-
RE: باز هم .......
من می دونم چی می گی عزیزم
الینا جون کم کم روابطتونو کم کن البته خیلی با سیاست جوری که متوجه نشن آروم آروم نه اینکه یکدفه روابطت رو قطع کنی
اگه با سیاست بگی ناراحت نمی شن مثلا اگه بهت می گن فردا شب بیا اینجا بگو ما هنوز برناممون مشخص نیست یا بگو بهتون خبر می دم
بعد اگه دوست نداری بری یه برنامه ای برای بیرون جور کن با شوهرت برو بیرون
اگه گفت شام یا نهار بیا بگو ممنون من غذا درست کردم مزاحمتون نمی شیم
-
RE: باز هم .......
آره میدونم
اون شب خیلی گریه کردم بهش گفتم تو واسه خودت مردی هستی 33 سالته یعنی که چی بهت میگن غلط میکنی اشک میریختم و. میگفتم بیخود بهت توهین میکنن تو تو این دنیا واسم از همه بیشترعزیزی اون هم میگفت شوخط کرده کفتم فحش کی به شوخی میده اون هم جلوی زنت
یه دفعه شده بهت بگن خودت عاقلی تصمیم بگیر زمین ماست ما پولشو دادیم
میدونید منت میذاره سرش که من این زمینو واست جور کردم من هم گفتم مگه واسه غریبه کرده پسرشی وظیفش بوده
از اون روز خیلی بیشتر به هم ریختم
-
RE: باز هم .......
سلام
با اینکه فعلا" اومدن کار شوهرم به شیراز کنسل شده ولی به خودم قبولوندم که با سرنوشت نمیشه جنگید. ما سعی خودمونو داریم میکنیم ولی وقتی نمیشه....
این هم حتما" یه حکمتی داره . از وقتی دیدم شاد عزیز افتاده تو بستر بیماری به خودم قبولوندم که این زندگی ارزش غصه خوردن نداره
خدا زودتر دوست مهربانمون رو برگردونه
-
RE: باز هم .......
کاره خوبی می کنی الینا جان
اینجوری حداقل آرامشت از بین نمی ره یه زمانی هست که جز مدارا کردن کاری از دست آدم بر نمی یاد
مثل این می مونه که یه سیلی بیادوما خلاف جهت آب دست و پا بزنیم در نهایت خودمون خسته می شیم ولی اگه مقاومت نکینم توان داریم تا بعد از پایان سیل خرابی ها رو از نو بسازیم
-
RE: باز هم .......
میدونی بلوم جان
مشکل همه ما اینه که صبور نیستیم
بهترین راه اینه که صبر داشته باشیم وبدونیم خدا باهامونه
-
RE: باز هم .......
الینای عزیز سلام
عزیزم بعضی وقتها ما آدمها باید با یکسری چیزهایی که ازشون خوشمون نمیاد به ناچار کناربیاییم چون به نظر من کنار اومدن باهاشون بهتر از جنگیدن و حرص و جوش خوردن . یه چیزهایی به مرور و گذشت زمان خودبخود درست میشه .صبر کن همه چی به وقتش درست میشه ما آدمها صبرمون خیلی کمه خیلی . مادرشوهرت هم یه عمر اینجوری زندگی کرده و درست بشو نیست پس خودتو انقدر اذیت نکن سعی کن توی خودت حرفا و کاراشو هضم کنی .
-
RE: باز هم .......
الينا جون سلام. بهترين كار در اين موقعيت صبره. مادرشوهر تو درست بشو نيست پس بيخودي با خودت جنگ نكن. موفق باشي عزيزم.
-
RE: باز هم .......
امروز شوهرم داره میاد
تو این مدت نرفتمخونشون ولی زنگ زدم گرچه مادرشوهرم دریغ از یه زنگ. برادرشوهرم زنگ زد بهم گفت بیا ولی بهونه آوردم
فهمیدم که هرچی باهاشون رسمی تر باشم بهتر جواب میگیرم گرچه رسمی بودن واسم خیلی سخته
امیدوارم مشکل همه ما حل بشه
-
RE: باز هم .......
چشم روشن الینا جون که همسرت داره می یاد پیشت
امیدوارم خدا خودش یه راهی جلو پات بزاره عزیزم
-
RE: باز هم .......
دیگه دارم داغون میشم
احساس میکنم تمام توانمو دارم از دست میدم دیگه ادامه این وضعیت داره داغونم میکنه
اینکه ندونی خونت کجاست
هر دفعه باید وسایل بیارم و ببرم. احساس زیادی بودن تو خونه بابا بعد از ازدواج با اینکه خانوادم خیلی هوامو دارند
خدایا