سلام
دیدم خانم بی نهایت آنلاین شدند چقدر ذوق کردم از دیدنتون بی نهایت جان. اگر صلاح می دونید از احوالات تون بگید:72:
من واقعا یه جور خاصی دوستتون دارم :43:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
دیدم خانم بی نهایت آنلاین شدند چقدر ذوق کردم از دیدنتون بی نهایت جان. اگر صلاح می دونید از احوالات تون بگید:72:
من واقعا یه جور خاصی دوستتون دارم :43:
سلام طنین جان، مرسی از محبتت.
خیلی دلم می خواد بتونم بیام تالار، سعی می کنم بیشتر بیام.
حال شما چطوره؟
من درگیر یه تحولات بزرگی هستم که خودمم هم نمی دونم به کجا ختم می شه ولی حتما یه روز می یام و از تجربیاتم براتون می گم.
حالا برم صندلی داغ رو بخونم انگاری دوباره راه افتاده:303:
سلام ، چخبر خانم pooh , چکار کردین با مورد آخری که بحثش شد؟
این همه خزعبل در مورد زندگی کردن در زمان حال نوشتن، ولی خب با تمرین کردن و چه میدونم نفس عمیق کشیدن و .... برای ما که تغییری نکرد. این زندگی در زمان حال به ماها نیومده. ما فوق فوقش بتونیم یه نیم ساعتی به زمان حال فکر کنیم. بقیش دیگه یا گذشته ست یا آینده...
سلام.
خبر خاصی نیست.
هیچی همچنان به پیام دادن و سوال علمی پرسیدن ادامه میدن و خب منم نسبتا رسمی و با رعایت حدود و البته کمی تاخیر جواب میدم.
حالا شاید هم اصلا منظوری نداشته باشه!
فقط پیامهاش با توجه به سابقه قبلی یکم روی مخمه و راحت نیستم. که شاید در واقع عیب منه که بدون دلیل محکمی پیشگویی میکنم!
شاید بهتر باشه حساسیتی نداشته باشم و خودمو آزار ندم. حالا اگه زمانی بجث ازدواجی پیش کشید, نظرمو میگم.
موفق باشین
حیاط خلوت عزیز یه نگاه به صندلی داغ بنداز
چون معمولا اینجا رو میبینی نوشتم برات ، الان نوبت شما هست لطفا پاسخ سوالات رو بدین:72:
سلام به همه عزیزان
نمیدونم اینجا رو خانم ای تک و آقای اثر راشومون میخونند یا نه. من از اینکه متوجه شدم هر کدام در زندگی مشترکشون دچار چنین چالشهای بزرگی شدند خیلی ناراحت شدم.
شخصا خیلی به آقای اثر راشومون احساس نزدیکی میکردم. خانم ای تک رو هم با نظرات خوبی که میدادند یادم بود. وقتی متوجه مشکلات شون شدم احساسات متفاوتی رو تجربه کردم. از غم گرفته تا عذاب وجدان. احساس میکردم کوتاهی کردم و دیر متوجه شدم. هرچند همین حالا هم هر چه فکر میکنم نمیتونم راهنمایی خردمندانهای کنم.
از طرف دیگه از خوندن واکنش آقای راشومون خیلی حس خوبی پیدا کردم. به نظرم برداشتم از ایشون درست بود و کاملا با منطق و همراه با مهربانی و درک بالا و در واقع راه حل محور با مشکل برخورد کردند. ایکاش روزی من هم همینطور با قدرت باشم.خانم ای تک هم تصمیم گرفتند محکم باشند و خودشون رو نبازن. واقعا عالی هستید.
برای هر دو این عزیزان آرزوی آرامش دارم. امیدوارم روزهای شیرینی در پیش داشته باشند تا تلخی این روزها رو فراموش کنند.
آقای نجار سلام. خیلی مخلصیم.
یه حس غریبی هست، یه مفهوم ... اینکه از یه سن به بعد میفهمی که تنهای تنها هستی، تنها میای به این دنیا و تنها میری. یه چنین حسی بعضی وقتا میاد سراغم، قبلنا با خودم درگیر میشدم و میگفتم نه این حس دروغه، ولی الان دیگه فهمیدم که حقیقت هست.
سلام
من خودم یه مدت تنها زندگی می کردم. خیلی هم بهم خوش می گذشت. تنهایی گردش و خرید میرفتم. تنهایی رستوران میرفتم برای خودم. ولی در کل نه. تنهایی به نظرم خوب نیست. مخصوصا برای کسانی که حال روحی خوبی ندارن. همون زمانی که تنها بودم یه اتفاقی برام افتاد که از لحاظ روحی خوب نبودم. مطمئنم اگه پیش خانوادم بودم اون اتفاق اونقدرها هم روی من نمی تونست تاثیر منفی بذاره. ولی چون تنها بودم برام سخت گذشت.
خلاصه اینکه بستگی داره به احوالاتت.