درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان من
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
نمایش نسخه قابل چاپ
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان من
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
پای ما لنگ است و منزل بس دراز
زین دو هزاران من و ما ای عجبا، من چه منم؟
گوش بده عربده را، دست منه بر دهنم
تشکر می کنم از تارا به خاطر پست 17 که حاوی یک بیت بسیار غنی است:
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان بجای دوست بگزینم
این شعر اشاره به تفاوت عشق و هوس دارد.
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
--------------------------------------------------------------------------------
مانگوئیم بدو میل بنا حق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای
هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی؟
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم می کشت
معجز عیسویت در لب شکّرخا بود
یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
انجا که باید دل به دریازد همین جاست
تو را می بینم و هر دم زیادت می شود میلم
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
مطربا!این ره زدن زان ره زنان آموختی زانکه از شاگرد آید شیوه های اوستاد