RE: درد دل امشب من با خدا
خدای من سلام.
خدایا شکر شکر شکر به خاطر همه چیزهایی که به من دادی و ندادی.:323:
خدایا :43::325::325:
تنها کسی که باید دست به دامنش بشم توئی.فقط از تو می خوام.
خدایا شکرت که این حس زیبا رو تو دلم انداختی.خدایا ممنون که به من یادآوری کردی پدرت را دریاب.
پس خودتم کمک کن بتونم.خدایا ممنون به خاطر اینکه بابای به این خوبی نصیبم کردی.خدایا چقدر ذوق دارم که بتونم دستای گرمشو تو دستم بگیرم و اون موقع تو رو حس کنم.چون پدر و مادر نشونه هایی از تو اند.ببخش که تا به این سن با این نشانه ها بی توجه بودم.
خدایا می دونم سایت همدردی ،فرشته مهربان،و همه دوستان همدردی رو تو وسیله قرار دادی.حتی سارا بانو هم تو وسیله قرار دادی تا به من رتبه بده و من بیشتر تو تصمیمم مصمم بشم.تو انگار داری دعاهای شب تاسوعا و عاشورامو مستجاب می کنی.زمینشو فراهم کردی.پس یعنی از من حرکت از تو برکت.
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا بعضی آدمات رو زمین دارن اذیتم می کنن.
بیا دستمو بگیر ببر پیش خودت، باشه؟
RE: درد دل امشب من با خدا
http://upload.tehran98.com/images/a8...onxnjrj6je.jpg
خدایا....
هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا...
گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم
هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پرپرواز خواهم داد
خدای من خدای من وقتش فرا رسیده پس چرا کاری نمی کنی سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی .
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا امشب خونه بابا و مامان خیلی اذیت شدم.ازین که تو این سن اونا رو تو این وضعیت می بینم دارم زجر می کشم.خدایا ببخش که امشب کم کاری کردم.خودت می دونی چی میگم
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا یادته سیزده سال پیش؟؟؟ همچین شبی بود که چادر پوشیدن رو شروع کردم؟ عجب حرفی می زنم! تو که یادته.. این منم که یادم رفته...:302:
یادته هر کی منو با اون چادری که سفت گرفته بودمش می دید؛ فوراً قربون صدقم می رفت... اونم برا چادری که زیر و بالا سرم کرده بودم!
حالا اون دختـــر کوچولوی 9 ساله 22 سالش شده... می خوام باهات تجدید پیمان کنــم ... خدایا تو که می دونم سر قولات هستی... کمک کن من سر قولایی که بهت دادم بمونم.
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا دنیای من خیلی کوچیک بود، اما برای همون دنیای کوچیک زحمت کشیده بودم. حق کسی رو نخورده بودم. تو دنیای کوچیک من مال مردم خوردن، دروغ، خیانت، سیاست، مکر نبود.
حد و اندازه ام قد همین دنیای کوچیک خودم بود. ادعای بیشتر بودن هم نکرده بودم.
خدایا گناه من چی بود؟ این مجازاتهایی که به سرم میاد حجم و اندازه ش خیلی بیشتر از دنیای کوچیک منه! اگه تمام دنیام و هستی ام هم مستوجب عذاب بود، دیگه بیشترش چیه؟!
خدایا دلم نمی خواد حیوون باشم و تو جنگل قاطی بقیه حیوونا زندگی کنم که به جرم ضعیف بودن طعمه قویتر بشم!
خدایا خودم و بچه ام رو از جنگل حیوونهات بیرون ببر. تا ما هم نشدیم یه حیوون درنده که عقده هامون رو سر ضعیف تر خالی کنیم، ما رو نجات بده!
خدایا من و بچه ام رو ببر پیش خودت! خدایا بچه ام مثل گل پاکه، نذاز درد بکشه!
RE: درد دل امشب من با خدا
خداجون سلام!
دلم گرفته از بعضی مسایل دوست دارم تو همدردی مطرح کنم اما وقتی مشکل خودم رو در برابر بعضی مشکلات کاربران این سایت کوچیک می بینم با خودم میگم حق دیگران رو ضایع نکنم
خداجون پس خودت کمکم کن
تقدیم به خدا: :72:
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا
خیلیییییی دلتنگم
خیلیییییییییی
الان بازم مجبور شدم یه پست بذارم و دوباره خاطرات تلخ اونروزا اومد جلو چشمم
کمکم کن خدا
دیگه نمیتونم
دیگه نمیتونم
RE: درد دل امشب من با خدا
خدا جونم
یه دفعه گفتم :من.
رفتم که بپرم. تو بین زمین و هوا منو گرفتی.
خدای خوبم نمیفهمم اینجایی که الان هستم،زمینه یا آسمونه یا بازم بین زمین و آسمونم.
فقط تو منو به حال خودم رها نکن.
RE: درد دل امشب من با خدا
خدایا!!
شنیده ام که تو از رگ گردن به من نزدیک تری....
قبول دارم!
ولی ای کاش با تمام وجودم این را درک می کردم نه اینکه فقط شنیده باشم....!