RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
آخه رایحه جان می گم لباس سایز یه بچه 6 ساله است. چجوری تن یه جنین 1 روزه بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه میشه مادر شوهرم با این همه بچه و نوه و نتیجه تشخیص نده این فاصله سایزی رو؟
صاحب تمام اون اماکن متبرکه ازش نگذرن که داره از اسم اونها استفاده می کنه و منو پیش دیگران خراب می کنه!
دلم می خواد لباس رو دست بگیرم و تو فامیل راه بیفتم و به همه نشون بدم.
یه پاچه شلوارکش اندازه کل بچه منه!
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
یه پاچه شلوارکش اندازه کل بچه منه!
:311:
الاهی .... دلم ضعف رفت. چقد کوچولو و نازه. عکسش را هم دیدم. همون که فرهنگ گذاشته بود. :46:
اولا تبریک و قدم نو رسیده مبارک :72:
ثانیا بزنم به تخته ماشالله عجب مامان سرحال و سرزنده ای. روزی چند بار به تاپیکش سر می زنه و ... من بودم حالا تا یک ماه واسه آب خوردن هم استخاره می کردم.
اما در مورد این کت شلوار دامادی که واسه نی نی ما آوردن،
می گم کاش یه ساعت تو بیمارستان تنش می کردین، تشکر می کردی و می گفتی مامان ببین براش بزرگه و برای تبرک هم تنش کردم. حالا دیگه در می آرم بزرگتر که شد تنش می کنم.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
عزیزم به دنیا اومدن نی نی گلت رو تبریک می گم. امیدوارم خدا دل مامان و بابای این نی نی رو پر از عشق و محبت کنه.
راستش خیلی مسلمه که بلو اسکای عزیز دچار حساست بالا شده. شاید بهتر باشه خودت به فکر خودت باشی و اگر احساس می کنی دچار افسردگی بعد از زایمان شدی منتظر این نباشی که دیگران درکت کنند یا افدامی کنند و خودت بری دکتر و از خودت مراقبت کنی.
دوم اینکه من فکر نمیکنم صجبتهای مارد شوهرت اونقدر تحریک کننده و یا توهین امیز بوده باشه. خیلی راحت می تونستی جوابشون رو محترمانه بدی و دیگه اینقدر به اعصابت فشار نیاری و به همسرت هم کمک کنی تا درگیری ذهنی با صجبتهای مادرش پیدا نکنه. می گفتی این لباس رو خیلی دوست دارم تنش کنم مخصوصا که متبرک شده اما حیف که الان بهش بزرگه. نگهش میدارم تا وقتی اندازش شد.
یا وقتی میگن این بچه چقدر ریزه و .. می گفتی خدا رو شکر می کنم که هم سالمه و هم پدر و مادر و مادر بزرگاش بالای سرش هستند تا خوب بزرگ بشه
یا وقتی می گن شوهرت خیلی خوبه و شانس اوردی می گفتی خدا رو شکر که خدا این همسر رو به من داده و من از اینکه فرزندم زیر سایه چنین پدری هست خیلی خوشحالم.
عزیزم اینجوری هم حس محبوب بودن به همسرت می دادی هم تشویقش می کردی بیشتر پیشت بمونه.
می دونم که الان از نظر روحی ارامشی نداری که بتونی درست فکر کنی و عمل کنی. سعی کن ارامش رو به خودت برگردونی تا بتونی رفتارهای سازنده تی برای زندگیت داشته باشی.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلواسکای اتفاقا جلوی چشمای مادرشوهرت لباسو تن بچت میکردی .وقتی خودش میدیدلباسی که گرفته چقدربزرگه خودش شرمنده میشدودیگه بحث وادامه نمیداد.:43:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای عزیز:72:
من فکر می کنم نه تنها اطرافیان ممکنه خیلی امواج منفی به شما بدند
شما خودتون هم به خودتون رحم نمی کنید و این امواج منفی رو مرتب آنالیز کرده و تو ذهنتون نگه می دارید.
دوست عزیز این حرفها و صحبتها مثل سم و زهر برای بدن نازنین و رنجور خودتون و شیره جون اون طفل معصوم میشه پس:
دیگران رو ببخش نه بخاطر اینکه لایق بخششند بلکه بخاطر اینکه شما لایقه آرامشی.
سلامت باشی.:72:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
هیچ کس نمی فهمه که من چقدر درد داشتم! چقدر مورفین بهم تزریق کردن!
تازه بیمارستان لباس خودش رو تن بچه کرد!
خدایا این زنیکه عفریته رو لعنت کنه که از اسم ائمه استفاده کرد و اینجوری آتیش به زندگیم انداخته!
خوب عین آدم سایز تن بچه میاورد!
خدایا از اسم علی اصغر حسینت که الان ایامشه استفاده کرد، من واگذارش می کنم به همین علی اصغر
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای واقعا قصد نداشتم عصبانیت کنم.خواهش می کنم کمی به خودت مسلط باش.این طور کهمعلومه ذهنت حسابی آشفته ست.ذکر بگو.قرآن بخون.تا آروم بگیری.ما که نگفتیم حق با مادر شوهرته و می دونیم آدم های بدجنس هم وجود دارن(و ممکنه مادر شوهرت هم یکیشون باشه) ولی تو چی کار می تونی کنی؟.ما فقط می گیم بهونه نده دستش.با این حرص و جوشی که تو می خوری ممکنه شیرت کم شه.به کوچولو فکر کن.اصلا بیا از بچه برامون بگو.از اذیتاش.زحمتاش.ذهنتو منحرف کن گلم.ما همه قصد داریم کمک کنیم.:72::72::72::72::72::72::72::72:
دوستان مسئله الان لباس نیست من قصدم چیز دیگه بود که عنوان کردم.خواستم تو یه صحنه هر سه نفرو ببرم زیر ذره بین که بگم هر کدوم می تونستند بهتر عمل کنن و اینکه بلو اسکای نگه ما یه طرفه به قاضی می ریم ولی انگار بلو اسکا خوشش نیومد اون موضوع هم تموم شده دیگه بی خیال
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای عزیز، سلام.:72:
من که در این زمینه ها تجربه ندارم. اما میدونم که خانمی که تازه زایمان داشته، از نظر هورمونی، افت و خیز های عجیب و غریبی داره.
مامان بلو ی عزیز، الان اگه از دست کسی ناراحت میشی، بدون که این موضوع هم توش دخیله.
بلو اسکای عزیز و دوس داشتنی، خواهش میکنم ازت که فعلاً موقتی، این موضوعات رو فراموش کنی .
کاری که از دستت برنمیاد، حداقل به خاطر حال خودت، از موضوعات بگذر:46:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
عزیزم می دونم که این ربطی به تاپیکت نداره اما می خواستم بگم ای کاش من الان پیشت بودم تا هر چند ساعت یکبار یک شربت زعفرونی برات درست می کردم
یک گل گاب زبونی برات دم می کردم
هر چند ساعت یک ماساژ پیشونی بهت می دادم
مدام یادت میانداختم که یک نفس عمیق بکشی و نفست رو نگه داری تا اکسیژن به تمام نقاط بدنت از موی سر تا نوک انگشتات برسه
می بردمت هر روز برات وان حمام رو پر می کردم تا توش بشینی تا زخمات زودتر خوب بشن یا اگر برات تد بود زود می بردمت زیر دوش و میاوردمت بیرون
بچتو برات می خوابوندم تا بتونی یکم بخوابی
برات CD های لالایی بچگیهای خودمون رو ضبط می کردم تا الان برا نی نیت بذاری
CD های تربیت کودکان رو که دارم برات میاوردم تا گوش بدی و سرت گرم باشه
غذاهای خوشمزه خوشمزه برات درست می کردم
جالا که از راه دور نمی تونم دلم می خواد هر کدومشو خودت می تونی از طرف من انجام بدی تا یکم اروم بشی و بقیشم خیلی شرمندم . ای کاش پیشت بودم. حتما دکتر هم برو و ازش بخواه اگر لازمه دارویی مصرف کنی بهت بده تا زودتر این دوران افسردگی رو طی کنی و طولانی نشه.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
این تاپیک به علت طولانی شدن قفل می گردد
.