روندگان طريقت ره بلا سپرند
رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز
نمایش نسخه قابل چاپ
روندگان طريقت ره بلا سپرند
رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده وینه دل کنه یاد
دیروز مسیر قصه هام یه جاده بود به خورشید
امروز به بیراهه شده یه شوره زاره تردید
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذري
کاندر اين ره کشته بسيارند قربان شما
اکنون گلی است زرد ولی از وفا هنوز
هر سرخ گل که در چمن آید گیاهش است
تو به يک خواري گريزاني زعشق
تو بجز نامي چه مي داني زعشق؟
عشق را صد ناز واستکبارهست
عشق با صد ناز مي ايد به دست
عشق چون وافي ست ، وافي مي خرد
د رحريف بي وفا مي ننگرد
دم به کله میکوبد و شقیقه اش دو شقه می شود
بی آنکه بداند حلقه آتش را خواب دیده است عقرب عاشق !
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ور نه هيچ از دل بيرحم تو تقصير نبود
کیوان جان ، شعر از کی بود؟ (وزن ، قافیه و...؟؟؟)
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
در خصوص ارسال قبلی:مرحوم حسین پناهی
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسي محرم اسرار کجاست