یاران به مرافقت چو دیدار کنید؛شاید ز دوست یاد بسیار کنید
چون باده خوش گوار نوشید به هم ؛نوبت چو به ما رسد نگون سار کنید
نمایش نسخه قابل چاپ
یاران به مرافقت چو دیدار کنید؛شاید ز دوست یاد بسیار کنید
چون باده خوش گوار نوشید به هم ؛نوبت چو به ما رسد نگون سار کنید
درآن نفس که بمیرم،در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان ،که خاک کوی تو باشم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کويش را چو جان خويشتن دارم
میم بدین لطفا
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد وچالاک شد.
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن ، گرش نکو داری
یاران ز چه رو رشته الفت بگسستند.
عهدی که روا بود دگر باره نبستند
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده معشوقه باز من؟
نون التفات بفرمائید.
نون یا ؟
نه همین لباس است نشان آدمیت
تن آدم شریف است به جان آدمیت
البته جای مصرع ها فکر کنم برعکس باشه اما چون بیت جالبی بود تقدم کردم
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است