنکه هدف آنها که کار هدف هم هست،مشکلی داشته باشد،بلکه بسیار انسانی و طبیعی است،منتها عوامل بیرونی که در کنترل ما نیست سبب ناهنجار شدن این احساس ها و روابط می شوند و تو همان حس داری،با این تفاوت که آن را به نظر خودت آن را می خواهی از حالت نابهنجار یا حرام درآوری و با خیالی راحت بروی و زن بگیری و درست همین جاست که باید بگویم که کار تو بسیار بدتر اشتباه است.
به این دلیل که هنوز آمادگی ازدواج را نداری.صحبت بر سر وابستگی صرف ازدواج به سواد و سرمایه نیست،بلکه سخن اصلی بر سر شرایط روانی و آمادگی های مادی خودت است.همه ازدواج عشق و دلربایی و همدلی و کیف و حال نیست،ازدواج چیزی نیست که چون بستنی یا یک شیرینی باشد و مادر آدم هم نیست که انسان بی مسئولیتی از آنها تنها بهره و لذتش را ببرد.ازدواج چون تحصیل است که هم مسئولیتهایی دارد و هم شادی هایی.باید زحمت درس خواندن را برای شادی نمرات خوب و قبولی متحمل شد.
و اینها مستلزم دارا بودن استقلال است و این کار سترگی است و هیچ ربطی هم به بلوغ جنسی و نیازهای لذت جویانه روانی بدون مسئولیت و کودکانه یا احساسات گرایی ندارد.
اینجاست که شناخت خودت از طریق خواندن مطالب روانشناسی و آموختن مهارتهای رفتاری،اتمات تحصیل یا آموختن کار و حرفه ای،داشتن درآمدی تا یک سرپناه اجارهای دستکم بتوان اجاره نمود و خرج خوراک و پوشاک و . . . را داد صددرصد لازم است.
آنچه از زندگی با دست خالی یا لزوم فقط عشق برای زندگی مشترک شنیده ای،همه اش داستان،افسانه و کشک است.
برای نیل به مقصودت که همانا ازدواجی نسبتا موفق است،نخست باید تا دستکم هشت سال دیگر برنامه ریزی دقیق داشته باشی و بیشتر شکیبایی و خودت را با واژگان گول زننده ای مثل:شوق و شور برای ازدواج سرگرم نکنی که زندگی با هیچکس شوخی ندارد و سپس گام به گام مراحلی را که برشمردم پشت سر بگذاری و سپس در فکر ازدواج باشی که تازه در آنجا نیز باید بسیاری از کارهای لازم را انجام دهی که باشد برای زمان خودش . . .
و آنچه روشن است همه اینها دستکم شش هفت سالی زمان می برد و این سن مناسب ازدواج است،تازه اگر مراحلی را که گفتم تا 70% انجام داده باشی.بسیاری حتی پیرمرد و پیرزن هستند،اما شایستگی ازدواج را نداشته و ندارد و دلیلش آمار بالای طلاق ها،تربیتهای نادرست فرزندانشان که همین کودکان آنها قتل،دزدی،دعوا و هزار جرم دیگر را مرتکب می شوند.
آرام باش و اگر می بینی که حرفهای دلسوزانه ام برایت تلخ یا خوشایند نیست،دستکم با مشاوری دیگر حرف بزن و برو و درک کن که آغاز و ادامه یک زندگی مشترک چه آمادگی های مادی و معنوی را لازم دارد.بدرود.
RE: رهنمودهای کارساز مدیر محترم
اینم سئوال یک کاربر :
نحوه ابراز احساسات قبل از ازدواج چگونه باید باشد ؟
و پاسخ مدیر همدردی :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
در این زمینه فرایند پیچیده و مسائل زیادی هست كه انشاءالله بزودی مطالب آنرا به تدریج در تالار همدردی خواهم آورد.
اما به طور خلاصه:
در دوستی های قبل از عقد و ازدواج، هیچ تعهدی وجود ندارد. یعنی تا وقتی به طور قانونی و شرعی صیغه عقد جاری نمی شود، افراد تعهدی در برابر یكدیگر ندارند. لذا به این معنا هست كه هم حق انتخاب برای جدا شدن دارند و هم ممكن است به خاطر فشار موانعی اصولا امكان ازدواج و عقد فراهم نگردد.
لذا در صورت ورود به احساسات، ایجاد علقه و وابستگی به وجود می آید، و وقتی كه این رابطه به هر نحوی به هم می خورد فشار زیادی به خصوص به خانمها وارد می شود. و فكر می كنند مشكل در عشق و ... می باشد. در حالیكه اشكال در خودشون هست كه بدون هیچ تعهدی و قطعی شدن انتخاب (از طریق عقد)، وارد مسائل احساسی شده اند.
مشكل بعدی اینست كه از شروع احساسات تا انتها كه مسائل جنسی هست به طور ظریف و با سرعت پیش می رود. و توقف آن بسیار سخت تر می شود. لذا بعد از ابراز نگاه احساسی،نوبت كلام احساس، لمس احساسی، نوازش،بوسه و مسائل جنسی و ... می شود كه همه اینها نسبت به كسی كه هنوز در قطعیت تعلق و ازدواج آن احتمال وجود دارد كار عقلانی و صحیحی نیست.
مشكل دیگر سوءتفاهمات و مسائل بعدی هست كه اگر ازدواج صورت بگیرد با آن برخورد خواهید كرد.
اگر یك دختری بدون اینكه از نظر منطقی، شرعی و قانونی به وسیله عقد در علقه كسی باشد، (مثل دوست پسر خود)، می تواند ابراز احساسات كند، پس از ازدواج می تواند برای همسرش این نگرانی وجود داشته باشد كه خانمش می تواند بدون هیچ تعهدی ، نسبت به جنس مخالف احساسات نشون دهد و این ریشه های سوءظن و بدبینی را به وجود می آورد.(دقت كنید ما كلی مطرح می كنیم و ممكن است آقایی پیدا شود كه اصلا این مسائل برایش مهم نباشد.)
خلاصه:
شما گشتی در انجمن مشاوره ازدواج ، در زیرشاخه ارتباط دختر و پسر بزنید،و آمار بگیرید تعداد دختران و پسرانی كه تصور می كردند صد درصد به هم میرسند و خودشون را درگیر مسائل احساسی رابطه كرده اند و متاسفانه بعضی درگیر مسائل جنسی و ... هم كرده اند،و بعد جدایی و ترك اتفاق افتاده است. و حالا با یك شكست عاطفی سخت و حتی جسمی روبرو شده اند.
البته باز هم دلایل زیادی وجود دارد كه در این خلاصه نمی گنجد. مثلا
وقتی رابطه وارد فاز احساسات می شود،شناخت واقعی طرف مقابل به طور كلی مشكل می شود. و احتمال انتخاب اشتباه زیاد می شود. چون انسانها از نظر روانشناسی دچار خطای هاله ای می شوند. ما معمولا عادت داریم كه ضعفها و نقاط منفی كسی را كه دوستش داریم نبینیم و به عكس نقاط مثبت كسی را كه دوست نداریم را نیز نمی بینیم. در حالیكه لزوم شناخت طرف مقابل اینست كه واقع بین باشیم و این با احساس ورزی تعارض دارد.
یك نكته صریح به شما:
اگر كسی با تو این بازی ها را در می آورد و می گوید:« كه تو منو دوست نداری و گرنه به زبان می آوردی» ، یقین بدان كه یا می خواهد با تو بازی كند، یا اینكه فوق العاده نسبت به ازدواج بی مهارت هست، و راه و روش ازدواج را نیاموخته است، و باید در ازدواج با این آدم بسیار تامل كرد،كه بشناسی كه با تو بازی می كند،یا مهارت ندارد.
اگر مهارت نداشته باشد، پس از اینكه شما برای او توضیح دهید، قانع می شود و سعی می كند دست به عصا پیش برود.
اما اگر با تو بازی می كند، در صدد توجیه و سفسطه بر می آید و با شگرد مختلف شما را به دام احساسات خواهد كشاند.
.