RE: درخواست راهنمايي براي برقراري ارتباط دوستي يك برادر با خواهرش...
سلام
توجه داشتن به یک فرزند ، فقط از بابت جنسیت نیست .
چون من پسرم پس مادرم بیشتر به من محبت خواهد کرد .... و یا پدر ....
همیشه مادر ها با توجه به غریضه ذاتی که دارند فرزندانشون رو جداسازی نمیکنند .
برای یک مادر ، فرزندانش همچون انگشتان دست می ماند .
چگونه می تواند نسبت به یکی از انگشت ها بی تفاوت باشد ؟
مادر نسبت به توانایی های انگشت ها از آنها استفاده میکند . انگشت کوچکتر و ضعیف تر مورد حمایت بیشتر از انگشت برزگ تره .
نه به خاطر اندازش بلکه به خاطر توانایی هاش .
فرزندی هست که از ابتدا می تونه بالاخره از پس مشکلات خودش بر بیاد هرچند که زیاد زحمت بکشه ...
اما مادر می بینه یه فرزند احتیاج به کمک داره و این کار رو با محبت مخلوط میکنه ....
باید تمامی رفنارها را از یک صافی دقیق عبور داد ....
این که شما به رفتار مادر ایراد میگیرید ، اشتباه است ....
یک فزرند در هیچ شرایطی حق اعتراض ندارد ...
این وظیفه شماست که این وابستگی را کمتر کنید با استقلال بیشتر خودتان ...
از امروز به سمت خودکفایی حرکت کنید .:104:
RE: درخواست راهنمايي براي برقراري ارتباط دوستي يك برادر با خواهرش...
آقای حامد، ما توی دنیای گل و بلبل زندگی نمی کنیم.
به شخصه شاهد چنین زندگی هایی بودم. اصولا در خانواده های سنتی، دختر استقلال طلب این بلاها سرش میاد.
این رو هم بگم؛ مادری که جلوی دیگران یکی رو تقبیح و حقیر می کنه و فرزند دیگرش رو به ارش می بره، به طور واضح فرزندانش رو یکسان نمی بینه.
خیلی وقته می خوام به این تاپیک جواب بدم، اما اون قدر اعصابم رو خورد کرده که نتونستم بنویسم.
برادر گرامی، به خواهرت حق بده ازت متنفر باشه. نه فقط به خاطر تبعیض ها.
اون موقعی که مادرت جلوی دیگران تحقیرش کرد،شما کجا بودی؟ چرا دفاع نکردی؟
اون موقعی که دار و ندارش رو؛ شخصیتش رو به باد استحضا گرفتن، شما کجا بودی؟ چرا دفاع نکردی؟
پس حق داره.
اما خوشحالم که الان می خوای جبران کنی.
به نظر من، شما "وظیفتون" اینه که بیشتر در کنارش باشید. محیت کنید. می دونم که تا میرید تو اتاقش بداخلاقی می کنه. میگه برو بیرون. اما شما باید برادری کنی. اون قدر محبت کنی که "بدی هاتون" رو ببخشه و بتونه دوستتون داشته باشه.
فکر کردید یه دختر به خانوادش احتیاج نداره؟دوستشون نداره؟
خواهر شما "نمی تونه" شما رو دوست داشته باشه. چون تموم بدی ها هنوز داره به سرش می باره.
این رو هم خوب می دونم که مادر شما، گاهی بی دلیل به خواهرتون تندی می کنه (چون زمانی که آدمی از چند اخلاق یک نفر بدش اومد؛ دیگه حتی خوبی هاش رو هم نمی بینه. احتمالا مادر شما هم همین دید رو به خواهرتون داره) در چنین مواقعی شجاعانه از خواهرتون دفاع کنید.
آخه خواهر شما چه گناهی کرده که "اونی که مادرتون میخواسته نشده" و حالا باید اینقدر زجر بکشه.
به چند سوال من جواب بدید:
1) خانواده مادری در شهر شما زندگی می کنند و با هم رفت و آمد دارید؟
2)بیشترین تفاوت بین مادر و خواهرتون از کجاست؟ (مثلا عقاید مذهبی؟)
اگر نمی خواید زندگی خواهرتون تباه بشه، خیلی بیشتر در کنارش باشید و بهش محبت کنید. باهاش درد و دل کنید تا اون هم بتونه بهتون اعتماد کنه.
اگر کمی تندی کردم به خاطر این بود که عمق فاجعه رو درک کنید و با همتی عظیم دست به کار بشید.
از همین امروز. فردا دیر است.
یک سوال دیگه.
منظورتون رو از اینکه گفتید خط فکریش با ما فرق می کنه، واضح تر بگید.
این جمله کلید حل معماست ;)
RE: درخواست راهنمايي براي برقراري ارتباط دوستي يك برادر با خواهرش...
خب يه دختر هم ميتونه بدون پيش اومدن اتفاق بدي با دوستاش بيرون بره....تمام اين جنگ و كدل هاي ناشي از عدم اعتماد والدين شما به خواهرتون هست...نميخوام بگم اين نگراني هاشون بي مورد هست اما خب خواهر شما هم 18 سالشه....به سني رسيده كه بتونه بد و خوب رو تشخيص بده ديگه اون دختر 10 ساله نيست كه با مامانش بره خريد...با مامانش بره گردش....هر ادمي علاوه بر خانوادش نياز داره دوستاني هم داشته باشه...
انگار شما هم زياد باورش ندارين و جهت فكري تون مثل مادرتون هست كه تا با دوستاش بره بيرون يه اتفاق بدي ميفته....
در گذشته خواهر شما چه اتفاقي افتاده؟چي باعث ميشه كه حقيقت رو از خانواده پنهان كنه؟
RE: درخواست راهنمايي براي برقراري ارتباط دوستي يك برادر با خواهرش...
من مطالب شما رو كاملا دقيق خوندم....اما فكر ميكنيد با ممانعت از بيرون رفتن خواهرتون سلامت رفتاريش تضمين ميشه؟شما به جاي اين كار بايد اگاهش كنيد....بايد اونو به سمت خونواده بكشيد تا اگه روزي خطري در كمينش بود بياد وبا شما در ميون بذاره نه اينكه هر بار با دوستاش رفت بيرون بياد مورد سرزنش قرار بگيره خب حق داره دروغ بگه....
شما اگه با خواهرت صميمي باشي(كه فعلا نيستي)باهات حرف ميزنه و درد دل ميكنه....الان فكر ميكنه هر چي به شما بگه شما هم مثل بقيه جبهه ميگيرين يا حتي ميرين به مادرتون خبر ميدين(البته شايد در واقعيت اينطور نباشه اما اين يكي از دلايل صميمي نشدن خواهرتون با شماس)
RE: با سلام و درود بر همه...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط b_i_r_i_y_a
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Lord.Hamed
اما مادر می بینه یه فرزند احتیاج به کمک داره و این کار رو با محبت مخلوط میکنه ....
این که شما به رفتار مادر ایراد میگیرید ، اشتباه است ....
ضمن تشكر از توجه شما ؛
اين متنو كه خوندم ياد اين افتادم كه مادرم هميشه به من ميگه كه من دارم اشتباه ميكنم و تبعيضي دركار نيست.
يه مثال ميزنم :
مثلا از اونجايي كه من خيلي به خورد و خوراك اهميت نميدم و كمتر فرصت ميكنم برم سراغ خوردني ها مادرم ميگه وقتي كه ميبينم تو سراغ يخچال نميري (مادرم خطاب به من) و ميوه اي چيزي برنميداري من برات ميارم ولي خواهرت در اين مورد نيازي به توجه من نداره چون خودش در روز بارها ميره سراغ يخچال و هرچي خواست برميداره...
(مثالم خيلي درست حسابي نبود ولي فكر ميكنم بيانش لازم بود)
با تشكر از همه ي دوستان كه چند روزه زحمت ميكشن و راهنمايي ميكنن ؛ واقعا ممنونم...
يا حق.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
خب يه دختر هم ميتونه بدون پيش اومدن اتفاق بدي با دوستاش بيرون بره....تمام اين جنگ و كدل هاي ناشي از عدم اعتماد والدين شما به خواهرتون هست...نميخوام بگم اين نگراني هاشون بي مورد هست اما خب خواهر شما هم 18 سالشه....به سني رسيده كه بتونه بد و خوب رو تشخيص بده ديگه اون دختر 10 ساله نيست كه با مامانش بره خريد...با مامانش بره گردش....هر ادمي علاوه بر خانوادش نياز داره دوستاني هم داشته باشه...
انگار شما هم زياد باورش ندارين و جهت فكري تون مثل مادرتون هست كه تا با دوستاش بره بيرون يه اتفاق بدي ميفته....
در گذشته خواهر شما چه اتفاقي افتاده؟چي باعث ميشه كه حقيقت رو از خانواده پنهان كنه؟
ظاهرا شما توضيحات منو كامل نخونديد !
همونطور كه گفتم يكي از عواملي كه به او اجازه داده نميشه با دوستاش بره بيرون اينه كه دوستان خوبي نداره...
شايد يكي از دلايل مخفي كاريهاش ترس از پدرم باشه .
اجازه بديد بيشتر از اين وارد جزييات نشم چون من عاشق خانوادم هستم و
دوست ندارم از خانوادم برداشت بدي بشه...
بهرحال بازهم ممنون.
يا حق.
سلام،
یه سوال، مطمئنی اومدی اینجا تا به خواهرت کمک کنی؟
شاید اومدی اینجا تا خودت رو توجیه کنی و احتمالا از عذاب وجدان رها...
من تاپیکت رو تا اینجا دنبال کردم...
تنها چیزی که در تمام پستهات مشهود هست، خود سانسوری شدید هست...
حالا به فرض که من یا بقیه در مورد خانواده تو برداشت بد کنیم...
مثلا فکر کنیم خانواده شما همیشه در حال جنگ هست...به نظرت این فرقی به حال تو یا خانوادت میکنه؟
اینجا یه محیط مجازی هست و خوبیش هم همینه...نه من تورو میشناسم نه تو منو...برا همینم راحت تر میتونیم به هم کمک کنیم...
چون لازم نیست سانسور کنیم...
با این سانسور کردنها و مبهم حرف زدن ها، به نظرم ما خیلی نمیتونیم بهت کمک کنیم...:300:
K
RE: درخواست راهنمايي براي برقراري ارتباط دوستي يك برادر با خواهرش...
1)در مورد اینکه یکی از خاله هاتون در شهرتون هستند، روش تربیتی خاله شما هم مثل مادرتون هست؟ نمی شه از خالتون کمک بگیرید؟
2)اینکه می گید خواهرتون با شما صادق نبوده؛ درست. اما از همون اول که به دنیا اومد که این اخلاق رو نداشته. شرایط خانه جوری بوده که اون رو به این سمت هل داده.
با محدودیت، فقط باعث می شید خواهرتون پنهان کاری کنه. اجازه بده اون قدر بهت اعتماد کنه، که برات تعریف کنه با دوستاش کجاها می رن، چه کارها می کنن.
سانسور هم بی سانسور.
حالا برای اینکه ما مطمین بشیم این همه وقتی که برای این تاپیک گذاشتیم، هدر نرفته، بگید از اون روز (که تاپیک ایجاد شده) تا حالا، در راه بهتر کردن رابطتون چا کاری کردید؟
زنگ زدید بهش و براش برادری کنید، حرف بزنید، تعریف کنید، یا اینکه برید براش یه کادو بخرید و پست کنید. بگید که خوشم اومد، برات خریدم.
چه کارها کردید؟
در ضمن، از این به بعد خودتون میرید میوه برای خودتون بر میدارید، یا هر از چند گاهی یک بشقاب میوه برای خواهرت درست می کنی میبری تو اتاقش. :82:
درسته که موضوع کوچیکیه، ولی وقتی خودمو جای خواهرتون میگذارم، میبینم رو این موضوع هم حساس می شدم.
هییییییییی؛ یاد یک ضرب المثل افتادم. "تا نازکش داری، ناز کن. نازکش نداری؟بشین و پات رو دراز کن"
قضیه شما و خواهرتونه ;(
RE: درخواست راهنمايي براي برقراري ارتباط دوستي يك برادر با خواهرش...
من احساس ميكنم داريد منو محكوم ميكنيد ؛
از اينكه شماها اينطوري منو محكوم كرديد واقعا براي خودم متاسفم ؛
براي اينكه بيخودي متهم شدم و اينكه شما يه طرفه رفتيد پيش قاضي !
شما فكر ميكنيد من تو زندگيم هيچ مشكلي ندارم !؟
متاسفم... واقعا متاسفم كه بشر حتي توي فضاي مجازي هم يكطرفه قضاوت ميكنه...
من از اون روز كه اين تاپيكو زدم اين كارارو كردم :
چندتا پيامك براش فرستادم با اين مضمون كه خيلي دوستش دارم.
دو سه بار باش تلفني صحبت كردم و سعي كردم متفاوت از هميشه كه تا حدودي خشك و بيروح بودم باش صحبت كنم.
.
ميدونم كار خاصي نكردم ولي از دست روي دست گذاشتن بهتر بوده.
شماهم بد نيست اينو در نظر بگيريد كه منم يه آدمم ؛ آدمي كه دوست داره محبت كنه و محبت ببينه...
من سنگ نيستم كه اينطوري منو محكوم ميكنيد...
" تا وقتي كه با كفش هاي كسي راه نرفته اي درمورد راه رفتنش قضاوت نكن "
من اين تاپيك رو زدم تا به خواهرم كمك كنم ؛ و اين كار رو ميكنم و خواهم كرد...
بهرحال از راهنماييهاي شما دوستان واقعا سپاسگذارم...
درسهاي خوبي توي اين انجمن گرفتم و تمام تلاشمو ميكنم تا بهشون عمل كنم...
شايد دوباره برگردم و كاملتر و بيشتر درمورد خواهرم و اينكه چرا ما بش شك داريم صحبت كنم...
خواهرم قلبي پاك و افكاري اشتباه داره...
اون فكر ميكنه ما دوستش نداريم و اينكه بش ميگيم با فلان دوستات نگرد و فلان كارو نكن از اين بابته كه دوستش نداريم...
ولي هرچي كه باشه يه برادر ، يه مادر و يه پدر داره كه عاشقانه دوستش دارن...(ولي اون اينو نميفهمه)
يا حق...
RE: درخواست راهنمايي براي برقراري ارتباط دوستي يك برادر با خواهرش...
برادر عزیز؛ دوستان اگر صحبتی می کنن، برای اینه که موضوع روشن شه.
همون درک و فهمی که شما از موضوع دارید که، من و بقیه دوستان نداریم.
پس اگر سوالی میشه، صحبتی میشه؛ این نیست که شما رو محکوم کنن.برای اینه که مسیرهای مختلف بررسی بشه تا در نهایت مسیر اصلی روشن بشه.
درضمن؛ این جا یک محیط مجازیه. حالا فرضا شما محکوم شدید. چه اتفاقی می افته؟
فقط کافیه بگید به این دلایل حرفتون رو قبول ندارم، و در نتیجه ذهن ما هم باز تر میشه به موضوع.
اون قدر این پرسش و پاسخ ها باید اتفاق بیافته که راه حل پیدا بشه.
شخصیت شما، مستقل از اینه که کسی شما رو محکوم بکنه یا نه.
خوب حالا عکس العمل های خواهرتون رو بگید؟
و یک سوال دیگه. در مورد دوستاش بیشتر توضیح بدید تا بشه فهمید خواهرتون به خاطر کدوم عقیده،دیدگاه و یا نیاز جذب اون ها شده.
دقیقا بگید دوستاش چه خصوصیتی دارند که از دید شما ناباب هستند؟
مثلا اگر میگیدجلف هستند، بگید چه چیزی دیدید که این حرف رو میزنید.
جواب سوالات قبلی من هم مونده ;)