RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
صائب تبریزی میفرماید:
"هر چه رفت از عمر یاد آن به نیکی میکنند
چهره امروز از آینه فردا خوش است"
والله اون قدیم مدیم ها هم همچین آش دهن سوزی نبود. منتها ما هر وقت از هر چی شاکی میشیم میگیم قدیمها بهتر بود! اصلا خیلی از دودی که الان داره توی چشم ما میره از آتیش گذشته هاست!
ببینید! در قدیم آدمها تو شکم همدیگه زندگی میکردند: در نظر بگیرید خونه های 10-15 اتاقه که هر کدومش دست یه مستاجر ، هر مستاجر 8-9 سر عائله بعد همه با هم سبزی پاک میکردند و فرش میشستند و صبح تا شب درد دل و...بعد سر یه دعوای بچه به جون هم میافتادند و خشم و غضب و فحش و فحش کاری. از جیک و پیک همیگه هم خبر داشتند و مثلا میدونستند که فلانی امشب چی خورد و ... . یا مثلا عروس ور دل مادر شوهر و کهنه و لباس شور برادر شوهر و... بوده و فحش و تو سری میخورده. اگه بهش ظلم میشده میخواسته بره خونه باباهه اونجا هم یه کتکی میخورده و برش میگردوندند که دختره چش سفید پاشو برو سر خونه زندگیت:101:
هر زنی 15 شکم میزاییده بعد از این تعداد 7-8 تاش جون سالم بدر میبرده بقیه یا موقع زایمان یه بلایی سرشون میومده یا بعدها از اسهال و... میمردند تازه اگه مادره خودش سر زا نمیرفته! دختر را به هرکی که باباهه خوشش میومده میدادند بعد اینها تازه بعد عقد اگه شانس باهاشون یار بود همو میدیدند و چه خوب چه بد محکوم بودن تا آخرش با هم باشن. پسر هم که میرفته ور دست باباهه میشده لنگه باباش. دختر هم لنگه مامانش تو سری خور.
من از بعضی زنهای اون موقع شنیدم که آرزوشون بوده چند دقیقه با همسرش خلوت داشته باشند ( حالا مثلا توی روز) و دو کلمه با هم حرف بزنند یا تنهایی با هم جایی بروند اما هرگز همچین فرصتهایی دست نمیداده چون اونقدر دورشون شلوغ بوده همیشه که عروس سرشو بلند میکرده میگفتن بی حیای... حالا دیگه دوست دارم و اینا پیشکش.
حالا هرچی که اونها از سر بدبختی تحمل کردند که نمیشود اسمش را گذاشت محبت قدیم یا سازگاری مردم اون زمان! یه زمانی بوده که مردم عید به عید یک پلویی میخوردند و یا چشمشان به میوه یا شیرینی میافتاده خوب معلومه اون پلو و میوه و شیرینی اونقدر بهشون مزه میداده که همه را به حساب عید مگذاشتند و الان با حسرت ازش یاد میکنند که آخی قدیم ها عید چنین بود و چنان بود. یا مثلا فقط عید به عید یکدست لباس میخریدند یا شندرغاز عیدی میگرفتند. الان هر کی هر وقت اراده کنه چلو و پلو میخوره و مد عوض میکنه و...
الان هر کی هر جا میخواد بره قبلش زنگ میزنه هماهنگ میکنه یا حداقل همون موقع میگه فلانی هستید خونه؟ ما داریم میایم. خوب شما یه آمادگی پیدا میکنید ولی اون زمانها هر کی هر لحظه حوصله اش سر میرفته پا میشده یا علی از تو مدد برو که رفتیم! و رو سر یه بنده خدای بیخبر از همه جایی خراب میشده.
دختر پسرها را هم کسی نمیگذاشته که اصلا هم رو ببینند که دوست دارم دوسم داری به هم بگن. یعنی در واقع آب نبوده و گرنه اونها هم شناگرهای قابلی میشدن. الان هم به نظر بنده فشارهای خانواده ها و جامعه برداشته بشه، جوونها اونقدر خودشونو خفه نمیکنند. که تا یک تازه از گرد راه رسیده ای یه گوشه چشم نازک کنه یا دوتا فدات شم بگه دل از دستشون در بره. بابا بخدا دختر های ما از بس با پسر جماعت حرف نمیزنند اگه تو دو سه تا فرصت دو دقیقه ای یه پسر شارلاتان که کارشو خوب بلده دو تا چشمه بیاد، دختره میگه این همون اسب سوار تو رویاهامه و فوری یک دل نه صد دل عاشق میشه.
من نه تنها کمترین حسرتی نسبت به گذشته ها به خودم راه نمیدهم بلکه معتقدم که شرایط حال نیز باید خیلی تغییر کند و متاسفانه ما هم حیف شدیم!
بی دل جان این قدیمی که من میگم هم ، زن و شوهر ها واسه خودشون مستقل زندگی میکردند . خیلیهاشون هم بیش از دو بچه نداشتند و دانشگاه رفته هم بودند و ... ( در واقع منظورم خیلی از خانواده های یکی دو نسل قبل هست ) ولی با اینحال دوست داشتنهاشون اینقدر آبکی و لوث نبود . دروغ و فریب و نامردی و ... هم اینقدر زیاد نبود .
این حرفهای شما منو یاد بعضی سریالهای مزخرف تلویزیون میندازه . ضمن اینکه واقعیت اینه خیلی از این معضلات که گفتید در گذشته وجود داشته والان هم وجود داره متاسفانه .
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
به همه دوستان توصیه می کنم فیلم "سکس و فلسفه" اثر محسن مخبلباف رو ببینن. قسمتی از جواب این سوال در این فیلم به زیبایی نشون داده شده.
انسان امروز بیشتر داره به حدود خودش پی می بره.
ببینید، در قدیم نون و آب بود، اما به عنوان مثال جارو برقی و وسیله گرم کردن و .... نبود. اینه که یه زن و مرد، صبح که از خواب پا می شدن، شروع به کار می کردن (برای رفع نیازهای اولیه) تا شب. شب هم خسته دور هم جمع می شدن به غذا خوردن و حرف زدن.
دغدغه اصلی شون براوردن نیازهای اولیه بود و چون مدام در حال کار کردن بودن، وقت چندانی برای فکر کردن نداشتند. فکر کردن به این که اصلا لازمه بچه دار بشن؟ فکر کردن به حقوقشون و ...
در این دوران، نیازهای اولیه، راحت آماده می شه. بنابراین وقت بیشتری برای فکر کردن هست. آدم ها بیشتر به خودشون فکر می کنن. این که چی می خوان؟ این که حقوقشون در جامعه چیه؟این که آیا فلان سیاست درست هست یا نه و .....
این باعث می شه نیازهای بعدی انسان خودش رو نشون بده.
نیاز به آزادی. نیاز به دوست داشتن و ...
وقتی این ها شد مسائل اصلی فکر کردنش،به عنوان مثال از خودش می پرسه "چرا الان نتونم عاشق بشم و این نیاز به دوست داشتن، دوست داشته شدن و حتی رابطه جنسی و ... الان برطرف نکنم؟"
در نتیجه منعی برای برطرف شدنش نمی بینه.
و دقیقا همین جا، این گذار بین سنت و مدرنیته اتفاق می افته.
و علاوه بر این، هیچ کسی خودش رو مقید نمی کنه در برابر تمام اختلافات با همسرش بایسته و به قولی با سیلی صورتش رو سرخ نگه داره یا به خاطر بچه هاش طلاق نگیره.
چون آدم ها بیشتر به خودشون فکر می کنن، خودخواهی هم که ذات انسان هست، بیشتر خودش رو نشون می ده. پس راحت طلاق می گیره.
به نظر من هیچ کدوم از اینها بد نیست. انسان کم کم داره به اصل خودش پی می بره
خدا رو چه دبدی؟ شاید یک روزی منطقا انسان به این نتیجه رسید که "فرزند و ادامه نسل برای چی؟ازدواج برای چی؟"
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
بی دل جان این قدیمی که من میگم هم ، زن و شوهر ها واسه خودشون مستقل زندگی میکردند . خیلیهاشون هم بیش از دو بچه نداشتند و دانشگاه رفته هم بودند و ... ( در واقع منظورم خیلی از خانواده های یکی دو نسل قبل هست ) ولی با اینحال دوست داشتنهاشون اینقدر آبکی و لوث نبود . دروغ و فریب و نامردی و ... هم اینقدر زیاد نبود .
این حرفهای شما منو یاد بعضی سریالهای مزخرف تلویزیون میندازه . ضمن اینکه واقعیت اینه خیلی از این معضلات که گفتید در گذشته وجود داشته والان هم وجود داره متاسفانه .
digitalman گرامی ممنون! این اولین جوکی بود که در سال 89 شنیدم و کلی خندیدم:311:
شما مطمئنی راجع به قدیم ایران و کلا کهکشان راه شیری صحبت میکنی؟:311:
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
reihaneh گرامی اینها درست . طلاق هم با گسترش مدرنیته زیاد میشه درست . ولی افزایش خیانت دروغ فریب و ... چرا اتفاق افتاده . و ضمنا چطور میشه از گسترش اونها جلوگیری کرد ؟
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
بی دل جان این قدیمی که من میگم هم ، زن و شوهر ها واسه خودشون مستقل زندگی میکردند . خیلیهاشون هم بیش از دو بچه نداشتند و دانشگاه رفته هم بودند و ...
بقیه اش را من میگم:
و هم تو کوره دهاتها اینترنت با سرعت چند گیگ داشتند و هم برای سیزده به در میرفتند یه دوری تو مریخ میزدند عصر بر میگشتند و هم راننده مخصوص و پرستار بچه شون کم کم فوق دکتری داشتندو...
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
این که "خیانت و دروغ" چرا اینقدر زیاد شده توی ایران، جدا از این حرف هاست.به سیاست ها و اتفاقات درون ایران بر می گرده.
اول یک چیزی رو مشخص کنم.
این که "راست گفتن" ذات و فطرت آدم هاست، حرف بی جاای یه. "من نوعی" راست می گم، چون در زمان راست گفتن، هورمونی درون من ترشح می شه، که باعث احساس "سرمستی و شادی درونی" من می شه.
به همین ترتیب، گروهی از آدم ها، زمانی که دروغ می گویند این هرمون درونشون ترشح می شه و احساس شادی می کنند.
چندین میلیون سال هست که انسان ها روی کره ی زمین زندگی می کنن. اگر قرار بود "راست گفتن" ذات هر آدم باشه، سیستم تا به حال به تعادل رسیده بود و چیزی به اسم "دروغ" الان معنی نداشت.
اما وقتی می بینیم هنوز هم راست وجود داره، هم دروغ؛ یعنی واقعا تعادل سیستم همینه.
***********************************************
توی کشوری مثل آلمان، اگر به یک نفر بگی "ماست های ابران سیاه رنگ است"؛ تعجب می کنه، اما باور می کنه.(این رو ما آزمایش کردیم)
تو همین کشور کسایی هستند که دزدی می کنن، دروغ می گن و ...
حالا این که چرا تو ایران اینقدر زیاد شده رو، نظرم رو در ادامه می گم.
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
سلام
بحث جالبیه
دیجیتال من عزیز شاید این چیزهایی که می گی برای اینه که تو گذشته گذشت افراد بیشتر بود توقعشون از زندگی کمتر اون موقع کسی زیاد تو طرف مقابلش ریز نمی شد ولی الان خیلی عوض شده حتی نگاه ها به ازدواج تغییر کرده قبلا چیزی به نام شناخت قبل از ازدواج وجود نداشت و طرفین خودشون رو با اون چیزی که نصیبشون شده وقف می دادن و به قول معروف می سوختن و می ساختن ولی الان اینطوری نیست قبلا طلاق و قبولش به این راحتی نبود ولی الان به محض بروز مشکل طرفین به طلاق می رسن
نگرش ها فرق کرده الان اکثر زوج ها تحصیل کرده اندو انتظاراتشون از هم زیاد شده حتی معنی عشق هم عوض شده الان اگه کسی مثل سابق عاشق بشه بهش می خندن
منم مثل شما از این وضعیت راضی نیستم ولی وضعیت سابق رو هم نمی پسندم
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
همه اینها بستگی به جهان بینی ماست اگه بر اساس درستی شکل گرفته باشه و چارچوب مشخصی تعریف بشه حله .من در زندگی در روابط تعریف دارم :نا آشناها :هر فردی که مشاهده میکنم شاید حرفی و نگاهی هم رد و بدل بشه و تمام آشناها: تمام کسانی که به نوعی ارتباط با اونها تاثیر گذاره و تقریبا"اکثر آدم های اطرف را در بر میگیره دوستان :ادم های منتخبی که پس از سیری نسبتا" طولانی گلچین میشن تاهمراه و یار باشند رفقا:آدم های انگشت شماری که مثل برادر یا خواهر یا ... بتونی عاشق بشی !ولی متاسفانه اکثر مردم این دوره بدون داشتن مهارت شنا میرن تو دل اقیانوس روابط برای همین مشگل پیدا میکنند بنابر این نه گذشته رو محکوم میکنم نه الان همش دست خود آدمه همین !
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
. ولی افزایش خیانت دروغ فریب و ... چرا اتفاق افتاده . و ضمنا چطور میشه از گسترش اونها جلوگیری کرد ؟
بشر داره به سمتی میره که لحظه رو غنیمت میدونه . به همین علت نمی تونه از لذت لحظه ای و بی دوام به سادگی بگذره دورغ میگه، نقش بازی میکنه ، فریب میده تا یه لذت آنی داشته باشه . خودخواهی به اون حدی می رسه که قیمت به دست آوردن لذت براش مهم نیست . فروپاشی یه زندگی و ... ارزشی معادل نشاط موقت رو داره.
دیدگاه من اینه که نمیشه از گسترشش جلوگیری کرد فقط اگه جزء این دسته از آدم ها نیستی و هنوز انسانیت و اصول اخلاقی واست مهمه باید یاد بگیری که چطور خودت رو واکسینه کنی .
RE: محبت های قدیم و دوسی های جدید !
می خواستم در باره این بگم که چی شد که دروغ تا این حد تو ایران فراگیر شد، اما دیدم خیلییییی دلیل تاریخی داره که اینجا مجالش نیست. بنابراین تقلیلش می دیم به دلابل خیانت و دروغ در ازدواج های امروزی.
چیزهایی که من میبینم اینه:
به نظرتون چند درصد از افراد به علت میل جنسی ازدواج می کنن؟
یه پسر رو در نظر می گیریم که می خواد ازدواج کنه. عاشق یک دختر می شه. با کلی سر به بیابون گذاشتن و عاشق پیشگی هم ازدواج می کنه.
1)وقتی میل جنسی برطرف شد تازه چشم و گوشش باز می شه. می بینه آآآآآآآآی داد بیداد که اصلا فلان معیار رو این دختر نداره. فلان شرط رو نداره. دیدش به زندگی با دبد اون به زندگی یکی نیست و .....
2)میل جنسی برطرف شد. اما هرکاری می کنه انگار نمی تونه متعهد باشه برای زندگی مشترک. انگار نمی تونه آزادی شخصیش رو کنار بگذاره و انگار نمی تونه مسئولیت زندگی مشترک رو قبول کنه.
همه این ها قبل از ازدواج براش مشکلی نبود. فکر می کرد بتونه. یعنی اون قدر دلش می خواست ازدواج کنه که مطمین بود این ها رو قبول می کنه و انجام میده. اما حالا می بینه واقعا برای زندگی مشترک ساخته نشده.واقعا نمی تونه تمام عمر کسی رو کنارش داشته باشه که مسئولیتش رو قبول کنه و به هم متعهد باشند.
3) ازدواج کرده. اما بعد از یه مدتی دلش رو می زنه. این اخلاق گند رو از بچه گی داشته. زود از روزمرگی خسته می شه و دلش می خواد همه چیز رو عوض کنه، جدید کنه. نمی تونه با کسی زیاد صمیمی بشه و اصلا خوشش نمی یاد از اینکه کسی زیادی بهش نزدیک بشه.
نیاز به تنوع داره .....
*******************************
یک زن و مرد آلمانی رو می شناختم که 30 سال بود که با هم "هم خونه" بودند. ازشون پرسیدیم خوب شما که روابط همسری دارید؛ 30 سال هست که با همید، چرا ازدواج نکردید؟
گفتند دوست بودن "تعهد" نداره، اما ازدواج "تعهد" میاره و "مسئولیت". و ما هیچ کدوم آدمی نیستیم که مسئولیت یک زندگی مشترک رو قبول کنیم و به هم متعهد بشیم.
*******************************
به نظر من؛ همه ی آدم ها نباید ازدواج کنند. همه ی آدم ها نمی تونن ازدواج کنن چون شادی شون و اصل ذاتشون بر پایه ی مجرد بودن ساخته شده.