نوشته اصلی توسط
C-R-Y
19 - وصیت خودت را بنویس ( اگه امکانش هست )؟
سلام وصیتی که برای لحظات مرگ باشه اگر منظورت هست، که نمیشه اینجا نوشت، فردا وراث میان سروقت مدیر همدردی:18:
شاید یه روزی نوشتم،
ولی بخشی اش اینه،
به نام خداوند قدوس و سبجان، خداوندی که قبل، بعد و در حین هر موجودی حی هست. خداوندی که خواب اورا فرا نمیگیرید و مالک آسمان ها و زمین است، زنده میکند و میمیراند و همه با اراده او در این وادی قدم نهادیم.
شرمسار اویم که به عهد و پیمان که در آن روز با او بستم پایبند نبودم. همه ما از اوییم و به او باز میگردیم
باقیش ان شاالله بماند برای خوانندگان آنروز
21- چرا آدم ها خوبی ها را زود فراموش می کنند و بدی ها در ذهنشون می مونه ؟
عجب سوالی تا حالا بهش فکر نکرده بودم چرا؟
شاید یکی از دلیل هاش اینه که خودشون رو زیاد میبینند و از خودشون نمیگذرند.
شاید یکی از دلیل هاش این باشه که خوبی ها رو نعمت های خدا نمی دونیم و خودمون رو مستحق خوبی میدونیم.
شاید یکی اش این باشه که با بدی دیگران به فکر جبران می افتیم، برای همین همیشه دنبال فرصت مناسب هستیم و برای همین یادمون نمیره،
نمی دونم
22 - اگه دوست داشته باشی یه نوشته برا ی من بنویسی و دیگه منو نبینی دوست داری چی به من بگی ؟
ای کبوتر دلواپس پرواز، تو را در آسمان آبی نزد فرشتگانی می دیدم که با غم هر دوستی غمگسار شدی و با شادی اش خوشحال، همیشه همه را بدهکار خودت دیدم به احدی بدهکار نشدی، همواره رضایت حق را در لبخند خلقش میجستی.
ای کبوتر آزاد که آزادی ات به خاطر قدرت پرهایت نبود، بلکه به خاطر قدرت درونت بود که به بی وزنی رسیدی و به جاذبه غلبه می کردی،
همیشه خدا را سپاس گزارم که به واسطه این نعمت اش که در این سنین امکان بهره مندی از وجود زلال تو را به من عطا کرد.
دیگه باقیش ان شاالله باشه برای روزی که خواستی بری و فرصت باقی بود.
هر چند که از تو یادگرفتیم که همه رهگذریم و زمان اندک، همیشه و همه حال در مسیر خدا باشی و یاران و کمک کاران حجت اش.
یه آرزوی هم هست که نمیگم :81: راهنمایی اش اینه که در اون آرزو از یکی از وسایل آشپزی استفاده شده.:18: