RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
بالهاي صداقت عزيز
ببخشيد من اين تاپيكو قبلا خوندم . انقدر تو اين سايت بالا و پايين رفتم كه خدا مي دونه . مرسي از اينكه دوباره اينو گذاشتي .
اگه راستشو بخواي بيشتر نااميد شدم تا اميدوار . هميشه به اين حرفت فكر مي كردم كه مي گفتي زندگي من از تو بدتر بود ولي دوباره با شوهرت جور شدي . الان كه فهميدم اين تاپيك مال تو بود خيلي نااميد شدم .
چون مشكل زندگي شما بيشتر از جانب شوهرت بود و تو خيلي وقتا فداكاري كردي . ازه شما دو تا يه بچه داشتين كه بالاخره يه پل ارتباطي بود بين شما كه من اونم ندارم .جالبه بعضيا كه الان مي خوان باهام همدردي كنن بهم مي گن برو خدا رو شكر كن كه بچه نداري . ولي من نمي دونم چرا رعكس فكر مي كنم اگه بچه بود باز لااقل به خاطر اون هم كه شده يه اميدي بود كه شوهرم برگرده و بچه خودش يه پل ارتباطيه .
متاسفانه توي زندگي 5 ساله ما نود درصد اشتباها از جانب من بوده و اگه از طرف شوهرم مشكلي بود من مي تونستم ببخشمش و دوباره زندگي كنيم و مشكلاتمونو حل كنيم ولي متاسفانه مورد من با همه فرق مي كنه و من متاسفم كه مجبورم كه خودم اعتراف كنم كه مشكل اصلي توقعات بيجا و لوس بازي هاي من بود و حالا هم خيلي سخته كه بتونم شوهرمو راضي كنم كه اشتباهاتمو ببخشه .
بازم مي گم هميشه ما زنها ته تهش كه كم بياريم چون احساساتي تر از مرداايم آخرش اشتباهات اونها رو مي بخشيم و به خاطر اينكه از عواقب طلاق مي ترسيم سعي مي كنيم زندگيمونو حفظ كنيم ولي متاسفانه تو اين مورد آقايون كمتر احساساتي عمل مي كنن و مثل ما هم از عواقب طلاق نگراني ندارن .
در نهايت تنها راهي كه برام مونده اينه كه روي مشكلات خودم كار كنم و سعي كنم اونا رو برطرف كنم .
بازم ممنون كه لينكو برام گذاشتي اين تاپيكو قبل از اينكه تو رو بشناسم خونده بودم و به اسمش دقت نكرده بودم . :72:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
بالهاي صداقت عزيز
شما دو تا يه بچه داشتين
دوتا بچه داشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!
کجای اون تاپیک نوشتم ؟
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
باز خوش به حال تو كه تو اون موقع دخترتو داشتي كه عشقتو بهش نشون بدي . من احساس تنهايي زيادي دارم . دوستان و فاميلم هيچوقت جاي شوهرمو برام نمي گيرن و فقط اين دلتنگيه است كه آدمو عذاب مي ده . شوهرم هميشه خيلي اصرار داشت كه ما بچه دار شيم و من هنوز فكر مي كردم شرايطشو نداشتيم و نمي خواستم . ولي الان انقدر دلم مي خواد وقتي تو خونمون تنهاام يكي بود كه جاي شوهرمو برام پر مي كرد .
نه ببخشيد اشتباه تايپي بود يدونه داشتي مي دونم .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نقل قول:
ازه شما دو تا يه بچه داشتين كه بالاخره يه پل ارتباطي بود بين شما كه من اونم ندارم .
شما ، 2 تا ، يه بچه ، داشتين
تايپيك جهت عوض كرد باز
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
البته از يه لحاظايي به هم شبيه هستيم . اونم اينه كه من هميشه سعي مي كردم مستقل باشم و فكر كنم خيلي وقتا هم اينو تو سر شوهرم كوبيدم كه من خودم در آمد دارم و متاسفانه خيلي وقتا يه جوري برخورد كردم كه اون توانايي چرخوندن زندگي رو به تنهايي نداره و اعتماد به نفسشو ازش مي گرفتم . نمي دونم چرا اينكارو مي كردم . بيشتر مواقعي كه دعوامون مي شد اين حرفا رو مي زدم .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سبک تکین لطفا خواهش مي كنم عمقي تر به مسائل نگاه كن
اوایل توی تاپیکت بودم
می خواستم همون جوری که دیگران به من کمک کردند که الان زندگی بسیار خوبی دارم
من هم به سهم خودم به شخص دیگری کمک کنم ولی دیدم اینجا رو با دفتر خاطرات اشتباهی گرفتی
فکر کنم توب تاپیک قبلی ات یه پست تند برایت نوشتم بنابراین دیدم انرژی و توانم را در تاپیک های دیگران بذارم بهتره
مديران سايت مناسب ديده بودند در موضوع شما شركت داشته باشم، اما تصور مي كنم شما توجه كافي به آنچه بايد داشته باشيد ، نداريد.
با تمام احترامی که برای مديران تالار قائل هستم ترجیح می دهم به کسی کمک کنم و از تجربیاتم به کسی بهره برسونم که واقعا بهشون نیاز داره و عمقی نگر هست
به هرحال امیدوارم خودت بتونی زندگی ات را درست کنی
برای افرادی که تاپیک منو می خونند می گویم
این نگاه که من بی اشتباه بوده ام و سراسر گذشت اما شوهرم پر از اشکال بسیار غلط هست
اگر از دیدی منصفانه نگاه کنید
پست کارشناسانه مدیر گویای همه ی مطالب بود
من الان از زندگیم بسیار راضی هستم و حسرت می خورم بر اینکه دانسته های الانم را کاش ده سال پیش داشتم
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
معذرت مي خوام كه اگه بد صحبت كردم من قصد بي احترامي نداشتم الان هم دوباره دارم تاپيكتونو مي خونم .و راهنماييهايي كه دوستان تو اون زمان بهتون كردن رو مرور مي كنم .
به هر حال ممنونم كه وقت گذاشتين برام . من كسي رو مجبور نمي كنم كه كمكم كنه . محبت كردين كه تا الانم بهم مشاوره دادين .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ببخشيد من دوباره پست مي ذارم...:316:
بالهاي صداقت عزيز! نمي دونم چرا! ولي از پستهات و حرفهات خيلي خوشم مياد و دوستت دارم.
بنظرم در شرايط حاضر تنها كسي كه مي تونه از پس سبكتكين عزيز بربياد همون آني عزيز هست. فكر كنم پستهاي ايشون براي سبكتكين بهتر از همه باشه.
من ديگه پستي نمي ذارم. ببخشيد ببخشيد.:46:
آني جان! تورو خدا يه كاري كنيد سبكتكين متوجه اشتباهاتش بشه.
واقعا دوست دارم سبكتكين رو در كنار شوهرش خوشبخت ببينم.
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سبكتكين قرار شد كم تر حرف بزني و بيشتر بر عمل بيافزايي . به همين زودي يادت رفت ؟!
چرا تا دو خط مطلب مي خوني شروع مي كني حرف زدن ؟! به جاي حرف زدن عزيز من تحليل كن .برو جلوي آينه بايست و تمرين كن . برو بنويس و نكته برداري كن و ..........
قرار نيست زندگي تو با بالهاي صداقت مثل هم باشد . موضوع شما دو نفر كلي تفاوت داره . نسخه هاي بالهاي صداقت مال او بود مال تو هم مال خودت اما اشتراكاتي درهر موضوعي وجود دارد آن اشتراكات را پيدا كن و روي آنها كار كن .
مسئله اصلي اين است كه بداني افرادي مثل بالهاي صداقت و يا احمد و چكامه و ...خواستند و موفق هم شدند .
از چه راهي ؟
با تلاش و كسب مهارت و بالا بردن آگاهي و روي توانايي هاي خودشان كار كردند .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
به نام خدا
سلام
خوبی خواهر گرانقدر ؟
یادم هست دوستی داشتم از دوران نوجوانی با هم بودیم . هنوز هم دوست هستیم .
در اوایل اتفاقی که برام افتاد و در جریان جدایی بنده و خانمم هستید بجز این محل نازنین ، به سراغ او میرفتم و مشورت میگرفتم .
روزهای اول برای ایشان جالب بود که ارومم میکنه و کمک میکنه تا بغض هام بترکه .
همیشه دست پاچگی من رو میدید .
رفته رفته دیگه شد عادت که من حرف بزنم و او دلداری بده .
نزدیک به دو هفته ای بود که این مسئله ادامه داشت و من مثل بچه ها برای دوستم درد دل میکردم .
یه روز وسط درد دل ها بود که محمد گفت احمد بسه دیگه ساکت شو خستم کردی .
گفت دیگه نمیخوام یه کلمه هم از زندگیت بشنوم . شورش رو در آوردی . یه خورده خودت رو جمع کن .
رابطه ما ادامه داشت اما من دیگه حرفی نزدم .
البته دیگه کسی رو هم بجز تالار نداشتم که باهاش حرف بزنم .
فهمیدم که اشتباه رفتم راه رو که دوست نازنینم هم از دست من ناراحت شد . دلش رو باید بدست می آوردم .
یواش یواش تمرین کردم که مطالعه کنم . فیلم های اخرین سامرائی ، گلادیاتور ، ... نگاه میکردم .
ایرادهای خودم رو نوشتم ، جرات پیدا کردم با خودم و حقیقت خودم روبرو بشم . من عادت نداشتم برای تماشای یک فیلم یک ساعته واقعا 60 دقیقه وقت بذارم برای همین یه ماه تمام کار و زندگی رو تعطیل کردم و فیلم نگاه میکردم تا یاد بگیرم که باید برای فیلم 60 دقیقه ای ، 60 دقیقه صبر و تحمل کنم .
حالا هم نمیخوام جواب مطلب من رو بدی و بنویسی که کجای حرفای من درست یا نادرست هست فقط میخوام چشمات رو ببندی یه دقیقه تمرکز کنی و تصمیم بگیری که با خود درونت روراست باشی . به فرموده مدیر همدردی لازم نیست برای هر مسائل جزئی زندگیت اجازه بگیری .
تو باید یاد بگیری اشتباه کنی و اشتباهات خودت رو تصحیح کنی .
پس قوی باش و در کنار دوستان خودت بمون حتی اگه ازت انتقاد کردند . اگه انتقاد میکنن مطمئن باش ایرادی هست و ناراحت نشو ولی حتما سعی کن برای بدست آوردن دل افرادی که میخوان کمکت کنن زحمت بکشی .
درسته که شما مجبور نمیکنی کسی کمکت کنه ولی سبکتکین گرامی الان ما مدیون تو و تو مدیون ما هستی .
عالم دوستی ما نون و نمک همدیگه رو خوردیم . برای همدیگه ناراحت و شادی ها کردیم .
هر چقدر هم ضعیف باشیم در کنار هم میتونیم قوی بشیم مگه نه ؟
پس منتظرت هستیم تا بتونی با راهنمایی های انی بزرگوار و گرانقدر در راستای بهبود زندگیت قدم برداری . مطمئن باش بیشتر از تایپیک خودم به تایپیک شما سر میزنم و منتظر خبرهای خوب و شادی آور هستم .
به نظر من شما یه زمان 3 ماهه برای تغییر خودت در نظر بگیر و طی این 3 ماه اصلا انتظار تغییر نداشته باش ! خوبه ؟
به فرموده آنی گرامی :
نقل قول:
سبكتكين قرار شد كم تر حرف بزني و بيشتر بر عمل بيافزايي . به همين زودي يادت رفت ؟!
دوستان تو اینجا در تالار تو ، منتظر حضور تو ، هستند .
خدانگهدار
یامولاعلی