همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را
نمایش نسخه قابل چاپ
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را
الف بیا طراوت، چیزی که گذشته، دیگه گذشته.
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد...
وسعت تنهائيم را حس نکرد...
دارم به دل هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام
موي سپيدم را فلك رايگان نداد من اين رشته به نقد جواني خريده ام.
می توانی در انتهای شب پنهان شوی...
تغییر چهره دهی...
شهرت را عوض کنی و حتی نامت را.
می توانی مرا نیز از یاد ببری ...
اما از"عشق" گریزی نیست!!!
ما را سري است با تو كه گر خلق روزگار*** دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سريم
میم
مژه بر هم نزنم تا که زدستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی
التفات بفرماین ی دونقطه
مرحبا پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
تدبیر قتل آل عبا قیلدین ای فلک فکر غلط خیال خطا قیلدین ای فلک
برق سحاب حادثه دن تیغلر چکیب بیر بیر حواله ی شهدا قیلدین ای فلک
عصمت حرمسرا سینا حُرمت رواایکن پامال خصم بی سروپا قیلدین ای فلک
صحرای کربلا دان اولان تشنه لبلره ریگ روان سیل بلا قیلدین ای فلک
تخفیف قدر شرعدن اندیشه قیلمادین اولاد مصطفی(ص)یه جفا قیلدین ای فلک
بیر رحم قیلمادین جگری قان اولانلارا غربتده روزگاری پریشان اولانلارا