مرا از این خانه
به باغ ببر
سرنوشت من
به بدگمانی
به خوناب دل
خاموشی لب
اشک های من بسته
بر صورت من است
هیچکس یورش دل را
در خانه ندید
نمایش نسخه قابل چاپ
مرا از این خانه
به باغ ببر
سرنوشت من
به بدگمانی
به خوناب دل
خاموشی لب
اشک های من بسته
بر صورت من است
هیچکس یورش دل را
در خانه ندید
دلای عاشق و روزای آبی
همه رفتن همه مردن تو خوابی
می موندم پا به پات هر جور می خواستی
برو که بی وفایی راستی راستی ...
ببخشید باید با نقطه چین شروع کنیم ؟
ی نداری لرد حامد چرا به نقطه چین گیر می دی .:199::199:
یا جدایی تو می کشد مرا
یا تو را دوباره مهربان کنم
من بنده ی آن دمم که ساق گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
ميرم تا تو آروم شبها چشمات بسته شه
ديوار اتاقت از عكسم خسته شه
یک بحر ... سرشک بودم و عمری سوز
افسرده و پیر می شدم روز به روز
با خیل گرسنگان چو همرزم شدم
سوزم : همه ساز گشت و شامم همه روز
همه بازیچه ی پول و هوس بودم در این دنیا
پر و پا بسته مرغی در قفس بودم در این دنیا
ز شير شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جايي رسيده است كار
كه تاج كياني كند آرزو
تفو بر تو اي چرخ گردون تفو
:72:
واله و شيدا شدم در حسرت چشمان تو.....
تو بگو آخر كجا عاقل شود ديوانه ي ليلاي تو....
****
؟؟؟ ببخشيد في البداهه بود اگه فهميدين چي گفتم به خودمم بگين مرسي...:D
حالا بازهم "و" بدين.....