آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين اتفاق در بزرگسالي است
آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک "انسان خوب " مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي.
آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد.
آموخته ام ... که هميشه براي "آدمهای خوب " که به هيچ عنوان "قادر به کمک کردن" به آنها نيستم ، فقط دعا کنم.
آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم