نمایش نسخه قابل چاپ
سبکتکین جان یه سوال دارم شما مطمئنی که همسرت با کسی نیست ؟
به نظرم ازش بپرس تو دیروز گفتی دنبال یه زندگی بهتر هستی می شه بگی اون زندگی بهتر چه جوریه ؟ جواب این سوال خیلی می تونه کمک کنه
پا ورقی
----------
اینگونه توصیه ها اصلاً مناسب مراجع نیست و دعوت به تجسس و تشکیک نیز کار مشاوره ای نیست
لطفاً تاپیک آفت های احتمالی در کار مشاوره را مطالعه فرمایید
فرشته مهربان
سبکتکین عزیز
عالی بودی
بسیار منطقی و درست
رفتارت کاملا پخته بود :104: :104: :104:
در خصوص سخنت که گفتی شوهرت یه ذره هم تغییری نکردهنقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
همچین دوتا پیرهن بیشتر از تو پاره کرده ام :311: و یه خرده در خصوص روحیات مردها بیشتر مطالعه کردم تغییرات شوهرت رو از میان حرفهای خودت می نویسم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
آتنای عزیز و گرامی
چنانچه مردی با شخص دیگری باشد خیلی راحت می تونه بی خیال زنش بشه و بره پی خوشی خودش حالا چه زن و شوهر با هم زندگی زیر یک سقف داشته باشند چه نداشته باشند
مگه سبک تکین کاری به شوهرش داره ؟
مگه درخواستی ازش کرده؟
مگه اعتراضی کرده و یا سوئ ظنی نسبت بهش نشون داده؟
شوهرش از هر دری سخن گفته به قولی هر سازی زده سبکتکین رقصیده
اگرم می خواست از زیر مهریه در بره می تونست شرط بذاره که سبکتکین مهریه اش رو ببخشه تا برگرده و وقتی برگشت خون سبک تکین رو بکنه توی شیشه تا طلاقش بده بره با یه زن دیگه
وانگهی گیریم که حرف شما درست باشه ، سبکتکین نمی خواد خودش رو به کسی تحمیل کنه ، بلکه در صدد هست رفتارهای خودش رو اصلاح کنه تا توی زندگیش چه با شوهرش و یا چه بعد از جدایی و ازدواج با شخص دیگیری اشتباهات قبلی اش رو نداشته باشه
سبک تکین همین جوری برو جلونقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
تو داری همه ی تلاشت رو برای حفظ زندگی ات می کنی
داری همه ی راه ها رو میری
پس مابقی رو بسپر دست خدا
وقتی تمام تلاشت رو بکنی دیگه پیش وجدان خودت خیالت راحت میشه و بنابراین هر اتفاقی که بیفته دیگه پشیون نمی شی :46:
از سبکتکین عزیز تقاضا دارم که با راهنمائیهای بالهای صداقت پیش برود ، ایشان در این زمینه با بنده هماهنگ است ( چون خود فرصت نمی کنم وارد تاپیک شوم ) تا زحمات ایشان در راهنمایی دادن و خود شمادر عمل کردن به نتیجه مطلوب برسد .
دوستان عزیز دیگر بخصوص غیر کارشناس لطفاً در ابراز نظر احتیاط کنید ، توصیه های تنش زا و تجسس گرانه چیزی نیست که برای سبکتکین راهگشا باشد و همچنین از ارزش مشاوره ای برخوردار نیست .
.
آتنا جان من به شوهرم اطمينان دارم . اون مرد خوبيه .حتي زمانيكه با اون خانومه ارتباط داشت خودش اول بهم گفت .بعدشم بهم قول داد از اين به بعد تا طلاق نگرفتيم سراغ كس ديگه اي نره و از اين لحاظها بهش اطمينان دارم .
بالهاي صداقت عزيز
در مورد مهريه اون دفعه كه زنگ زد و عصباني شد.همش در حين دعوا ميگفت تو كه مي گفتي مهريتو مي بخشي با اينحال مهريه حقته و من هم چيزي رو كه نرمال و مطابق عرف باشه خودم چه بخواي چه نخواي بهت مي دم . ازش پرسيدم منظورت از عرف چيه ؟ گفت چيزي كه معموليه ديگه ولي تعدادشو نگفت . اوائل دعوامون كه زنگ مي زد كاملا معلوم بود كه خانوادش ترسونده بودنش همش مي گفت مادرم مي گه مهريشو مي ذاره اجرا و پدرم بهم نيش و كنايه مي زنه كه چقدر بهت گفتم مهريه رو در حد توانت بگير . (حالا جالبه مهريه من انقدرها هم بالا نيست سيصد و خورده ايه ولي يه جوري برخورد مي كنه انگار هزار و خورده ايه ) و حتي اوندفعه اي هم كه زنگ زد كه گفتم مي گفت مهريتو ببخش و وكيلش هم باهام صحبت كرد من به وكيلش گفته بودم من 100 تاشو مي بخشم و مثل اينكه وكيله به گوشش رسونده بود و زنگ زده بود مي گفت من اگه مي تونستم 200 تايه بقيشو بدم اين 100 تا رم مي دادم ديگه زحمت كشيدي گفتي مي بخشي . و وقتي ازش پرسيدم منظورت چيه گفت اگه بكني 14 تا قبول مي كنم .(هر چند همونم قبول نكرد ولي الانم فكر مي كنم منظورش از عرف و مهريه معمول همون 14 تا سكه است . )هر چند براي من مهم نيست من از اولشم مي خواستم مهريمو ببخشم و الانم كه قرار شده بزارم به انصاف خودش .
به هر حال من نمي تونم جاي اون باشم و تصميم بگيرم يا بدونم واقعا چي تو ذهنش مي گذره .تلاشمو كردم و مي كنم و بقيشو مي سپرم دست خدا .
فرشته مهربون ممنونم ولي اگه منظورتون خانم آتنا است همونطور كه گفتم انقدر به شوهرم اطمينان دارم كه بهش شك نكنم و دوم اينكه يه بار تجسس كردم 3 سال پيش حالا دارم جواب پس مي دم ديگه عمرا همچين اشتباهايي رو مرتكب بشم . :311:
قبلا از اینکه اون اتفاق تاریخی واسه من بیفته ( آشتی کردن منو شوهرم :43: )
یه جلسه منو شوهرم باهم حرف زدیم
من گفتم آماده ام واسه طلاق توافق و مهریه ام رو قسطی بده
شوهرم می گفت نه باید ببخشی
گفتم نصفش رو بده
شوهرم می گفت نه باید ببخشی
گفتم هرچقدر انصاف داری خودت بگو سر اون توافق کنیم
شوهرم می گفت نه باید ببخشی
بهش گفتم آخه منم یه زنم بذار حالا که دارم تو رو واسه همیشه از دست می دهم یه یادگاری ازت داشته باشم و دلم خوش باشه که شوهرم یه زمانی دوستم داشت و به خاطر همون یه ذره خیالی که تو دوستم داری فقط یه سکه بده
شوهرم می گفت نه پول یه سکه رو هم ندارم بدم :311:
وقتی اون روز تاریخی اتفاق افتاد و من قاطعانه رفتم واسه طلاق و به شوهرم گفتم همه چیزم رو می بخشم
حتی تمام مهریه ام رو
شوهرم جا خورد و گفت طلاقت نمی دهم :227:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
:104::104::104::104::104::104::104::104::104::104:
تو موقعیت حساسی قرار داری به خاطره همین نظر دادن سخته .امیدوارم عاقبت تو هم مثل بالهای صداقت شه.
تنها کاری که می تونیم کنیم اینه تو این شبهای عزیز دعا کنیم زندگیت از هم نپاشه:323:
سبکتکین جان! خیلی خوب بود! باورم نمی شد این سبکتکین بود که اینجوری با شوهرش صحبت می کرد! یادته اولها چطوری با هر تلفن شوهرت آه و ناله راه می انداختی؟ تغییر کردی عزیزجان شک نکن. هم شما هم شوهرت. با موبه موی تحلیل بالهای صداقت عزیز موافقم:104:
همینجوری ادامه بده! من حدس میزنم حتی اگر بری دادگاه شوهرت یکاری کنه موضوع طلاق به تعویق بیفته... اونم نیاز به فرصت داره که باورت کنه. می خواد خوشبخت شه. دیدی که چی گفت!
...» :72:
saboktakin عزیزم سلام
واقعا" خوشحالم که اینقدر خوددار شدی و تونستی خودتی کنترل کنی انشا الله همینجوری هیجاناتت کنترل کنی همه چی به بهترین نحو برات رخ میده :72:
اگه دیدی خیلی داره بهت سخت میگذره بدون هنوز به اخر خط نرسیدب چون اخر همه چیزرو خدا خوب تموم میکنه :310: