RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
دوستان دقت كنيد . كسب مهارت و آگاهي و بالا بردن توانايي ها يك مبحث است و روش هاي و رويكردها براي مقابله با مشكل يك مسئله ي ديگر است .
مثلا براي كسي كه بازي الكلي دارد و بازي اصلي زندگي اين بازي است و متعاقبا بازي هاي ديگر كليد مي خورد مثل قهر و طلاق و .............در اصل بايد مثلث بازي الكلي كه همسر نقش زجردهنده و يا قرباني را دارد شكسته بشود تا بازي خاتمه يابد ويا سطح بازي تغيير كند ................و متعاقبا روي ساير بازي ها هم با اين تغيير وضعيت اثر گذار خواهد بود .
مسئله ي زندگي سبكتيكين بازي الكلي نيست . پس بحث كسب و مهارت و آگاهي و بالا بردن توانايي سر جاي خودش باقي است . اما روش هاي چكشي طلب نميكند مضاف بر اينكه الان بازدارنده ي عجله كن آقا هم مشخص شد .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
آني عزيز من كه ديگه اونو تحريك نمي كنم .
معني اين كلمه چقدر سخته :بازدارنده ي عجله كن
من با اينكه الان ديگه نمي خوام تحريكش كنم و عصبيش كنم ولي اون هنوز توي شرايط سختي داره زندگي مي كنه هنوز نرفته خونه مادرش و سر كارشون زندگي مي كنه و منم مي دونم كه اين موضوع خيلي براش سخته و خيلي عصبيش مي كنه و حتي اگه منم تحريكش نكنم فكر مي كنم اون به خاطر اينكه توي شرايط بدي قرار داره مي خواد زودتر اينكارو انجام بده و مشكلشو حل كنه . فكر مي كنيد اگه من تحريكش نكنم اون از اين شرايط عصبي و تحريك آميز بيرون مي ياد ؟ من خودمم نمي دونم چرا نمي ره خونه مادرشينا . خب الان مي تونه فكر كنه طلاق گرفته و بره اونجا نمي دونم چرا نمي ره و انقدر همش به من گوشزد مي كنه كه من تو شرايط بدي هستم و اينجا موندن خيلي سخته و بيا طلاق بگيريم تا منم از اين بلاتكليفي در بيام . نمي دونم براش چه فرقي مي كنه .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
ا نمي دونم چرا نمي ره و انقدر همش به من گوشزد مي كنه كه من تو شرايط بدي هستم و اينجا موندن خيلي سخته و بيا طلاق بگيريم تا منم از اين بلاتكليفي در بيام . نمي دونم براش چه فرقي مي كنه .
فرقش تویی عزیزم
به خدا این شرایط رو بدترش رو من گذروندم
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
من دارم در عين حال كه براي حل مشكلم ازتون راهنمايي مي خوام مقاله ها وسايت ها رو هم مي خونم . چند تا هم كتاب تو اين مدت گرفتم و دارم مطالعشون مي كنم . همون ها باعث شده كه يه خورده بهتر بشم . البته مي گم فقط يه خورده . همش در كنارش وقتي خبري از شوهرم مي رسه دوباره نگراني ها به سراغم مي ياد . الانم اگه آرومم فقط به خاطر اينه كه هنوز اميدوارم به برگشتن شوهرم و دارم سعي مي كنم مشكلاتمو حل كنم . ولي نمي دونم اگه يدفعه اتفاق ديگه اي بيوفته چقدر مثل الان آروم مي مونم .
مدير همدردي عزيز
از اينكه همش سر هر مسئله كوچكي از بچه ها نظر مي خوام فقط به خاطر اينه كه هنوز فكر نمي كنم از نظر روانشناسي به مرحله اي رسيده باشم كه بتونم روحيات طرف مقابلمو فهميده باشم و بتونم بهترين كار ممكن رو انجام بدم . اميدوارم كه با خوندن تجربه هاي بچه ها و خوندن مقاله هاي بيشتر اين مهارتو تو خودم تقويت كنم تا ديگه سذ هر مسئله كوچكي نخوام از بچه ها كمك بخوام .
مي ترسم يه كار يا حرف اشتباهي بزنم كه بدتر تو اين وضعيت مشكلمو بيشتر و خرابتر كنه .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
این تاپیک با تاپیک " نمیخوام از دستش بدم " چقدررررر متفاوته!!
سبکتکین گرامی!
یادمه وقتی این تاپیکو به توصیه فرشته جان باز کردی، قرار بود از حاشیه روی دوری کنی و فقط نکات مهم رو بیان کنی و در جهت تغییر خودت کار کنی!
یعنی تمرکز روی خودت و یافتن نقاط ضعفی که باعث این پیامدها شده بود و گوش کردن به حرف دوستان عزیز که دلسوزانه راهنمایت میکنند اما تو هنوز هم داری ریز به ریز احساست و ذهن خوانیها و اینکه اون الان داره چیکار میکنه و ... رو میگی و خودتو رها کردی:305:
عزیزم منو ببخش که اینها رو میگم ، قصدم فقط یادآوریه ،تو داری مثل نوشتن خاطره هر لحظه فکری که میکنی یا کار یکه میکنی رو اینجا می نویسی و باید اعتراف کنم که
" من یعنی فرانک واقعا گیج شدم و اصلا نمیدونم چی به چیه ؟ "
تاپیکت هم به سرعت سرسام آوری پیش میره و این یعنی اینکه ما(بخونید من) هم مثل تو احساسی شدیم و نمیتونیم تمرکز کنیم که چی باید بگیم که مفید باشه نه مضر!
امیدوارم دلخور نشده باشی:46:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نه دلخور نشدم فرانك جان
من هم خودم متوجه شدم كه فعلا بحث تاپيك دوباره عوض شده ولي گفتم من هنوز دارم روي خودم كار مي كنم ولي دوست دارم اگه اين وسط اتفاقي مي يوفته يا شوهرم درخواستي از من داره بدونم و ياد بگيرم بهترين راه براي برخورد باهاش چيه .
ولي ممنون اني جان جواب خوبي دادي . هر كي اين وسط نظر خودشو داره . من خودم با توجه به شناختي كه از شوهرم دارم با اينكه مي دونم اگه بهش بگم كه چون تو هنوز سرپرست خونه اي تو قبضا رو پرداخت كن ممكنه ناراحت بشه و دوباره بدخلقي كنه ولي فكر مي كنم حداقل مي فهمه كه من هنوز به فكرش هستم و وجودش برام ارزشمنده . ولي اگه بهش چيزي نگم و خيلي راحت شماره حسابمو بدم با اينكه اون راحت تر و آرومتر برخورد مي كنه و داد و بيدادم نمي كنه ولي حس مي كنه منم بي تفاوت شدم و برام مهم نيست كه اون باشه يا نباشه .
مي زارم خودش دوباره بهم زنگ بزنه و براي اينكه متوجه اينم بشه كه موبايلمو خودم قطع نكردم و قطع شده بهش مي گم كه مي خواستم شماره ها رو برات اس ام اس كنم ولي تلفنمو قطع كردن . منتظر بودم كه وصل بشه بهت اس ام اس بدم . اينجوري ديگه شاكيم نمي شه از اينكه چرا بهش زنگ نزدم .
بگذريم از هر چه بگذريم ياد گرفتن مهارتهاي زندگي فعلا برام مهمتره . بالهاي صداقت منتظر هستم تا تجربه تو رو هم بخونم . :46:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
عزيزم امنيتهاي شوهرت به خطر افتاده
امنيت احساسي
امنيت خانوداگي
امنيت معنا
و اگر مي تواني اين امنيت ها را سطحش را در او بالا ببري او هم مي تواند تغيير وضعيت بدهد . به هيچ عنوان چكشي با او برخورد نكن . و راه بازگشت امنيت ها هم رفتارها و مهارتها و آگاهي هاي توست
قرار نيست كه تو روانشناس شوهرت بشوي تو خودت را درست كني همه ي مسائل حل است . راحش هم اين است كه كودك نباشي . حالا چه تصميم بگيري امروز اين كار را ياد بگيري يا صد سال ديگر .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
آني جان يه خورده كلماتت برام نا آشناست . من هنوز مثل بچه هاي اول ابتداييم . چكشي برخورد نكنم يعني چي ؟ مي شه يه مثال بزني برام تا بهترر متوجه بشم . يا راهنماييم كني تا اگه مقاله اي در اين مورد هست بخونم . ممنون مي شم .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
یه جمله ای رو مدیر توی یکی از تاپیک ها بکار برد که برایم شاه کلید مشکلات زندگی ام بود
" وقتی قفلی عوض بشه کلید اون قفل هم عوض میشه"
جمله ی بالا را عمیق بخون
دقت کن قفل عوض بشه
ما همیشه کلید رو گم می کنیم می شکنیم و بعد می رویم کلید سازی م دوباره همون کلید رو می سازیم که به همون قفل بخوره
وقتی قفل عوض بشه اگه صدبار هم برویم از روی کلید قبلی بسازیم فایده ای نداره
این قفل تو هستی عزیزم
و همسرت میشه کلید
گرفتی چی می خوام بگم؟
فعلا تا همین جا
=========
ببین عزیزم برای اینکه مشکلت حل بشه باید تمرکزت رو از همسرت بگیری و یه مدت
با آرامش فقط روی خودت کار کنی یعنی سبک تکین بشه مرکز توجه خودش
تو باید آرامشت رو در تمام این مراحل حفظ کنی
یه موقع هایی فکرهای مخرب میاد سراغت این طبیعیه
یه وسواس خاصی تمام وجودت رو پر می کنه که همش می خواهی زودتر مشکلت حل بشه و با شوهرت اشتی کنی
این احساسهایی که تجربه می کنی همشون طبیعی هستند اینها رو برایت گفتم که بشناسیشون و هم بدونی در مقابل باید چی کار کنی
راه حل مقابله با افکار بالا " توقف فکر " هست
یعنی به مغزت فرمان بدی امروز نه فردا اجازه داری به این قضیه فکر کنی
یعنی چی ؟
یعنی اینکه وقتی یاد گذشته میفتی ، یاد حرفهای شوهرت میفتی ، یاد اتفاقهایی که افتاده میفتی
اون لحظه آرامشت رو حفظ کنی و اصلا نذاری فکرهای بد توی ذهنت رژه برن
با خودت این تمرین را داشته باش که : در این مورد حتما صحبت می کنم اما الان نه ، باشه بعدا ...
هرچقدر بتونی این زمان توقف فکر را بیشتر به تاخیر بیندازی بهتر هست و بهتر نتیجه می گیری
باشه :72:
این هم لینکی که می خواستی
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
به فارسي روان كودك نباش . خشم نداشته باش . لجاجت نداشته باش . كارهاي غير مسئولانه نداشته باش . مقابله به مثل نداشته باش . گريه نداشته باش . التماس نداشته باش و پز دادن نداشته باش . ( همه ي اين موارد را از جايگاه بي مسئوليتي نداشته باش و ياد بگير از اين احساسات درست و در جاي خودش و به شكل سازنده استفاده كني .و..................
به جايش
پذيرش داشته باش
شهامت داشته باش
قاطعيت داشته باش ( نه از نوع چكشي كودك و والد بلكه بالغانه اين زماني و اين مكاني )
انعطاف داشته باش
موثر بودن را داشته باش
اهميت و توجه به همسرت داشته باش
اهميت و ارزش و توجه به خودت را داشته باش .
و................
درك شرايط خودت و طرف مقابلت را داشته باش
و.......................
تالار پر است از مطلب . همين تاپيك خودت را از اول بخون . روي پستها كار كن . و كمتر حرف بزن و بر عمل بيافزا .