نزن عزیز دل رو به نام ، بی رسید
فکر نکن زودتر بهم می رسید!!!
نمایش نسخه قابل چاپ
نزن عزیز دل رو به نام ، بی رسید
فکر نکن زودتر بهم می رسید!!!
داره سر می زنه کم کمک سپیده:46:
تو ولی تو خواب نازی لالالالا:228:
چشم بد دور بشه از این قد و بالا:73::203:
اومده خواب توی چشمای تو کم کم46:
شده آسمون پر از ستاره حالا:43:
لالالا دختر نازم لالالالا 228: 73::203:
***********************
کاش در اين قفس بسته تنگ
گل ازادي من مي خنديد
آن کبوتر که لب بام نشست
کاش احساس مرامي فهميد
دارم دلكي غمين خسته
كز دست غمت به خون نشسته
http://i30.tinypic.com/2lazeqd.gif
هرچند كه رنگ و روي زيباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد كه در طربخانه خاك
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
افتادم و عاقبت چنین بود
بی بند نگیرد آدمی پند
دیدی ای دل که غم یار دگربار چه کرد
چون بشد رهزن و با یار وفادار چه کرد
سلام ::72:
زیبا ده رسیدنت بخیر :228::72:
گریون نبینمت خانمی!:305:
حالا یه شعر شاد بده !:73:
من زیباده شادو پر شور خودم رو می خوام:302:
دلم سوخت برحال دیوانه ای که می گشت بردور ویرانه ای:305:
دلی بی قرار و سپری پر خروش همی خواند این شعر دیوانه وار
دلا با کسان اشنایی مکن اگر می کنی بی وفایی مکن
نمي دونم اين پست شيصد وهشتاد و شيش عليزاده كه شروع كرده
با حرف كاف بوده ولي شعر قبليش با حرف الف نكنه تو خواب شروع كرده
هر آن کس که خندد نگو دلخوش است
غم خفته در دل بس آدم کش است
.
.
.
شاعر جوان : آتنا
چرا با ه شروع كرد؟
از اين به بعد هر كي حواسش نباشه اشتباهي بگه مي سوزه ها!نه نمي سوزه،تو اين بازي مي بازه،قبول؟من با ت "است" شروع مي كنم
تا كي غم آن خورم كه دارم يا نه
وين عمر بخوشدلي گذارم يا نه
پركن قدح باده كه معلومم نيست
كاين دم كه فرو برم برآرم يا نه
no 1 عزیز به آخر شعر آقا عرفان توجه کن که با ه تموم شده .. البته ایشون شعر نگفته ولی او هم با ن شروع کرده که اخر شعر ستاره بوده..
هر کس بد ما به خلق گوید
ما چهره بهم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
وای بچه ها من عضو قدیمی شدم. همین الان!!:54:
ای امان از پیری چه زود میرسه!!:305:
موی سپیدو توی آینه دیدم
آهی بلند از ته دل کشیدم
عشق باید پادر میونی کنه
تا آدم احساس جوونی کنه
هر كي شعر آتنا رو نتونه بخونه
ازشعراي قشنگش در اومونه
با عرض خسته نباشيد خدمت دوستان شاعر و با عرض پوزش ار اينكه در اين محفل ادبي طبع شعر من توان رقابت با عزيزان رو نداره :shy:
با نقل قول از حكيم عمرخيام
هشدار كه روزگار شورانگيز است
ايمن منشين كه تيغ دوران تيز است
در كام تو گر زمانه لوزينه نهد
زنهار فرومبر كه زهر آميز
زيرنعره گلوله هاي آتشين
از صفاي گونه هايآتشين مپرس
ساقه ها پر از جوانه مي شود
هر جوانهاي شكوفه مي كند
دلم را مشکن و در پا مينداز
که دارد در سر زلف تو مسکن
نه از دريچه ماه ،
نه با كمان و كمند ،
نه با درفش و سپاه !
همه وجودت از آن بي نشان ، نشان دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
کسی کو خواند این اشعار عرفان، چون غمی دارد؟
در پرتو لرزان مهتاب
سنگ و ستون هاي به خاك افتاده ، از دور
اردوي سربازان خسته
روح پريشان زمان ، اينجا و آنجا
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا تو رفتی زبرم صورت بی جان بودم
تحفه ای یافت نکردم که فدای تو کنم یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تو
من به سر چشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بودم مهر تو مرا بالا برد
دل من دير زماني است كه مي پندارد :
« دوستي » نيز كلي است ؛
مثل نيلوفر و ناز ،
ساقه ترد و ظريفي دارد .
tina جان بيشتر دقت كن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با سلام واحترام خانم زییاده خسته نباشید
ای کار گشای هرچه هستند
نام تو کلید هرچه بستند
دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
این واژه های غرق به خون مرا نوشت
تمام هستی ام را برگی کن!
بر درختی بیاویز!
خودت باد شو!
بر من بوز!
به زمینم بیانداز!
زاهد خلوت نشین دوش بمیخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
در سينه دلم گمشده تهمت به که بندم
غير از تو در اين خانه کسی راه ندارد
دیده اگر خطا کند دل که خطا نمی کند
تن به زمانه داده ام هرچه زمانه می کند
دوش از خانه خمار بدوشم بردند
بین چه سان سخت به یک جرعه ز هوشم بردند
کاش می برد به یک گردش مستانه مرا
چشم مست تو دران جای که دوشم بردند
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را همه عمر خود تماشاست دلا
وانجا که مراد دل برآید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا
آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت