نوشته اصلی توسط
مدیرهمدردی
عمل کردن سخت هست. سر بالایی هست. شیب رو به بالاست انرژی می خواد. آنقدر انسان می افتد و پا می شود که گاهی خسته و دلسرد می شود.
کلا برای هر هدف بزرگی انرژی زیادی می خواهد.
تمرین نیاز دارید.
ای کاش می توانستی کتاب از حال بد به حال خوب اثر دکتر دیوید برنز را تهیه کنی.
این کتاب خواندنی نیست.
کتاب عمل کردنی و تکلیف هست.
شاید یک یا دو سال انجام تکالیف دقیقش وقت بگیرد.
من خیلی علاقه دارم تو بی خیال شوهرت روی خودت متمرکز شوی.
تو ارزش خودت را به اندازه تصویری در آینه کاهش دادی.
همسرت حرکت می کند. تو حرکت می کنی.
همسرت بد شکل می شود تو بد شکل می شوی
و اگر خوب شود تو خوب می شوی
در حالیکه تمایل دارم او تصویر تو شود.
او به خوبی هایت خوب واکنش دهد.
او با بدیهایت بد شود.
و او تصویر تو شود./
دوست دارم فاعل بشوی.
حرف کم بزنی ، نگرانی کم احساس کنی با خود واگویه کم کنی.
و از بی نهایت نعمتی که در اطرافت هست بهره ببری.
دنیا فقط شوهرت نیست.
یک فهرست بنویس به جز شوهرت و کارهایش.
آنوقت می توان گفت که شما خوب می بینید.
آنوقت می توان گفت شماتعادل خود را بازیافتی.
اصلا تصور کن طلاق گرفته ای و فقط چند بار مجبوری ببینی اش.
دنیایت را بزرگ کن.
آنقدر بزرگ که شوهرت در آن یک قطره بشود.
بد و خوبی هایش تو را بالا و پایین نبرد.
.