RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
دو تا مسئله هست.
یکی مسئله قرارداد ازدواج، یکی مسئله عهد و پیمان عاطفی و معنوی که بین زن و شوهر هست.
این که از نظر حقوقی و عقدنامه قضیه چطوریه، نمی دونم.
ولی آخه از نظر عاطفی، اگر همسر اول راضی نباشه، ازدواج دوم یعنی زیر پا گذشتن همسر اول.
دیگه این چه زندگی میشه؟
چه برای زن اول، چه برای زن دوم، چه برای خود مرد.
چه فرقی می کنه که مهر رو داده باشه یا نه.
خب اگه طرف مهر رو میده، رضایت زن اولش هم برایش مهم نیست، دیگه برای چی با زن اولش میمونه؟!
یا اصلاً زن اول چرا باید با شوهرش بمونه؟
وقتی دیگه رابطه عاطفی نباشه، فقط شاید به خاطر بچه ها یا به خاطر وابستگی مالی یک زن مجبور بشه بمونه...
فرهنگ هم سوال قبلیت (که خارپشت هم اشاره کرد) هم این سوالت آدم رو به شک می اندازه :)
نکنه دو تا دختر رو پسند کردی، می خوای دو تا زن بگیری؟ :311:
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
از نظر قانونی زن می تونه شکایت کنه طلاق بگیره یا چون مهرشو گرفته باید بشینه سر زندگیش لام تا کامم حرف نزنه؟
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
این که برای اخذ همسر دوم باید اجازه ی همسر اول را داشته باشد شرط ضمن عقد است که در حین امضای عقدنامه امضا می شود و ربطی به گرفتن یا عدم گرفتن مهریه ندارد. مهریه حق قانونی و شرعی زن است که دوست داشته است و گرفته است. گرفتن همسر دوم هم تا قبل از امضای آن شرط ضمن عقد نه منع قانونی داشت و نه شرعی ولیکن چون این شرط امضا شده است همسر مرد می تواند این مرد را دادگاهی کند و تقاضای طلاق کند که از نظر قانونی رای به نفع زن صادر می شود.(باز هم به خاطر شدت و قوت شرط ضمن عقد است)
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
دوستان یه سوال دارم که هم آقایون هم خانما، اگه دوست داشتن، میتونن پاسخ بدن.
بنظر شما توی دعواها و بگو مگو های زن و شوهری، چجوری باید آشتی کنیم؟
بذارید یه مثال بزنم تا مطلب رو روشن کنم.
مثلاً پدر مادر من وقتی با هم مشاجره دارن، شاید تا یه مدتی هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشه (حالا یا یه روز یا یه ساعت یا چند روز).
اما بعد از اون مدت، پدرم همیشه یه جوری وانمود میکنه که هیچ اتفاقی نیفتاده و حرفای عادی و روزمره رو پیش میکشه. بدون اینکه معذرت خواهی ای اون وسط باشه، بدون اینکه حقی که از کسی پایمال شده بهش برگرده و بدون اینکه به شخصیت مادرم توجهی بشه.
یا بعضی وقتا مادرم یادش میره که با هم حرف نمیزدن و مثلاً میره برای شام صداش میکنه و یه جورایی همه چی به حالت عادی برمیگرده (البته فقط در ظاهر)
مادرم میگه این کارش یعنی معذرت خواهی.
اما من این کارش رو بی اعتنایی میدونم.
و همیشه توی دلم میگم چطور روش میشه همه ی کارهایی که همین چند وقت پیش انجام داده رو ندید بگیره و خیلی عادی انگار که همه چی گل و بلبله با مادرم صحبت کنه؟
در صورتیکه توی دل من و مادرم و بقیه هنوز از اون دعوا آشوبه.
من حتی تا چند روز دلم نمیخواد با پدرم چشم تو چشم بشم. چون مدام یاد رفتارای خیلی بدش میافتم.
و احساس میکنم اگه با همسر آیندم هم مشاجره ای با این کیفیت داشته باشم (البته خدا نکنه) این حس توی وجودم میمونه که دلم نمیخواد نگاهش کنم. چه برسه به اینکه باهاش حرف بزنم.
حالا سوال هام رو یه بار دیگه میگم:
1)اگه توی زندگی مشرک آیندتون مشاجره ای پیش بیاد و بعداز مشاجره، طرفتون بدون معذرت خواهی به حرفای روزمره بپردازه، شما چه عکس العملی نشون میدید؟
2)شما به این معتقد هستید که بعد از مشاجره دو طرف باید با هم بشینن و صحبت کنن تا کدورت ها از بین بره؟
یا اینکه معتقدین که باید هیچ کدوم به روی خودشون نیارن که چی بوده و چی شده؟ اون وقت بنظرتون این یه عقده نمیشه توی دل طرفین (مخصوصاً اونی که مورد ظلم قرار گرفته)؟
3)چه وقتی باید طرفمون رو ببخشیم؟ به محض اینکه گفت ببخشید؟
یا حتی بدون اینکه اینو بگه؟
یا وقتی که ببینیم در صدد رفع صدمات روحی وارد شده به ما هست؟
4)و سوال آخرم اینکه آیا این حس ِ من، نشونه ی کینه ای بودن منه؟
از اینکه نظراتتون رو بدونم خیلی خوشحال میشم.
ممنون
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
من فکر می کنم یکی از اشتباهات پدر مادرهای ما همین قهر و آشتی های پشت سر همه.
یک اتفاق می افته. با هم دعوا می کنند.
بعد قهر می کنند.
بعد چند روز دوباره کم کم شروع می کنند به صحبت کردن.
حالا در اصل موضوع به عنوان یک اختلاف حل نشده در یاد هر دو هست.
بعد از چند وقت دوباره سر یک مسئله دیگه اختلافشون می شه.
کاملاً با این روند آشنا هستم!
آخر هم معلوم نمیشه چی تقصیر کی بود.
هر دو فکر می کنند حق با منه، اون باید بیاد معذرت خواهی، باز هم من کوتاه اومدم و ...
در صورتی که اگر بعد از اختلاف، بعد از اینکه اعصابها راحت شد، بنشینند با هم صحبت کنند،
هر کسی از دید خودش قضیه رو شرح بده،
با هم به یک جمع بندی و نتیجه گیری برسند، اولاً مشکل واقعاً حل میشه،
و دوماً دیگه سر مورد مشابه با هم دعوا نمی کنند.
نقل قول:
چه وقتی باید طرفمون رو ببخشیم؟ به محض اینکه گفت ببخشید؟
فرض بگیریم اختلاف پیش اومده، بعد یکی میاد می گه من رو ببخش.
به نظر من باید باز هم اول صحبت بکنند که چه کارهایی اشتباه بوده. شاید اصلاً مهم نباشه که کی این اشتباه رو کرده!
چون هر دو طرف ممکنه همون اشتباه رو بکنند. بلکه به نظر من مهم تر اینه که بفهمیم برای مثال بدقولی کار اشتباهیه.
یا از زیر مسئولیت فرار کردن، کار اشتباهیه.
من فکر می کنم در اکثر اختلافها از هر دو طرف اشتباه سر می زنه.
برای همین اکثراً اینطوری نیست که منتظر باشیم یکی بیاد بگه ببخشید و اون یکی بخواهد حالا فکر کنه که امروز ببخشمش، یا فردا، یا هفته دیگه!
اگر مطمئن هستیم که خطا فقط از یک نفر بوده، و حالا خودش هم اومده عذر خواهی، باید یکطوری برخورد کرد که طرف بفهمه این عذر خواستنش و پذیرفتن اشتباهش باارزشه. نباید غرور کسی شکسته بشه.
بقیه اش هم دیگه بستگی به نوع اشتباه داره. شاید یک اشتباه با یک عذر خواهی کوچک فراموش بشه، ولی شاید برای فراموش کردن یک اشتباه دیگه ما بیشتر زمان لازم داشته باشیم...
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
آقا حامد ممنون از جوابت.:72:
اما جواب سوال آخرم رو ندادی.
همینطور جواب سوال اولم رو.
از بقیه دوستان هم میخوام که نظراتشون رو بگن.
ممنون:72:
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
1)اگه توی زندگی مشرک آیندتون مشاجره ای پیش بیاد و بعداز مشاجره، طرفتون بدون معذرت خواهی به حرفای روزمره بپردازه، شما چه عکس العملی نشون میدید؟
نمیدونم:162:،زیاد خوشم نمیاد جوری رفتارکنه که انگار نه انگار چند دقیقه پیش دلمو شکونده،ولی خب از
اشتی استقبال میکنم.
2)شما به این معتقد هستید که بعد از مشاجره دو طرف باید با هم بشینن و صحبت کنن تا کدورت ها از بین بره؟
یا اینکه معتقدین که باید هیچ کدوم به روی خودشون نیارن که چی بوده و چی شده؟ اون وقت بنظرتون این یه عقده نمیشه توی دل طرفین (مخصوصاً اونی که مورد ظلم قرار گرفته)؟
باید بشینن،صحبت کنن ببینن مشکل از کجاست،که اگه همیشه بخاطر یه موضوع دعوا و دلخوری پیش بیاد واقعا قضیه دیگه لوث(یا لوس؟)میشه،و روح و روان زن یا مردی که مورد بی مهری و ظلم قرار گرفته دچار فرسایش میشه،
وکلا بگو مگو شاید خیلی دیگه براشون عادی بشه.
3)چه وقتی باید طرفمون رو ببخشیم؟ به محض اینکه گفت ببخشید؟
یا حتی بدون اینکه اینو بگه؟
یا وقتی که ببینیم در صدد رفع صدمات روحی وارد شده به ما هست؟
سومیه بهترین گزینه هست،معذرت خواهی خشک و خالی بدرد نمیخوره.
4)و سوال آخرم اینکه آیا این حس ِ من، نشونه ی کینه ای بودن منه؟
منم دقیقا مثل خودتم،ولی خودمو اصلا ادم کینه ای نمیدونم،بالاخره ما ادمیم،دل داریم،ربات نیستیم که!یکی باعث ناراحتیم بشه،یکم زمان میبره دلم باهاش صاف بشه.
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
خوب من دو سه بار بیشتر چنین دعوایی را ندیدم اونم یادم نیست چی شد!
اما
1 , 2. بستگی داره دعوا چه جوری به وجود اومده باشه گاهی اوقات دعوا ریشه ای است و دلیل دارد و گاهی مشاجره ای که دیوار حرمتی را شکسته یا ...
در حالت اول دوست دارم مشکل ریشه یابی بشه من عادت دارم در چنین مواقعی اون چه اتفاق افتاده، رفتاری که موجب رنجش من شده و رفتار خودم را بر روی کاغذ بیارم و تحلیل کنم و اشتباهات هر دو طرف را بنویسم و در آخر هم عذرخواهی کنم. توی چنین حالاتی برام مهمه که شخص مقابلم بفهمه چرا من رفتار بدی داشته ام و مثلا از چه کارش رنجیده ام.
در حالت دوم که موضوع نیاز به ریشه یابی نداره سعی می کنم مثلا با چند روز مسافرت شخص مقابل را نبینم و وقتی برگشتم هم به بهانه ی چند روز ندیدنش رفتار گرمی کنم که گویا هیچ وقت اتفاقی نیافتاده بوده! در کل دنبال بهانه ای برای نادیده گرفتن دلخوری و دلجویی می یابم.
3. گاهی اوقات واقعا باید دنباله بهانه گشت برای بخشیدن! اما گاهی اوقات باید اول دلیلی که ناراحتمون کرده را بهش بفهمونیم و متوجه بشه که واقعا ازش دلخوریم و اونوقت ببخشیم.
4. حس شما به علت عدم آرامش ذهنی شماست. سال ها بعد وقتی که خودتون مادر شدید و دور از خانواده زندگی می کردید هم پدرتان و هم مادرتان برایتان بسیار عزیز خواهند بود و همه چیز از ذهن شما پاک خواهد شد به جز خوبی ها و محبت هایی هرچند کم رنگ!
گاهی اوقات آدم ها نیاز به دوری از یکدیگر دارند تا بفهمند چقدر همدیگر را دوست دارند.
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
وقتی با خانممون یا خواهرمون یا دخترخالمون یا ... می خوایم سوار تاکسی بشیم،اول اونو می فرستیم داخل بعد خودمون
سوار می شیم،استدلالمونم اینه که پسره دیگه ای کنارش نشینه،اگر اشکال داره یه پسره دیگه کنارش بشینه چطور
اشکال نداره یه دختر دیگه کنار ما بشینه؟وقتی وسط باشیم احتمالش وجود داره دیگه.
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
من فکر می کنم اینجا بیشتر از اینکه حرف دختر و پسر باشه، مسئله اینه که شما برای خانم یا خواهرت امنیت بیشتری فراهم کنی. به این خاطر که احتمال اینکه یک مرد عوضی کنار او بنشینه خیلی بیشتر از اینه که یک دختر بیاد کنار شما بنشینه و بخواهد شما رو اذیت کنه!