آی آقا کیوان گفتـــــــــــــــــی! من هم هر وقت بعضی از این تشکر ها رو می بینم یه شاخ گنده رو سرم سبز میشه.:163:
آقای روزانه (روزنه؟) اگه حال و احوال ات مثل این نوشته هات باشه خدا به دادت برسه. امید شفا دارم. :323:
فکور جونم من خودم به مجلس جشن کباب دوستان دعوت شدم جات خالی حسابی حماسه ملی رو جشن گرفتیم. اما در مورد جشن کباب تالار واااااالله ما قدرت رو تمام و کمال تفویض کرده بودیم به سر آشپز تالار بهار شادی و همکاران ایشان باران بهاری و فرهنگ و ترانه و ... اما این سر آشپزمون درست از همون روز ناپدید شده! هر کس اثر و نشانی از ایشون پیدا کرد لطفا ایشون رو کت بسته تحویل آشپزخونه بده و خانواده ای رو از نگرانی و معطلی جشن کباب در بیاره.:peach:
میگم راستی تریپ غم و دپرشن و نارضایتی از زندگی و غر و غر این روزها مده؟ مثلا خیلی تریپ فلسفی بودن به آدم میده؟ کلاس آدم رو میبره بالا؟ خواهشا اگه مده به ما هم بگین یه وقت از غافله مد و کلاس عقب نمونیم. برای نمونه من هم یه نمه تریپ نارضایتی بیام:
کبابی که خوردم یه قسمتهاییش خشک بود یه قسمتهاییش خام! آخه این هم شد زندگی! اصلا له له ام داغون داغون! از دیروز نشستم پای پنجره و به این فکر میکنم که: بعد از ناهار یه چایی و بعد از چایی یه سیگار چقدر می چسبه! وااااای من به سیگار می اندیشم! کباب خام باعث شد حس خیانت هم در من زنده بشه و در این لحظه حتی فکر میکنم دارم وسوسه میشه که به چه روش آسونی میتونم خودمو از این زندگی لعنتی خلاص کنم! آی دریغ و صد افسوس!