در چنین عهدی که نزدیکان زهم دوری کنند
یاری غم بین که از من یک نفس هم دور نیست
نمایش نسخه قابل چاپ
در چنین عهدی که نزدیکان زهم دوری کنند
یاری غم بین که از من یک نفس هم دور نیست
تو همونی که توی موج بلا
واسه تو دستامو قایق می کنم
اگه موجا تو رو از من بگیرن
قطره قطره آب میشم ، دق می کنم
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
نمی تونم نمی تونم خنده کنم
دلمو از غصه و غم کنده کنم
من واسه تو، تو واسه کی می میری
من با تو و تو با کی جون می گیری
یا رب آن زاهد خود بین که بجر عیب ندید
دود آهیش د ر آیینه ادراک انداز
یار قشنگ دلم بیا که تنگه دلم
تا کی با دلتنگی باید بجنگه دلم
نمی دونم چرا قبل ارسال این پست آخر صفحه 161 رو به من نشون نمی داد به هر حال شرمنده.
-------------------------------------------------------------
زندگی زیبا نیست
زندگی اجبارست
لاجرم باید زیست ...
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که مشکل حالیست
تو يه خلوت پر از همهمه ام
كه صدايي به صدا نمي رسه
اگه مي توني منو دعا بكن
من كه دستم به خدا نمي رسه