RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
[b]خوب اول یک معذرت خواهی به دلیل اینکه یهوو دختر مهربون رو هل دادم رو صندلی
و تشکر از اینکه قبول کرد...ولی خوب حقت بود دیگه هی همه گفتن سکوت سردتو بشکن و برگرد
....نشکستی! خوبت شد حالا :311:
و سوالات ویژه
دختر مهربون چون گفتی یکبار نشسته بودی ممکنه سوالات من تکراری باشن به خاطر همین ببخشید:
0. الان عصبانی هستی از من؟:46:؟
1.چرا نام کاربریت رو گذاشتی دختر مهربون؟
2.اون دفعه قبلی که نشسته بودی رو صندلی داغ بهتر بود یا الان؟چرا؟
3.تا حالا شده مشکل کسی رو تو این تالار بخونی عینا مشکل خودت باشه؟اگر شده بهش گفتی توهم این مشکل رو داری یا نه؟چرا؟
4.اینجا خود خود واقعیت هستی یا بازم بنا به دلایلی نظرات و ذهنیت واقعیت رو در مورد بعضی چیزا پنهان می کنی؟
5.به ازدواجی که آشناییش در اینترنت شروع شده باشه چه حسی داری؟خودت ممکنه از این طریق ازدواج کنی؟دختر مهربون مجازی رو بیشتر دوست داری یا دخترمهربون واقعی؟
6.تا حالا خواب تالار رو دیدی؟:)
اگر دیدی و خواستی تعریف کن چه خوابی دیدی؟یا چه کسی رو تو خواب دیدی؟
7.اگر می تونستی جنسیتت رو انتخاب کنی بازم می خواستی دختر باشی؟چرا؟
8.به ازدواجی که آشناییش در اینترنت شروع شده باشه چه حسی داری؟خودت ممکنه از این طریق ازدواج کنی؟
9.رنگ مورد علاقه و غذای مورد علاقه و فصل مورد علاقت رو بگو؟
10.خرافات در مورد عدد 13 رو قبول داری؟
11.برای ازدواج به ظاهر طرف مقابلت چقدر اهمیت می دی؟معیارهای ظاهری وجود داره که نتونی از اون ها بگذری؟
12.دخمل مهربون ترسویی یا شجاع؟از چه چیزهایی واقعا می ترسی؟
13.امروز خودت رو در مقایسه با گذشته چطور می بینی؟از عملکرد 5 ساله اخیرت راضی هستی؟
:72::72::72:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
هه هه هه هه:311::311::311::311: خياط تو كوزه افتاد
[IMG]http://www.hamdardi.net/imgup/32102
/1326715202_32102_5f4f0e87c7.gif[/IMG]
دخمل مهربون زود تند سريع جواب بده:
[align=justify]
از عملکرد کدوم یک از اعضا تالار راضی تر هستید؟
شادترین و غمگین ترین خاطره تون چیه؟
چقدر تالار در زندگی شخصی شما اثر داشته
اگر بری مکه اولین دعایی که میکنی
یک بیت شعر قشنگ بگو.
یک طنز یا جوک برامون تعريف كن
بزرگترین دروغی که گفتی
[/align]
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام دختر مهربون عزیز
.اینم یه صندلی داغ
http://www.hamdardi.net/imgup/31551/...de339e1bf9.jpg
حالا بشین سوالا رو جواب بده:311:
-آخرین باری که با یکی دعوای جدی داشتی کی بوده؟
-کدوم انجمن تالار رو بیشتر دوست داری؟
-بهترین کادو که گرفتی ؟
-بهترین کادو که دادی؟
- عروسک دوست داری ؟ چه نوع عروسکی ؟
- فیلمی که برات ماندگار بوده ؟
- کتابی که برات جالب بوده و هنوز هم دلت میخواد دوباره بخونیش؟
- اگه یک مداد و یک پاک کن داشتی با مداد چه خصوصیاتی رو به خودت اضافه و با پاک کن چه خصوصیاتی رو از خودت پاک میکردی؟
- میونت با آرایش چطوره؟http://www.hamdardi.net/imgup/31551/...1e5dcdb40b.gifhttp://www.hamdardi.net/imgup/31551/...ba0ce8b807.gif
- خرید زیاد میری؟http://www.hamdardi.net/imgup/31551/...35f6b15974.gif
-دوست دارین وقتی پیر شدین عصا داشته باشین یا دندون مصنوعی؟
-به نظرت دین واعتقادات یه موضوع شخصیه؟
- نظرتو در مورد این شخصیتها بگو
1 دکتر علی شریعتی
2- صادق هدایت
3- احمد شاملو
4- فروغ فرخزاد
- سوالام زیاد بود
شرمنده اگه خسته شدی
تا زه بازم میام.به همین راحتی ها ولت نمیکنیم
فعلا اینا رو جواب بده
تا بعد
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام گل مریم جان:)
انقدر گل من گلی نوشتی نمیدونم با چه رنگی جواب بدم که سوال جوابا معلوم باشه:)
با مشکی مینویسم.:72:
برای سری اول خیلی داغ بودا!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gole maryam
خب به سلامتیه دختر مهربون گل
خیاط تو کوزه افتاد:311:
:311:
حالا جدا از شوخی ، بسیار خوشحالم که دختر مهربون عزیز رو صندلی نشسته و بنده اولین کسی هستم که می تونم داغش کنم
بچه لطفا اجازه ندید شعله اش پایین بیاد
و اما سوالات من
روش دختر مهربون برای برای حل مشکلاتش چیه؟
باید اول مشکلم رو خوب از جهات مختلف ببینم و بفهمم.(این مرحله معمولاً خیلی طول میکشه)
بعضی وقتا میفهمم مشکل چیه. بعضی وقتا (با اینکه از جهات مختلف نگاهش کردم) نمیفهمم.
در هر صورت بعد از یه مدتی میرم سراغ راه حل.
اگه مشکلم رو خوب فهمیده باشم، تقریباً راه حلش هم بدستم اومده.
اگه نفهمیده باشم هم ، با آزمون و خطا بعضی وقتا جواب میده و راه درست پیدا میشه.
البته مشورت هم این وسط اهمیت زیادی داره برام.
یکی از تجربه های بزرگ زندگی دختر مهربون چی بود؟
یه تجربه جدیداً کسب کردم که اگه خیار رو با تن ماهی بخوری خیلی بد مزه میشه!
امتحان نکنیا. مزه ی افتضاحی پیدا میکنه!
البته بزرگ نبود. جدیدترینشو گفتم.
آخرین موفقیتی که تو زندگیت کسب کردی چی بود؟ رمز موفقیتت چی بود؟
موفقیت آخرم، همین ارتباط با پدرم بود. که تونستم تا حدی بهترش کنم. البته هنوز کامل درست نشده. اما تجربه ش برام خوب بود.
رمز موفقیتم این بود که به خودم تونستم بقبولونم که خیلی عادت ها و فکرایی که از بچگی توی ذهنم بود غلطه و به اونها غلبه کردم.
آیا عشق خالی برای ازدواج کافیه؟ اصلا عشق از نگاه دختر مهربون یعنی چی؟
عشق خالی برای ازدواج کافی نیست. وقتی آدم عاشق یکی میشه (که البته من اسم علاقه ی قبل از ازدواج رو عشق نمیذارم. برای این حس ِعلاقه ی شدید ِقبل از ازدواج،کلمه ی دیگه ای بهتره بکار ببریم. البته نمیدونم چی.)
داشتم میگفتم وقتی آدم اول علاقه ی شدید رو قبل از ازدواج پیدا میکنه، خیلی چیزا رو نمیبینه.
به قول یکی، آدما، ته تهش، یکی دو سال بعد از ازدواج میشن همون آدم مزخرفی که قبلش بودن. اون موقع تازه میبینن که فقط عشق کافی نبوده.
عشق از جنس علاقه هست. اما برای من، چیزی شبیه فداکاری و وابستگی هم باهاش عجین میشه.
میدونم شاید تصور اشتباهی باشه از عشق. اما برام اینجوریه حسش.
رابطه ات با پدرت در چه حالی هست؟
راستشو بخوای، الان، دقیقاً همین چند روز، یه کمی سرد شدم. نمیدونم چرا!
شرایط چقدر می توانند در زندگیمون تاثیر گذار باشند؟ منظورم اینه که آیا میشه گفت گاها ما به خاطر شرایطمون موفق می شیم؟
نه. قبول ندارم.
منکر تاثیرش نیستم.
اما اینجوری هم نیست که ما به خاطر شرایط موفق شده باشیم.
اگه امکانش رو داشته باشیم و یه موقعیت واحد بوجود بیاریم و 100 نفر رو بذاریم توش، هم موفق از توشون میاد بیرون هم ناموفق، هم کسانی که تا یه حدی به درجه موفقیت رسیدن. با درجات مختلف.
تا حد زیادی بستگی به فکر و عملکرد ما داره.
نظرت در مورد فرزندانی که حاصل رابطه نامشروع هستند ،چیست؟ آیا می شه گفت فقط به این دلیل که اونا حاصل یک گناه هستند ، حق زندگی کردن ندارند؟ در جامعه ای که همه دید بد بهشون دارند ، چطور می توانند موفق شود؟ رابطه عدالت خداوند با این موضوع چیه؟
خب اونا هم حق زندگی دارن.
مگه اونها سهمی داشتن توی اینجوری به دنیا اومدنشون؟!
اما اینکه میگی توی جامعه دید بد دارن... ، تا جایی که روابط اجتماعی باشه، خب حق نداریم بهشون اهانتی کنیم یا دیدمون بهشون منفی باشه.
اما برای ارتباطات نزدیک تر، مثل ازدواج، به نظرم حق هر آدمیه که با مثل خودش ازدواج کنه.
اولین دلیلت برای نداشتن رابطه خارج از چارچوب چه بوده است؟
دلایل زیادی دارم.
اما اولیش...
خدا اینجوری دوس نداره.
روز تولد دختر مهربون کی هست؟
توی پروفایلم بود. به دلایل امنیتی برش داشتم. (چون همدردی رو به چند تا از دوستام معرفی کردم)
اینجا میگم شما به کسی نگو:) 14 اردیبهشت
کسی چه می داند ، شاید باز هم برگشتم
تا حالا یکی بی هوا پرتت کرده توی جکوزی؟
برای همدردی با من، بگو یکی این کارو بکنه:)
یا خدا!! این صندلی چیه گذاشتین پاییزان!!!
ما توی تالار از این صندلیا نداشتم!!
نکنه مدیریت جدید بودجه ی جدید هم آورده با خودش:311:
ما با سیستم گرمایش از کف، صندلیا رو گرم میکردیم.
باور نمیکنین؟:311:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
باسبز جوابامو مینویسم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین 1
خوب اول یک معذرت خواهی به دلیل اینکه یهوو دختر مهربون رو هل دادم رو صندلی
و تشکر از اینکه قبول کرد...ولی خوب حقت بود دیگه هی همه گفتن سکوت سردتو بشکن و برگرد
....نشکستی! خوبت شد حالا :311:
خدایا توبه!
و سوالات ویژه
دختر مهربون چون گفتی یکبار نشسته بودی ممکنه سوالات من تکراری باشن به خاطر همین ببخشید:
0. الان عصبانی هستی از من؟:46:؟
نه! چرا میپرسی؟
از اون ور مانیتور چیزی معلومه؟ :311:
نه عزیزم. ناراحتی و عصبانیت چرا؟
1.چرا نام کاربریت رو گذاشتی دختر مهربون؟
اولش بگم راستی:
سوالای تکراری رو جواب میدم. فقط برای اونایی که قبلاً خوندن تکراری مییشه. اونا ببخشن دیگه.
از دوستام که خصوصیات خوبم رو میپرسم، اولیش رو میگن مهربونی. منم باورم شده دیگه :D
از شخصیت های کارتونی هم خوشم میاد. دوس داشتم اسمم یه شخصیت کارتونی باشه. چند تا زدم، تکراری بود، دختر مهربون رو قبول کرد. اگه قبول نمیکرد، دیگه داشتم میرسیدم به nemo و بابایnemo و . . .
2.اون دفعه قبلی که نشسته بودی رو صندلی داغ بهتر بود یا الان؟چرا؟
حالا هنوز که این دفعه تموم نشده. تا آخرش ببینیم چی میشه. آخرش بهت میگم.
3.تا حالا شده مشکل کسی رو تو این تالار بخونی عینا مشکل خودت باشه؟اگر شده بهش گفتی توهم این مشکل رو داری یا نه؟چرا؟
آره. هم شده هم گفتم.
به خاطر اینکه بتونیم از نظرات همدیگه استفاده کنیم گفتم. بالاخره تا یه مشکلی رو تجربه نکرده باشی، یه جور راهنمایی میکنی وقتی تجربه ش کرده باشی یه جور بهتر.
4.اینجا خود خود واقعیت هستی یا بازم بنا به دلایلی نظرات و ذهنیت واقعیت رو در مورد بعضی چیزا پنهان می کنی؟
راحتم اینجا. هر چیزی که هستم رو بیان میکنم. اتفاقاً بعضی وقتا خیلی راحت تر از محیط واقعی هستم.
ولی بعضی وقتا به خاطر اینکه بقیه دعوام نکنن، نمیتونم زیاد از احساساتم بنویسم. البته حق هم دارن. بعضی احساسات رو باید در موردشون هیچی نگفت.
آخه مرثیه سرایی احساسی ممنوعه اینجا.
5.دختر مهربون مجازی رو بیشتر دوست داری یا دخترمهربون واقعی؟
اینجوری بین خودم و خودش تفکیک نمیبینم.:)
ببین میتونی ما دوتا رو به جون هم بندازی:311:
6.تا حالا خواب تالار رو دیدی؟:)
اگر دیدی و خواستی تعریف کن چه خوابی دیدی؟یا چه کسی رو تو خواب دیدی؟
نه. کلاً خواب کم میبینم.
7.اگر می تونستی جنسیتت رو انتخاب کنی بازم می خواستی دختر باشی؟چرا؟
اوهوم. احساساتی که دارم رو دوست دارم. دلم میخواد همیشه باهام باشه.
حالا فکرشو بکن یه پسر انقدر احساس داشته باشه! نمیگم بده ها. ولی یه جوری میشه دیگه!
8.به ازدواجی که آشناییش در اینترنت شروع شده باشه چه حسی داری؟خودت ممکنه از این طریق ازدواج کنی؟
(سوال 5 ت رو تصحیح کردم. قاطی شده بود.)
اگه فقط آشناییش توی اینترنت باشه، بقیه ش رسمی و با اطلاع خانواده ها باشه، مثل هر روش دیگه ای برای آشنایی میمونه.
خودم؟ نمیدونم راستش.
9.رنگ مورد علاقه و غذای مورد علاقه و فصل مورد علاقت رو بگو؟
همه ی رنگا برام قشنگن. برای هر چیزی یه رنگ رو میپسندم.
لباس خونه، لباس بیرون، وسایل خونه و .. . هر چیزی رنگ خودشو میخواد.
غذا همه چی میخورم. چیزی نیست که بدم بیاد.
همه ی فصلا رو هم دوس دارم.
زمستون رو دوس دارم به خاطر برفش.
بهارو دوس دارم به خاطر بارون و گلاش.
پاییزو دوس دارم به خاطر بارون و برگای خشکش.
تابستونو دوس دارم به خاطر تعطیلیش
10.خرافات در مورد عدد 13 رو قبول داری؟
نه.
11.برای ازدواج به ظاهر طرف مقابلت چقدر اهمیت می دی؟معیارهای ظاهری وجود داره که نتونی از اون ها بگذری؟
اهمیت میدم. توی خواستگاری، ظاهر رو اگه نپسندم، نمیذارم به جلسه دوم برسه.
نمیتونم دونه دونه معیار بذارم برای ظاهر طرف.
مثلاً هیچ وقت فکر نمیکنم دماغش این شکلی باشه، چشماش این رنگی باشه، قدش انقدر باشه و .. .
اما در کل باید به دلم بشینه. یه تیپ معمولی.
در مورد قسمت دوم سوالت: قدش از من بلندتر باشه، نه چاق باشه نه لاغر، دیگه همین. چهره ش هم به دلم بشینه دیگه:) نمیتونم جزء به جزء توصیف کنم.
12.دخمل مهربون ترسویی یا شجاع؟از چه چیزهایی واقعا می ترسی؟
تقریباً میشه گفت شجاعم.
از مارمولک خیلی میترسم. چون سرعتش خیلی زیادی مهلت نمیده آدم جم بخوره.
از عنکبوت هم میترسم. خیلی تلاش کردم بهش علاقه مند بشم ولی نشده:)
سوسک هم که همه چندششون میشه:)
13.امروز خودت رو در مقایسه با گذشته چطور می بینی؟از عملکرد 5 ساله اخیرت راضی هستی؟
5سال اخیر، سالای درس خوندنم توی دانشگاه بوده.
خوب بودم.
بعضی کارا هست که دوس داشتم انجامشون بدم و ندادم. اما در کل، از خودم راضی ام. با اینکه جا داشت بهتر باشم.
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام
نازنین جان, احسنت به این انتخاب یعنی عالی!:72:
خب دختر مهربون گل چطوری؟
اینم سوالای من:
1.از بین تاپیک هایی که تا حالا زدی از کدوم بیشتر راضی بودی و بیشتر به نتیجه رسید؟
2.تا حالا شده یکی از مدیران یا مثلا خود مدیر همدردی در یک تاپیک مشاوره ای پستی بذارن که تو باهاش موافق نباشی؟ (بگو راحت باش:))
3.وقتی دختر مهربون کوچولو بود کدوم یکی از کتاب قصه هاشو بیشتر از همه دوست داشت؟
4. 15اردیبهشت چه روزیه؟
5.بچه مثبت به کی می گن؟ خوبه آدم بچه مثبت باشه؟
6.هدیه چجور دختریه؟(حتما لازم نیست خوب بگی ولی خب حالا یکم خوب بگو!)
7.تا حالا شده یکی باهات یک شوخی بکنه که بهت بر بخوره؟ عکس العملت چی بوده؟
8.دوستی داری که خیلی باهاش از نظر اعتقادی متفاوت باشی؟
9.فکر کن در یک جمعی نشستی که چند نفر در اون جمع دارن راجع به موضوعی حرف می زنن و در بین حرفاشون یک مساله ای رو که تو خیلی قبول داری زیر سوال می برن یا مثلا به چیزی که جزو اعتقادات توئه توهین می کنن, به نظرت درست ترین عکس العمل چیه؟(امکان خارج شدن از اون جمع رو نداری)
10.تا حالا شده در تالار اتفاقی بیفته که ناراحت بشی؟ اگه قابل گفتنه بگو
11.نظرت چیه که من شکلاتی بشم؟ من برم شماهام میاین؟(یه چیزی بگم نخندینا یک علت کوچولوی اینکه هنوز نرفتم انجمن آزاد اینه که دلم نمی خواد رنگم عوض بشه این اختلاف رنگو دوست ندارم ,یاد اختلاف طبقاتی میفتم! :311: خیلی فکر بچگانه ایه؟ خب پس حالا می تونین بخندین)
12.توی مدرسه چه درسیو دوست داشتی؟ از چه درسی خوشت نمی یومد؟
13.آیا بین باحال بودن و قانون شکنی ارتباطی هست؟:)(هر نوع قانونی منظورمه)
14.فکر کنم توی این مدت که عضو بودی از هر کدوم از اعضا یه شخصیتی توی ذهنت شکل گرفته ,شده احساس کنی کسی از این شخصیت ها واست آشناست؟
خب فعلا بسه, خوش بگذره! http://www.pic4ever.com/images/4chsmu1.gif
این پست شماره 100 بود و من عضو کوشا شدم http://www.pic4ever.com/images/greenstars.gif
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
هه هه هه ههخياط تو كوزه افتاد
[IMG]http://www.hamdardi.net/imgup/32102
/1326715202_32102_5f4f0e87c7.gif[/IMG]
حالا نوبت شما هم میشه :)
دخمل مهربون زود تند سريع جواب بده:
ببخشید که یه کمی با تاخیر شد:72:
از عملکرد کدوم یک از اعضا تالار راضی تر هستید؟
از همه راضی تر هستم:)
به نظرم هر کسی در حد وسع خودش اینجا به بقیه کمک میکنه.
از نظر همه استفاده میکنم.
نظر کارشناسا یه جور، نظر بچه های دیگه یه جور. حتی نظر اونایی که اعتقاداتشون با من فرق داره هم برای من آموزنده هست.
شادترین و غمگین ترین خاطره تون چیه؟
اینو هر وقت یادم اومد مینویسم
چقدر تالار در زندگی شخصی شما اثر داشته
خیلی تاثیر داشته. خیلی. تاثیراتشو همه دیدن دیگه:)
اگر بری مکه اولین دعایی که میکنی
کاش بشه:)بگو ایشالا:)
فکر میکنم انقدر ذوق زده بشم که فکرم قفل بشه و نتونم دعایی کنم.
حتی فکرشو که میکنم (که اگه یه روزی قسمتم بشه) میگم نکنه همه ی 10، 12 روزی که اونجام هیچ دعایی به زبونم نیاد و برگردم!
یک بیت شعر قشنگ بگو.
اینو هم بذار هر وقت یادم اومد میگم.
یک طنز یا جوک برامون تعريف كن
جوک زیاد بلد نیستم. الان برام جوک تعریف کنی دو دقیقه بعد از ذهنم رفته:)
بزرگترین دروغی که گفتی
:163: نمیگم اینجا.
ازت ممنونم که وقت گذاشتی
بیصبرانه منتظرم زحماتت رو جبران کنم:D
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاییزان2
سلام دختر مهربون عزیز
.اینم یه صندلی داغ
خیلی صندلیش راحت به نظر میاد.
هوا هم که سرد شده خیلی میچسبه:)
حالا بشین سوالا رو جواب بده
-آخرین باری که با یکی دعوای جدی داشتی کی بوده؟
با برادر محترم.
دعوای جدی منظورت چیه؟ مثلاً گیس و گیس کشی؟:311:
نه اینجوری نبوده ها. در حد بالا رفتن صدا و اینا.
-کدوم انجمن تالار رو بیشتر دوست داری؟
اونی که بیشتر دوس دارم، قسمت سرگرمیه.
اما اینکه کدوم بیشتر به کارم اومده، فعلاً انجمن مشکلات فردی برام مفید تر و کاربردی تر بوده.
-بهترین کادو که گرفتی ؟
بهترین کادوم رو هنوز نگرفتم.
-بهترین کادو که دادی؟
نمیدونم. اینو باید طرفی که گرفته بگه!!
فکر میکنم اگه برای کسی بی مناسبت یه هدیه بگیرم خیلی براش لذت بخش باشه.
برای دوستم هر از گاهی بی مناسبت گل میگیرم. فکر میکردم خوشش بیاد. اما یه بارم برای من این کارو نکرده تا به حال! (نه که توقع داشته باشم ها) ولی اگه به نظرش دوس داشتنی بود، یه بارم این کارو میکرد. نه؟
پس نمیدونم بهترین کادویی که به دوستام دادم چی بوده!
- عروسک دوست داری ؟ چه نوع عروسکی ؟
بله. اصلاً عروسکای دخترونه دوس ندارم.
عروسک حیوونای مختلف. بیشتر اونایی که قیافه ی خنده دار یا بامزه ای دارن.
- فیلمی که برات ماندگار بوده ؟
چند سالی میشه که فیلم کم میبینم.
از اون قبلنا که فیلم بیشتر میدیدم، "چه رویاهایی که می آیند" رو یادمه.
- کتابی که برات جالب بوده و هنوز هم دلت میخواد دوباره بخونیش؟
اخیراً کتاب "من ِاو" رو خوندم. خیلی برام جذاب بود. همین پریروز تموم شد ولی دارم دوباره از اولش میخونمش.
- اگه یک مداد و یک پاک کن داشتی با مداد چه خصوصیاتی رو به خودت اضافه و با پاک کن چه خصوصیاتی رو از خودت پاک میکردی؟
با پاک کن، خجالتی بودنم رو پاک میکردم.
یه کمی حواس پرت بودنمو پاک میکردم.
با مداد، یه کمی اعتماد به نفس بیشتر اضافه میکردم.
یه خصوصیتی هم ندارم دوس دارم اضافه کنم. نمیدونم اسمش چیه. بعضی وقتا از کسی دلخور باشم، بهش نمیتونم راحت بگم. (البته سوء تفاهم نشه اینجا توی محیط مجازی این خصوصیت رو ندارم) از نظر گفتن و بیان کردن مشکل دارم.
- میونت با آرایش چطوره؟http://www.hamdardi.net/imgup/31551/...1e5dcdb40b.gifhttp://www.hamdardi.net/imgup/31551/...ba0ce8b807.gif
منظورت اینه که روزمره چقدر استفاده میکنم؟
هیچی.
- خرید زیاد میری؟http://www.hamdardi.net/imgup/31551/...35f6b15974.gif
نه. فکر نمیکنم زیاد باشه. هر وقت چیزی احتیاج داشته باشم. زیاد مثل خانمایی نیستم که زود به زود ویتامین ِخرید ِخونِشون بیاد پایین:)
-دوست دارین وقتی پیر شدین عصا داشته باشین یا دندون مصنوعی؟
خب هیچ کدوم:)
اما دندون مصنوعی غیر قابل تحمل تره.
عصا بهتره.
-به نظرت دین واعتقادات یه موضوع شخصیه؟
هم شخصیه هم اجتماعی.
ولی من بیشتر شخصی میبینمش. فکر میکنم قسمت اجتماعی دین انقدر پیچیدگی داره که باید با تخصص واردش شد. اگه تخصص نداشته باشی میزنی خراب تر میکنی کار رو. به خاطر همین زیاد واردش نمیشم.
این یه نظر شخصیه.
- نظرتو در مورد این شخصیتها بگو
در مورد خودشون که نه؟! در مورد آثارشون باید بگم دیگه؟
1 دکتر علی شریعتی
جمله هاش رو زیاد شنیدم. به نظرم ادبیات خوبی دارن. ولی کتاباشون رو زیاد نتونستم بخونم. یعنی گرفتم، شروع کردم به خوندن. اما نتونستم تا آخر بخونم. وسطش رها کردم.
2- صادق هدایت
کتاباشو نخوندم. جسته گریخته متن هایی ازش خوندم. فکر میکنم از این نویسنده هایی باشه که خیلی نمادی کتاب مینویسه. یعنی سطر به سطرش داره به در میگه دیوار بشنوه. زیاد نتونستم با همون چند تا قسمتی که ازش خوندم ارتباط بگیرم. (اعتماد به نفسو حال میکنی؟ هیچ کدوم از کتاباشو نخوندم نقد هم میکنم:311: )
3- احمد شاملو
شعراشو خوندم. به بعضی از شعراش علاقه ی خاصی دارم. منو یاد شخصی میندازه.
4- فروغ فرخزاد
هر شعریش رو نمیپسندم. خیلی خیلی احساسی شعر میگه. البته شعری که احساس توش نباشه که شعر نیست. بیشتر حس منفی توی شعراش هست. به خاطر این یه کمی آدمو اذیت میکنه.
- سوالام زیاد بود
شرمنده اگه خسته شدی
تا زه بازم میام.به همین راحتی ها ولت نمیکنیم
فعلا اینا رو جواب بده
تا بعد
فکر کردین من کم میارم؟ نخیرم:)من منتظرم:)
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
به به ميبينم دختر مهربون تشريف فرما شدن به صندلي داغ :227:
حالا ميتونيم يه مهك جدي بزنيم ببينيم چقدر مهربونن ، امروز روز امتحان است :) و روز تلافي :227:
خوب منكه عجله دارم بايد برم ، ولي بد نيست فعلا يه چند تا سوال بپرسم و بقيه رو بذارم برا بعدا :72:
1 : اگه قرار بود زندگي مثل فيلم باشه كه بتوني برگردونيش به عقب ، چند سال به عقب برش ميگردوندي ؟ چرا ؟
2 : دوست داري تو كدوم منطقه از ايران يا خارج زندگي كني ؟ چرا ؟
3 : از بين حيوانات مذكور به ترتيب بگو كدومشون رو بيشتر دوست داري ؟ موش ، فيل ، اسب ، دلفين ...
4 : اگه به يه سبد ميوه برسي كه اين ميوه ها درش باشه ، كدومش رو بر ميداري ؟ ( هنوانه ، گيلاس ، طالبي ، موز ، كيوي )
5 : رنگ هاي مذكور رو تعريف كن :
سبز :
قرمز :
مشكي :
بنفش :
طوسي :
6 : فرض كن يه نفر اومده پيش شما ، ميگه خيلي از خودم بدم اومده ، هيچ اميدي به زندگي كردن ندارم ، شما فقط اجازه داري با يه جمله ( فقط با يه جمله ) در اون فرد تحولي به وجود بياري كه اميدوار بشه به زندگي ... بهش چي ميگي ؟
7 : اگه يه روز بيائي همدردي و بعد بفهمي مدير همدردي بدون هيچ دليلي ، شما رو از فعاليت در تالار محروم كرده ، اولين عكس العملت چيه ؟ (( البته زبونم لال ، ديگه چكار كنيم صندليه داغه ، دست خودم نيست ، اين سوال تو ذهنم اومد ، آقاي مدير عزيز ببخشيد )
8 : انشاالله بعد از ازدواج ، اگه خدا بهتون يه بچه خوشكل و تپل مپل بده:46: ، دختر يا پسر ، دوست داري اسمش رو چي بذاري ؟
9 : با شنيدن صداهاي زير ( فقط صدا ، بدون تصوير ) ، به ياد چه چيزي ميافتي ؟ ( اولين چيزي كه به ذهنت مياد )
صداي شر شر آب :
....... آژير آمبولانس :
....... گريه بچه :
....... جير جيرك :
....... اذان :
....... لا اله الا الله :
....... زنگ خونه تون :
....... قطار :
....... نغاره خونه امام رضا (ع) :
حالا من كه 9 تا سوال كردم ، بذار 10 تاش كنم ديگه : اگه با اين پيشرفتهاي امروزي ، بخواي 47 سال آينده دنيا رو پيش بيني كني ، چه جور پيش بيني ميكني ؟
از اينكه تعداد سوالات زياد شد ببخشيد ، بقيه اش باشه دور بعد :311:
اجازه هست يه جمله در موردتون بگم ، واقعا مهربوني بهتون مياد :72::72::72:
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
سلام دختر مهربون،
من زیاد وقت ندارم.
خیلی هم خسته ام. اصلاً نمی دونم چرا اینجا دارم سوال می پرسم.
( یکم کلاس بذارم :) )
سوالهای من بیشتر از ژانر طنز هستند.
1- یادته به طرز عجیب و غریبی شیدا حاتمی رو برکنار کردی، یک دفعه خودت تو صندلی داغ جایش رو گرفتی؟ ما که نفهمیدیم چطور شد، ولی این صندلی بهت وفا کرد؟ واقعاً ارزشش رو داشت؟! :311:
الآن که از دفتر و پست و مقامت به دور افتادی چه احساسی داری؟ نکنه داری توطئه جدید می چینی...؟! :311:
(شوخی می کنم)
2- فکر می کنم هدیه روی صندلی داغ بود، بهش چند تا کلمه دادم و گفتم یک داستان بگو. در اون داستان جنایی، ماجرای کودتای تو و رسیدنت به صندلی داغ بود و همینطور کشته شدن یکی از اعضای همدردی. حالا تو فرصت داری که تلافی کنی :)
با این کلمات یک داستان جنایی بنویس:
همدردی، دختر مهربون، هدیه، آفت های احتمالی مشاوره، کودک درون، فرهنگ، حامد65، پرویز پرستویی، سرندیپیتی، تصاویر سه بعدی با استفاده از توابع ریاضی، باغ همدردی.
ببینم چی کار می کنی ها :311:
3- سه تا انتقاد از من بکن.
4- نظرت راجع به پست های چتگونه چیه؟
5- اگر یک روز یکی تاپیک بزنه و بگه من قاتل هستم، برایش پست می گذاری؟ اگه آره چی می نویسی؟
6- غذای مورد علاقه ات چیه؟
7- بلدی کیک درست کنی؟
8- قدیم اینطور بود که مرد کار می کرد و خرج خونه رو می داد، خانم هم کارهای خونه رو انجام می داد و بچه داری می کرد.
در بعضی خانواده ها اینطوری شده که مرد کار می کنه خرج رو هم میده. زن هم کار می کنه. طبیعتاً دیگه نمی رسه همه کارهای خونه رو انجام بده. حالا یا یک سری کارها روی دوش مرد می افته. یا اینکه مرد زیر بار نمی ره، ولی زن باید هم بیرون کار کنه و هم تو خونه. کلاً سیستم به هم ریخته شده. یکطوری سیستم غربی و شرقی قاطی شده ...
در غرب مرد و زن هر دو کار می کنند، هر دو خرج می کنند، هر دو کارهای خونه رو انجام می دهند...
و مرد هم وظیفه نداره به زن مهریه یا نفقه بده.
اگر هم جدا بشوند، تمام مالی که به دست آوردند نصف می شه.
به نظرم هم سیستم قدیمی ایرانی خوبه، هم سیستم غربی. ولی تلفیق این دو تا درست از آب در نمیاد. شما چه نظری داری؟
9- اگه خواستگار بگه من چیزی مهر نمی کنم (یا مثلا فقط 14 سکه)، ولی هر ملکی که در آینده خریدیم نصفش مال شما، قبول می کنی؟
10- یک عضو از همدردی رو بگو که روی تو بیشترین تاثیر رو گذاشته.
11- به نظرت واقعاً اعضای قدیمی از ما باحال تر بودند؟!
آخه همه می گن قدیم اینطوری بود، قدیم اونطوری بود!
مگه ما چمونه؟! :)
این همه عضو خوب داریم...
با تشکر از پاسخ ها.
RE: ~~ صندلی داغ سری هفتم ~~
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hadieh
سلام
سلام هدیه جان
نازنین جان, احسنت به این انتخاب یعنی عالی!
خب دختر مهربون گل چطوری؟
به لطف شما دوستای خوب مگه حالی میمونه واسه آدم ؟ :)
اینم سوالای من:
1.از بین تاپیک هایی که تا حالا زدی از کدوم بیشتر راضی بودی و بیشتر به نتیجه رسید؟
تاپیک مشکل مشورت با خانواده در مورد خواستگار.
البته اتفاقی که توی این تاپیک افتاد نتیجه ی چندین تاپیک دیگم بود که اونجا به ثمر رسید
2.تا حالا شده یکی از مدیران یا مثلا خود مدیر همدردی در یک تاپیک مشاوره ای پستی بذارن که تو باهاش موافق نباشی؟ (بگو راحت باش)
بله. یه بارم گفتم توی تاپیک. (نتونستم پیداش کنم تا لینکشو بذارم)
اما فکر میکنم کار جالبی نباشه همونجا آدم بگه.
بهتره با پیام خصوصی ازشون بپرسیم. معمولاً با یه توضیح آدم قانع میشه. اگه نظر مخالفمون رو توی تاپیک بذاریم، مراجعه کننده گیج میشه. هر چند که قانع هم شده باشیم اون اثر مخربش میمونه.
3.وقتی دختر مهربون کوچولو بود کدوم یکی از کتاب قصه هاشو بیشتر از همه دوست داشت؟
کتاب ماجراهای تن تن
4. 15اردیبهشت چه روزیه؟
سالروز یه روزگی منه؟:) نمیدونم راستش!
5.بچه مثبت به کی می گن؟ خوبه آدم بچه مثبت باشه؟
بچه مثبت یعنی کسیکه در ظاهر و باطن، خیلی بیش از حد خودشو خوب نگه داشته باشه.
اگه یه بار ِساده لوحی بهش ندیم، به نظرم خوبه.
6.هدیه چجور دختریه؟(حتما لازم نیست خوب بگی ولی خب حالا یکم خوب بگو!)
دختر خوبیه:)
ولی بی شوخی،
کم توی تالار مینویسی. (به نسبت زمان آنلاین بودنت) اما همونی هم که مینویسی مفیده. کم گوی و گزیده گوی هستی.
شخصیت محترمی داری و احترام بقیه رو هم حفظ میکنی.
فکر میکنم یه کمی مثل خودم به فکر و خیالت بیش از حد اجازه ی پر و بال داشتن میدی.
با پشتکار هستی.
لوس و مامانی نیستی که از ترس تنهایی نتونی از پیششون جم بخوری. (یعنی شخصیتت مستقله. این خیلی خوبه)
احساساتت پاک و بی آلایشه
اعتقاداتت چیزیه که واقعاً بهش اعتقاد داری. معلومه پدر مادرت خوب تونستن بهت منتقل کنن.
این چیزاییه که توی این مدت از روی نوشته هات شناختم.
در کل میشه همونی که اولش گفتم. دختر خوبیه
7.تا حالا شده یکی باهات یک شوخی بکنه که بهت بر بخوره؟ عکس العملت چی بوده؟
اگه یکی بخواد یه کاری کنه که به من بر بخوره، خیلی کارش سخته. چون من معمولاً چیزی رو به خودم نمیگیرم.
دوس دارم اگه یکی انتقادی، حرفی چیزی داره، بیاد بشینه راحت و پوست کنده بهم بگه و فرصتی باشه تا در موردش حرف بزنیم. نه اینکه یه تیکه یا متلک بندازه بره.
اینه که حرفی که با گوشه کنایه باشه رو معمولاً نشنیده میگیرم.
اوایل اختیاری این کارو میکردم. الان دیگه شده ناخود آگاهم. بعضی وقتا مثلاً توی یه جمعی یکی یه چیزی میگه، بعدش که مثلاً با دوستم از اون جمع خارج میشیم، دوستم میگه "دختر مهربون، فلانی منظورش به تو بودا". من میگم " کی؟ کجا؟ با من نبود که :) "
اینه که پیش نیومده.
8.دوستی داری که خیلی باهاش از نظر اعتقادی متفاوت باشی؟
دوستام رو از نظر اعتقادی نزدیک به خودم انتخاب میکنم.
البته با همه خوبم. در حد روابط معمولی سلام علیک و یه خورده صحبت راجع به مسائل روزمره با همه میتونم ارتباط بگیرم. اما اینکه باهاش دوست باشم، نه راستش. اینطوری به نظرم هر دو اذیت میشیم.
اتفاقاً الان یه چیزی یادم افتاد.
یه مدت یه جا کلاس زبان میرفتم که من خیلی تنها افتاده بودم. (از نظر همین اعتقادی و ظاهری و اینا)
زمانای استراحت ِبین کلاسا، همه از دوست پسراشون برای همدیگه میگفتن و از پارتی هاشون و روابط خیلی نزدیکشون و اینا تعریف میکردن و ... اونجا اجباراً با یکی باید یه کمی صمیمی میشدم. اما خب اذیت هم میشدم. در ظاهر نشون نمیدادما. بیشتر از این ناراحت میشدم که چرا باید اینجوری باشه و چرا کاری از دست من بر نمیاد!
9.فکر کن در یک جمعی نشستی که چند نفر در اون جمع دارن راجع به موضوعی حرف می زنن و در بین حرفاشون یک مساله ای رو که تو خیلی قبول داری زیر سوال می برن یا مثلا به چیزی که جزو اعتقادات توئه توهین می کنن, به نظرت درست ترین عکس العمل چیه؟(امکان خارج شدن از اون جمع رو نداری)
توهین بکنن...
خب اول بذار ببینم عصبانی میشم یا نه... نه. متاسف میشم برای درک پایینشون که این اعتقادات رو متوجه نشدن و متاسف تر میشم که انقدر هم شخصیت ندارن که حداقل اعتقاد ندارن به اعتقادات بقیه توهین نکنن.
تا وقتی توهینی در کار نباشه، صلاح نمیدونم برخورد جدی ای نشون بدم. اما وقتی توهین بشه، اول با ملایمت (اگه جواب نداد یه کمی تند تر) سعی میکنم متوجهشون کنم که دارن به من بی احترامی میکنن. و با ادبیات خودم، یه جوری بهشون میفهمونم که لطفاً وقتی من در جمع شما هستم، احترام من و اعتقادات منو نگه دارید.
به نظرم توی این موقعیت سکوت جایز نیست.
10.تا حالا شده در تالار اتفاقی بیفته که ناراحت بشی؟ اگه قابل گفتنه بگو
بله. مستقیم اشاره نمیکنم. اما یکی دو مورد بی احترامی بین اعضا رو دیدم که خیلی ناراحتم میکنه. چون اینجا مثل بیرون نیست. اینجا اومدیم به هم کمک کنیم. اما اگه ناخودآگاه (یا شایدم خودآگاه)روی زخم همدیگه نمک بپاشیم، خیلی بی انصافیه.
11.نظرت چیه که من شکلاتی بشم؟ من برم شماهام میاین؟(یه چیزی بگم نخندینا یک علت کوچولوی اینکه هنوز نرفتم انجمن آزاد اینه که دلم نمی خواد رنگم عوض بشه این اختلاف رنگو دوست ندارم ,یاد اختلاف طبقاتی میفتم! خیلی فکر بچگانه ایه؟ خب پس حالا می تونین بخندین)
ما هدیه ی شکلاتی رو هم دوس داریم:)
میتونی درخواست بدی رنگت همین بمونه فقط اختیاراتت رو زیاد کنن:311:
آره یه بار با برو بچ قرار گذاشته بودیم بریم ولی هماهنگ نشدیم. پیشنهاد خوبیه. شایانا هم که هست الان. از طرف بقیه قول نمیدم. حالا شما برو شاید منم اومدم ببینم چه خبره اونور انقدر ازش تعریف میکنن!
12.توی مدرسه چه درسیو دوست داشتی؟ از چه درسی خوشت نمی یومد؟
دوس داشتم: فیزیک، ادبیات، ریاضی (به همین ترتیبی که نوشتم)
دوس نداشتم: تاریخ رو، دوس داشتم فقط بخونم. امتحان گرفتنش مسخره بود. خط به خط باید حفظ میکردیم:( الانم هیچی ازش یادم نیست. برام شیرینه اما نه توی کتابای درسی.
13.آیا بین باحال بودن و قانون شکنی ارتباطی هست؟:)(هر نوع قانونی منظورمه)
بعضی وقتا با قانون شکنی میشه آدم با حالی بود. ولی هر آدم باحالی از قانون شکنی به باحال بودن نرسیده.
جواب سوالت بود؟
14.فکر کنم توی این مدت که عضو بودی از هر کدوم از اعضا یه شخصیتی توی ذهنت شکل گرفته ,شده احساس کنی کسی از این شخصیت ها واست آشناست؟
نه. برای من پیش نیومده.
(سوالت یه نموره مشکوکه ها !)
خب فعلا بسه, خوش بگذره!
این پست شماره 100 بود و من عضو کوشا شدم
از پا قدم من شما هم کوشا شدی:)
خیلی ازت ممنونم هدیه جان. سوالت سخت بود. اما برام لذت بخش بود:72:
این محدودیت شکلک هم خیلی چیزه مزخرفیه ها! یک ساعته دارم با وسواس شکلکا رو حذف میکنم!
باید حجمی محدودیت داشته باشه. آخه دوتا دونه شکلک که داره ریسه میره از خنده به کجای تالار بر میخوره؟!
10 تا عکس شونصد در شونصد اشکال نداره، ولی 11 تا عکس نیم پیکسل در نیم پیکسل اشکال داره!! عجیبه ها!
من الان متوجه شدم که سوال اول پاییزان عزیز رو اشتباه متوجه شدم.
درستش رو مینویسم:
سوال:-آخرین باری که با یکی دعوای جدی داشتی کی بوده؟
(من فکر کردم سوال داره میگه با کی بوده)
آخرین بار فکر کنم یه ماه، یا یه ماه و نیم پیش بود.