-
RE: خیلی تنهام
من تشکرم را زیر پست آقای کامران گذاشتم. اما لازم دیدم اینجا مجدد ازشون تشکر کنم و از آقایون بخوام که در چنین مواردی لطفا از نگاه یک مرد تو این قضیه به مراجع کمک کنند.
خیلی مهم هست که روزن بدونه الان تو دل امید چی می گذره و بدونه که اون از خودش داغون تره و ...
-
RE: خیلی تنهام
سلام روزن عزیزم...
خیلی متاثر شدم..به ولله که نمی دونم چی بگم و اگر بگم تمام بدنم کرخت و بی حس شده دروغ نگفتم و الان منم با اشک این متن رو تایپ می کنم..
عزیزم خدا بهت صبر بده ..
الان امید بیش از همیشه بهت نیاز داره..یاد اون روز افتادم که می گفتی آرمان به دخترها نگاه می کنه..من چقدر از پشت کامپیوترم قربونش رفتم..
عزیزم اون بهترین مادر دنیا رو داشت من شک ندارم.امیدوارم امشب با آقا امید از این سکوت رها بشید و باهم و کنار هم مشکلات رو حل کنید.
براتون صبر از خدای بزرگ و مهربان می خوام...
سارا:72:
-
RE: خیلی تنهام
بدون بهترین کار رو کردی عزیزم:*
روزای بعد آروم تر میشید. هر دوتون با هم.:72::46:
-
RE: خیلی تنهام
روزن عزیز برای آرمان کوچولو آرامش و رحمت
و برای شما پدر و مادر خوب و نازنین، از خدا طلب صبر جمیل دارم.
کوچولوی نازنین تالار، آرمان کوچولوی عزیز همه ما، الان توی بهشت تو بغل فرشته ها داره قشنگ ترین خنده هاش رو سر میده. و تنها نگرانیش، اینه که شما زودتر بتونید با این قضیه کنار بیایید.
منهم وقتی خبر از دست دادن دوست کوچولومون را خوندم خیلی متاسف شدم و الان علیرغم اینکه در یک جمع هستم و نمیتوانم اشک بریزم، به زور خودم را نگهداشته ام. اما به هر حال با وجود فروبردن بغضم، چند قطره ای بی اختیار سرازیر شد. تازه این حال منیست که نازنین کوچولویمان را ندیده ام. از خدا میخواهم به شما توان و قدرتی بدهد که بتوانید با این مصیبت کنار بیایید و بپذیرید آنکه خداوند مقدر فرموده.
به هر حال هر یک از ما بنحوی امتحان میشویم، و اکنون عشق شما و همسر گرامی شما و از همه مهمتر اعتقاد و ایمانتان با این حادثه در محک آزمایشی دیگر قرار گرفته است. امیدوارم از این آزمایش سربلند بیرون بیایید و بازهم در کنار یکدیگر عشق را معنا کنید.
در پناه حق باشید:72:
-
RE: خیلی تنهام
روزن عزیزم
برای بار چهارم از اول تاپیکت رو خوندم ... چقدر حرف هایی که نوشته بودی قابل لمس بود ....
چقدر دلتنگی هایت آشنا بود ، تمام احساسی که داشتی ، تمام عواطفت ...
اون وقت ها که به خاطر امید تحقیر می شدی ... اون روزها که از همه چیزت به خاطر امید گذشتی ...
روزهایی که تنهایی رو با تمام وجودت لمس کردی
وقتی شاد رو در کنارت نداشتی
وقتی بعد از 6 سال پدرت اومد در خونتون
وقتی تازه داشتی به برقراری این ارتباط با پدر و مادرت فکر می کردی
آرمان عزیز اومد که برایت مرهمی باشه واسه همهی اون چیزهایی که یه روزی داشتی ولی به خاطر عشق پاکت ازدستشون داده بودی
وجود پسر نازت حلقه ی وصلی بود برای تو و اونچه که مربوط به گذشته ی توست
وقتی پست هایت رو خوندم به این فکر می کردم که ایا امید روزی این همه ازخودگذشتگی تو رو جبران میکنه؟
از امید کم گفتی
شاید در حد یکی دو خط ... اون هم مثل همه ی مردها پر از غرور است
چقدر مسیر نگاهت به زندگی همانند شاد شده بود
شادی خیلی مثبت هست ... خیلی زیاد .... شاید اگه با شادی در ارتباط نبودم نمی تونست قشنگی های زندگیم رو ببینم
دیروز وقتی پستت رو خوندم ... بغضم شکست و گریه کردم ... ارمان از طرف خدا مثل یه فرشته اومد که به تو کمک کنه تا آرامش پیدا کنی .، که خوشبختی رو احساس کنی ، که طعم قشنگ زندگی رو بفهمی .. وقتی وظیفه اش رو به نحو عالی انجام داد ...ماموریتش تموم شد ... باید بر می گشت ...
و اون اتفاق زمانی افتاد که ارمان کوچولو پیش امید باشه ....
می دونی چرا
برای اینکه تو به امید نزدیک تر بشی ... برای اینکه امید عشقش به تو زیادتر بشه ... برای اینکه پیوندتون قوی تر بشه
هیچ چیز و هیچ کسی نمی تونه برای تو مثل آرمان کوچولو بشه .... هیچ جایگزینی هم نداره ... آرمان یه قاصد بود که اومد و رفت ...
مهسا درک می کنی چی می گم .... نقش آرمان توی زندگی ات ..( این که توی اون دوران احساس تنهایی ات اون زمانی که تازه داشتی با پدر و مادرت ارتباط برقرار می کردی .. اون زمان که شادی جون تازه داشت از بیمارستان مرخص می شد )
تو که مثبت دیدن رو از شادی یاد گرفته ای ...
تو که این همه برای ساختن مبارزه کرده ای
تو که مقاومی
این بار هم می تونی
من به خدا ایمان دارم که هیچ کارش بی حکمت نیست
-
RE: خیلی تنهام
روزن جان ما رو هم در غم از دست دادن کوچولوی عزیزت سهیم بدون. اما بقول بالهای صداقت خدا بچه را بعنوان امانت بهمون داده . همه ما می دونیم خیلی خیلی سخته اما اینو بدان که شما تنها مادر و پدری نیستید که این مورد تلخ براتون پیش اومده ببین بقیه مردم هم این مشکلات سخت براشون پیش اومده اما به مرور دوباره زندگی رو از سر گرفتند .
امیدوارم امروز یه کم آرومتر شده باشی و تونسته باشی شوهرت رو از این سکوت تلخ بیرون آورده باشی درسته شما مادری و ما بیشتر درکت میکنیم که الان چقدر پریشانی اما شوهرتم بدلیل اینکه خودشو مقصر می دونه حالش از شما خرابتره پس سعی کنید دوباره زندگی رو از نو بسازید. شما دوتا بشتر از همه وقت الان بهم محتاجید. روزن خدا بزرگه
می دونم همه بچه های تالار همدردی دیشب برای شما دوتا از خداوند طلب صبر کرده اند و مطوئنم که خدا کمکت می کنه تا فعلا با شرایط کنار بیای. جای بچه ها تو بهشته اینو مطمئن باش
دوستت دارم دوست خوبم به امید روزهای بهتر
آفرین به بالهای صداقت عزیز با این توصیف زیبایش:43:
-
RE: خیلی تنهام
:302::302::302::302::302:,
وای روزن عزیز ....درکت میکنم خیلی سخته .....باید زمان بگذرد تا به باور برسی و اینکه علیرغم تمام دردها زندگی ادامه داره .............به امید نزدیک شو تنهاش نگذار مردها خیلی زودتر از زنها میشکنن.....و شکستنشون بی صداست ...باور کن ......مراقب خودت باش خداوند صبر میدهد باور کن .............:323:
-
RE: خیلی تنهام
روزن عزیز یادت باشه که اموال و فرزند آزمایشات الهی هستن.
همون خدایی که این نعمتو بهت داده همون خدا حالا ازت گرفتتش اینو فراموش نکن گلم.
الان باید ثابت کنی گه چقد بنده شکر گذاری هستی و در همه حال به خدا توکل داری.
-
RE: خیلی تنهام
مهسا جان تسلیت من رو هم بپذیر از خدا می خواهم به شما و شوهر گرامی ات صبر بدهد.وقتیکه موضوع شما ار خواندم خیلی حالم گرفته شد یادم به یکی از دوستانم افتاد که پارسال همین زمانها بود که اونهم بدلیل تشنج پسر کوچولوشو سپرد به خدا. ا.ن موقع دوستم مثل شما اونقدر پریشان بود که نمی دونست دیگه به کی و چی بد و بیراه بگه. امروز صبح به یادش افتادم و باهاش تماس گرفتم برخلاف تصور م که احتمال می دادم هنوز هم توی اون حالات غم و اندوه باشه دیدم با خوشحالی گفت پسر کوچولوم 5 هفته دیگه بدنیا می اد.
نمی گم ناراحتی نکن نه اتفاقا این حق شماخاست که برای از دست دادن نوگلتون گریه و زاری کنید اما امیدت رو هیچوقت از دست نده
زندگی پستی و بلندی زیاد داره مهم اینه که تو بتونی با این سختی ها کنار بیای تا بتونی روی خوش زندگی رو مثل دوست من از نو ببینی
به امید روزی که از این مرحله سربلند بیرون اومده باشی و خبرهای شادی بخش بهمون بدی.:323:
-
RE: << روزن عزیزم >>
روزن براي تو و اميد پيشنهادي دارم
هر وقت حوصله داشتي شروع كن به كتاب خواندن
يك نويسنده هست كه دوست دارم در اين شرايط زلفت را گره بزني به تجربيات او و يقين دارم كه مطالعه كتابهاي او به تو و اميد به درك و پذيرش اتفاقي كه برايتان افتاده خيلي كمك مي كنه و دريچه اي ديگر از انديشه را به رويتان باز خواهد كرد كه در شرايط فعلي به آن نياز داريد و....
"دكتر برايان ال . وايس" يك روانشناس و فراروانشناس است. توصيه مي كنم سري كتابهاي او را به مرور تهيه كني و بخواني ( از اسمش در اين شرايط نترس ، ذهنت در اين شرايط هم ياري مي كند كه اين كتاب را بخواني ، قلمش روان و ساده و شيرين است و تجربياتي كه به قلم در آورده فوق العاده شگفت انگيز است .)
و از نظر من
با " استادان بسيار ، زندگي هاي بسيار " شروع كن
ترجمه ي زهره زاهدي
انتشارات جيحون