اگر غم را چو آتش دود بودی
جهان تاریک بودی جاودانه
نمایش نسخه قابل چاپ
اگر غم را چو آتش دود بودی
جهان تاریک بودی جاودانه
وقتي فريب آدما
اول فريب خودمه
تمام زخمي كه زدم
آخر نصيب خودمه!
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا امید وصا ل تو زنده می دارد
و گرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
تیغ برّان گر به دستت داد چرخ روزگار
هر چه میخواهی ببُر اما نبُر نان کسی
برآن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
با مدعی مگویید اسرا ر عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خو د پر ستی
عاشق شو ار نه رو زی کار جهان سر اید
نا خوانده نقش مقصود از کا رگاه هستی
میشه پر زد و به اوج آسمونا رسید،پرواز کن
یا گذشت و رسید به نور امید،پرواز کن
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک