خانم مگه بده كه آدم اقتصادي باشه؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط rozhin704
اون هم تو اين دنياي وا نفسا،
اگر قسمت بشه كه باهم ازدواج كنيد اين اقتصادي بودن به نفع خود شماست:305:
نمایش نسخه قابل چاپ
خانم مگه بده كه آدم اقتصادي باشه؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط rozhin704
اون هم تو اين دنياي وا نفسا،
اگر قسمت بشه كه باهم ازدواج كنيد اين اقتصادي بودن به نفع خود شماست:305:
با این اوضاع اقتصادی همینکه پا پیش گذاشته دستمریزاد داره...دیگه نباید بهش بگید خسیس.. خسیس کسیه که پول زیاد و کافی داره اما با این وجود خرج نمی کنه... خساست خیلی بده اما باید دید در آمد ایشون در چه سطحیه..
من بیش از 10 دوست در سن ازدواج دارم که به دلایل مشکلات ازدواج که عمده ی اون اقتصادیه واقعاً دیگه فکر ازدواج رو هم فعلاً نمی کنن... البته برای پسرها به دلیل فرهنگی فشار زیادی برای ازدواج کردن وجود نداره.
من پیشنهاد می کنم شما در شناخت این آقا صبورانه تر پیش برید و حداقل دو ماه فرصت بدید تا از آشناییتون بگذره تا استنباطتون از رفتار اون آقا به واقعیت نزدیکتر باشه..
سلام
برداشتهای فعلی شما از ایشون بسیار مهم هست(حتی اگر اشتباه باشه).
چرا؟
چون شما با شخصیت و شرایطی که دارید طرز نگرش خاصی دارید که منجر به برداشتهای شما و احساسات و رفتار شما می شود.
شما همین آدم هستید و فردا روز هم با همین نگاه وارد زندگی می شوید و او هم همین آقا هست.
اگر هم اکنون این آقا هر حسی را در شما بر می انگیزد، فردا در زندگی هم همین حس برانگیخته می شود. (البته با شدت بیشتر و کمیت بیشتر)
باید بگویم هم اکنون تحت تاثیر احساسهای قبل از ازدواج شما بهترین برداشت هایت را داری. پس از ازدواج با توجه به افت احساسات، و سوابقی که از طرف مقابل دارید ممکن است این برداشتها شدید تر شود.
معجون احساسات+ حسابگری+ مخفی کاری(مسائل فیش حقوقی و ...)+ کمتر مقید بودن از نظر مذهبی+... ، نشان می دهد که شما باید دقت زیادی در شناختن ایشون به خرج دهید.
با توصیفی که از خودتون کردید برون ریزی شما بیشتر هست و زودتر این آقا به شناخت شما می رسند. اما شما مشکلتون در شناسایی ایشون بیشتر هست.
نکته بعدی: همانطور که تا حالا هم این کار را کردی به هیچ وجه نگذار فاز احساسی بر رابطه اتان سایه بیندازد. بسیار رسمی باش. چون ممکن است شناختت نسبت به ایشون تحریف بشه و بعضی واقعیتها را خوب نبینی.
همچنین پیشنهاد دارم، اگر همه مسائل بر وفق مرادتان پیش رفت، قبل از اینکه به ازدواج منجر شود حتما یک مشاوره حضوری به اتفاق هم با یک مشاور خانواده داشته باشید. این تفاوت شخصیتی شما مهم ارزیابی می شه.
به نظرتون بايد چكار كنم؟
[align=justify]راستش رو بخواهين اين آقا چند روز قبل تماس گرفت و گفت كه تصميمش رو گرفته همه شرايطه من رو قبول داره مانند اينكه بياد به شهر ما البته بگم خودش هم اهل شهر ماست و خانوادش هم ساكن اين شهر هستن اداره اصلي محل كارش هم اينجاست فقط تو يكي از شهرهاي اطراف شيفت كار ميكنه) و همه چيزهائي كه من گفته بودم در نهايت تصميم گرفتيم همه صحبتهاي نهائي رو با هم بكنيم مثل اينكه چطور حقوق من و ايشون مصرف بشه در مورد بچه صحبت كرديم خونه ماشين همه چيز و در نهايت بعد از اينكه همه موارد هم رو قبول كرديم قرار شد با مادرش صحبت كنه كه خودش گفت ديروز عصر صحبت كرده مادرش هم گفته مشكلي نداره فقط خواسته عكس من رو ببينه كه گفته نداره البته داره ها نميدونم چرا نشون نداده حالا بعد از اينكه اين حرفها رو گفت يه كم بعد زنگ زد و گفت پشيمون شده چون فكر ميكنه توي ايران نميتونه آينده خوبي داشته باشه البته بگم كه از اول يه كم از ازدواج ميترسيد ولي خوب خودش خواستگاري كرده بود من هم چند تا كتاب و سايت براش معرفي كردم و خونده بود و به اين نتيجه رسيده بود كه اكثريت اين دلهره رو دارن.[/align]
از ديشب خيلي ناراحت شدم آخه من تا به حال واسه هيچ كس اينقدر وقت و انرژي صرف نكرده بودم چون منم دوسش داشتم نمي دونم چكار كنم؟ شما بگيد
بنظر من اونو رها کن و بیشتر از این انرژی نذار.
زندگی خودت و برنامه های شخصی خودت رو دنبال کن ، اگه برا خواستگاری پا پیش گذاشت اونوقت روش فکر کن و تصمیم بگیر:72:
من بودم زياد روي اين آدم حساب نمي كردم
آدمي كه قدرت تصميم گيري نداره و سريع تصميمش رو عوض ميكنه يا كسي كه هنوز هيچي نشده كلماتي رو كه بار احساسي دارن تو يه رابطه كه تازه شروع شده و شناخت چنداني وجود نداره به كار مي بره و مسئله رو درگير احساسات ميكنه به نظر من زياد قابل اعتماد نيست
ناراحتي نداره لابد يه خيري تو اين موضوع بوده كه الان متوجه نمي شين.
به تاريخ شروع تاپيك و اخرين پست تاپيك دقت كنيد:72:
سلام
من مشکلی شبیه این خانم دارم.
با یک نفر آشنا شدم.اون به سرعت و خیلی زود به من وابسته شد.
البته ما در موارد خیلی زیادی به تفاهم رسیدیم.یعنی به خاطر تحصیلات و علایق مشترک یک قسمت زیادی از زندگیمونو وقف علایق حرفه ای مون کردیم.چون هردو هنرمندیم.
از نظر خانوادگی هم به هم شبیهیم.خانواده هامون هم در جزیان رابطه هستن و مشکل چندانی ندارن.
خلاصه اش اینه که ما تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم.ولی به خاطر مشکلاتی که داریم نمی تونیم تا قبل از دو سال آینده ازدواج کنیم.
ولی وابستگی ایشون برای من شدیدا شده دردسر طوری که حتی وقت خواستم که بیشتر بهش فکر کنم.ایشون از نظر فیزیکی خیلی بهم وابسته اس.مدام دوست داره دستشو توی دستم بگیره و خلاصه رفتار نامزد هارو توی خیابون داشته باشیم.ولی خوب من اصلا این طوری نمی تونم بپذیرم.اون هم دو سال!
در این مورد حتی بهش تذکر هم دادم ولی خیلی زود حمل بر بی اعتمادی می کنه.
حتی در مورد سردمزاج بودنم هم صحبت می کنه تازگی.و فکر می کنه که ممکنه بخوام ترکش کنم.
اون تقریبا همون چیزیه که من می خوام ولی خوب از طرفی هم من عاشقش نیستم که بگم نمی تونم ترکش کنم. تضاد بدیه!
اینم بگم خودم هم می دونم که کمی سرد مزاجم ولی نه اون قدر که نتونم از عهده مسولیت های زناشویی بر بیام.
الان دلم می خواد که یه رابطه منطقی داشته باشیم.
فکر می کنم همون طوری که من تازگی بهش مشکوک شدم و فکر می کنم شاید مشکلی داره اون هم یک جور دیگه ای به رفتارهام نگاه می کنه.
ولی اینم بگم که از هر کسی در موردش تحقیق می کنم اونو تایید می کنه.حتی چند تا از استاد های مشترکمون باهام تماس گرفتن و بهم گفتن که ما خیلی به هم میایم.و تبریک گفتن
خودم هم توی این چند سال دانشگاه و توی پروژه های کاری مشترک موردی که خلاف اخلاق باشه از ایشون ندیدم.
یک طوری که وقتی در مورد این که چقدر احساساتیه می گم اصلا کسی باورش نمی شه.
آیا این شدت احساسات نشانه ناهنجاری در ایشونه؟
باید ترکش کنم؟
کسی می تونه کمک کنه؟