سلام خانم آنی،
-سلام حامد جان
اول از همه باید بگم که از حضور شما بر روی صندلی داغ خوشحال هستم.
-تشكر محبت داري
شما همیشه با مهر و محبت و همینطور با یک پختگی خاص اعضا رو راهنمایی می کنید و من از خواندن پست های شما لذت می برم.
-اين هم لطف و از بزرگواري توست نازنين
من هم چند تا سوال داشتم، به هر کدوم دوست داشتید جواب بدید.
- حتما در حد بضاعت پاسخ خواهم داد .
1- علت حضور شما در تالار همدردی چیست؟ شخصی مثل شما که اطلاعات و تجربه ای بالا دارد، آیا هنوز چیزی در همدردی برای یادگیری پیدا می کند؟ یا اینکه فقط برای کمک کردن اینجا هستید؟
اولا كه من خودم را شاگرد و اكابري مي دانم . هر لحظه و هر ثانيه فرصت هست براي آموختن - لذت بردن از درست انديشي يك جوان و آشنايي و ياد گرفتن گره زدن زلف ميان نسل هاي مختلف ......من نيز مستثنا نيستم . چند روز پيش با يكي از دوستان تالار در حال گفتگو بوديم . باور كن كه همين "آني " در مقابلش سر تعظيم فرود آورد و....( دلائلش هم بماند براي خودم )
به هر حال که حضور شما برای ما غنیمت بزرگی است و امیدوارم به فعالیت مثبت خودتون همیشه ادامه بدهید.
- تشكر
2- پسر و دختری در دانشگاه عاشق هم می شوند. مدتی با هم دوست هستند و خانواده ها هم بی اطلاع هستند. پسر تازه 2 سال دیگر درسش تمام می شود، سربازی هم نرفته، معلوم نیست کی کار پیدا بکند و ...
آیا به نظر شما صحیح ترین کار قطع رابطه ی این دو هست؟!
تصميم گيرنده خود افراد هستند با اين شيوه طرح مسئله ذهنم براي پاسخگويي چيزي براي گفتن ندارد . شرايط ، زمان و مكان ، خواست و توانها همه بايد مورد بررسي قرار بگيرد تا حرفي براي گفتن داشته باشم.
3- قبول دارید تغییر و تحولات در فرهنگ ما کار رو سخت تر کرده؟
یعنی ما برای ازدواج در فرهنگ ایرانی یک راهی رو داشتیم که سالیان سال جواب داده بود.
فرهنگ غربی هم یک راهی رو دارد که جواب می دهد.
ولی ترکیب این دو اوضاع رو خراب کرده!
البته به نظر من هر دو فرهنگ عیب و ایراد دارند، ولی در همین مثال سوال 2 من، این پسر و دختر در اروپا بدون اینکه جشن عروسی بگیرند، می روند و یک آپارتمان 30-40 متری کرایه می کنند، هم درس می خوانند و هم کار می کنند. انتظاراتشون هم خیلی پایین تر از ماست. می روند یک سری لوازم و وسایل دست دوم از این و اون می گیرند و زندگی می کنند و از بودن کنار هم لذت می برند. ولی گاهی ما ایرانی ها حاضر نیستیم حتی یک مراسم کوچک خانوادگی به جای عروسی بگیریم.
به نظرم در مرحله ي گذار هستيم و بالاخره ياد مي گيريم چرا كه بعضا در بعضي از اقشار مي بينيم كه اتفاقات خوبي هم افتاده .
4- جوان های ما از سختگیری های پدر مادر ها و دخالت بیش از حد اونها گله می کنند، ولی حاضر نیستند گاهی حتی تا سن 30 سالگی سر کار بروند! آیا حتماً باید اولین محل کار ما جایی عالی با درآمدی بالا باشد؟
شما چه توصیه ای به ما جوان ها دارید؟
من فكر مي كنم زنجير به دست و پاي خود مي بنديم . نه هيچ كار شرعي عار است و نه كم بودن درآمد ننگ . اين هم از داستانهاي از قبل تعريف شده اي است كه از آن پيروي مي كنيم و ....
5- در اینجا که من زندگی می کنم، بارها شده که در جاهای شلوغ تازه عروسانی رو ببینم که با همون لباس عروسی همراه با دوستان خود در خیابان ها راه می روند. مردم هم به اونها تبریک می گویند و به اونها کمک مالی می کنند! حالا اسمش رو نمی خواهم گدایی بگذارم، ولی واقعاً در شهر راه می روند و از مردم پول می گیرند!
البته از دید من که یک ایرانی هستم، ظاهر این کار زیاد قشنگ نیست. ولی وقتی بیشتر راجع به این مسئله فکر می کنم، می بینم یک تفکر "ساده زیستن"، وابسته نبودن به تجملات، نداشتن انتظارات بیش از حد، دوری از چشم و هم چشمی و خیلی مسائل مثبت دیگه در این مردم هست که راز موفقیتشون است.
البته من فکر می کنم در قدیم ما ایرانی ها هم همینطور بودیم. شاید در این 200 سال گذشته تغییراتی کردیم که به نفعمون نبوده.
به هر حال کاش به جای اینکه نقاط قوت فرهنگ خودمون رو با یک سری بی فرهنگی جایگزین کنیم، از ملت های دیگه خوبی هایشون رو یاد بگیریم.
دوست دارم نظر شما رو در این رابطه بدونم.
من اشكالي نمي بينم . اين هم شيوه اي است به نوعي گلريزون . شباهتهايي با گلريزون براي من تداعي شد . كلا من با هر حركت رو به جلويي حتي به قيمت تابو شكني و ساختار شكني اگر سازنده باشد موافق هستم . چرا كه نه ؟!
6- در جایی گفتید به موسیقی سنتی و تکنوازی علاقه دارید.
بیشتر به چه سازی و کدام نوازنده ها علاقه دارید؟
آیا خودتون هم ساز می زنید؟
من اهل موسيقي سنتي و عرفاني هستم .
نوازنده خوب كم نداريم . استاد كسائي .استاد ذوالفنون . استاد حبيبي و....
هر سازي نواي خاص خودش را دارد و به نظرم شگفتي در همين خاص بودن است .
من سه تار و دف مي زنم
7- آیا در 40 سال اخیر موسیقی سنتی ما روند رو به رشد داشته؟
بعضا كارهاي خوبي انجام مي شود كه متاسفانه به علت عدم معرفي صحيح در گمنامي و بي نامي و... ناشنيده باقي مي ماند و يا كم شنيده مي شود .
8- من چطور می توانم به دختری که در ایران زندگی می کند و به هر دلیلی از زندگی خودش در ایران راضی نیست و به مهاجرت علاقه دارد، اعتماد کنم که من رو برای خودم می خواهد؟
اعتماد نكن اما حاضر به اعتماد باش .
9- آیا شما عیبی دارید که هنوز نتوانسته باشید اون رو برطرف کنید؟
نه براي خودم و نه ديگري اسمش را عيب نمي گذارم اما بله قطعا نكاتي هست كه كليد مرا مي زند و باز نكاتي هست كه مرا به يك جاهايي در درونم مي برد كه رفتنش براي من محدوده ي خطر است و نياز به بازبيني لحظه اي خودم دارم و مجبور هستم سردوربين را به سمت خود بگيرم .
10- لطفاً از من یک انتقاد بکنید و راهنماییم کنید تا عیبم رو برطرف کنم. متشکرم!
عيبي نمي بينم . شايد كمي مهارت و بي تجربگي و يا عدم آگاهي واژه ي بهتري باشد كه مرور زمان و زمانه و زندگي استادان خوبي هستند براي ما و نه شما و نه من ، مستثني از قاعده ي شاگردي نيستيم .
سوال زیاد است. ولی چون می دونم وقت شما محدود است و دوستان هم سوالهای زیادی دارند، بیشتر از این وقتتون رو نمی گیرم.
تشكر از مباحثي كه در لابه لاي سئوالها مطرخ كرديد استفاده كردم .
از شما متشکرم!
من هم تشكر مي كنم
الآن در پست قبلی خواندم که بنان دوست دارید.
واقعاً بنان تصنیف هایی دارد که تکرار نشدنی هستند.
کاروان، مرا عاشقی شیدا، دیدی ای مه، بهار دلنشین، من از روز ازل، ...
کدوم رو بیشتر از همه دوست دارید؟ :)
من نمی تونم انتخاب کنم، شاید شما بتوانید! :)
من هم حالي مثل شما را دارم . گاهي يك موسيقي گوش نواز مرا با خود مي برد به جاهايي كه .............بي انصافي است كه به انتخاب بنشينم و فراموش كنم لحظاتي را به شكل خاص با هر يك از اين نواها زندگي هااااااااااااااااااااااا كرده ام و.......