نمایش نسخه قابل چاپ
اگه بازم ادامه داشته همدیگه رو لو بدین بگین. کنجکاو شدم چی میگین پشت سر من.نقل قول:
نوشته اصلی توسط m.reza91
شوخی میکنید اینارو دیگه؟ من که اینجا عند تواضع و نرمی هستم. شما اساتید من هستید.
خانم گیسو کمند ولی دقت کردین خودتونم به زکات دادن هیچ اعتقادی ندارین؟ زکات علمتونو نمیدین میاین تو تاپیک من تشکر میزنید میرید.
اگر موردی نداره من دوسوال باقیمونده رو فردا جواب میدم. هم فکر کردن میخواد سوال فوق العاده سخت الهه خانم و البته یکمم حالمو یه جوری کرد خوندنش هم باید الان بخوابم.
صبا خانم شما قرار بود دوباره برگردین سوال کنید چی شد؟ غیر از خانم الهه که سرب داغ ریختن از بالا رو سرم همگی به من رحم کردین دستتون درد نکنه سوالاتتون خیلی ساده بود :)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohamad.reza164
صبا خانم که الگو هستن. ولی در چه زمینه ای الگو برداری کردم ازشون؟
صندلی من حرارتی نداشت توقع داشتم خیلی سوالات سخت تر و چالشی تری ببینم.
البته عوض همه سوالات رو خانم الهه با یک سوالشون دراوردن
من اونو جواب بدم چیزی از صندلی داغ نمیمونه دیگه نفر بعدی باید روی صندلی الکتریکی بشینه.
سلام
حالا اینقدربیاید بگیداون پشت اینوگفتیم اونوگفتیم که طرف فکر کنه ما صبح تاشب توی کارتخریب شون هستیم.
آخه چقدردهن لق!!!!!!!یه کم تودارباشید بابا:325:
آقاامیرکنجکاو نشید لطفا جزخوبی هیچی نبوده خیالتون راحت.
صندلی داغتون خوب بود.حیف مجریتون سرش شلوغه وگرنه من خودم کلی سوال داشتم ازپاسخ هاتون.مخصوصا اون وصیت نامه تک جمله ایتون!!!تاخوندمش گفتم آخه چراااااااا؟؟؟؟؟؟
امادرکل خوشحال شدم که بااینوشرایطتون خوب خودتون روبه چالش کشوندید.
موفق باشی
آقاامیر اگه سوالات آسون بودن به نظرتون ولی بعضی جواباتون خوب خشن بودند.(این به اون در)
آروزتون اینه گلوی پدرتون روببرین اونم توی خواب!!!!!!!:320:
برادرعزیز لطفا درجتونو کم کنین توروخدا:103:
سلام امیر آقانقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir A
میگم چقدر حرفهای خانمتون پیش مشاور روی شما اثر منفی گذاشته
اصولا خانمها هرچقدر هم که عاشق همسرشون باشن باز هم وقتی شرایط دعوا و جر و بحث پیش میاد تا روزی که اصل موضوع حل نشده و اگر همسر مقصر بوده به طور نسبی مورد بخشش قرار نگرفته احساس عدم خوشبختی و تنفر رو دارن و توی ذهنشون به خیلی چیزها حتی طلاق و مهریه هم فکر می کنن
پس حرفهایی که خانم شما قبل از بخشش نسبی شما سر قضیه دعوا زده رو انقدر مرور نکنید و جدی نگیرید اگر خانم شما در کنار شما احساس خوبی نداشت این زندگی مشترک رو ادامه نمی داد چون از طرف خانوادش حمایت میشه و آدم بدبخت بیچاره ای نیست که مجبور به ادامه با هر شرایطی باشه
شما هنوز هم می تونید از شادی که خانم شما در کنار شما داره لذت ببرید.
***بی نهایت عزیز من سفر بودم و در صندلی داغ شما شرکت نکردم ان شاالله دفعه بعدی که نشستی
سلام سلام
امیرخان کلا فقط تو کار نتیجه گرفتن و ته داستان هستینا:303:
من منظورم از گفتن فرهاد واسه این بود که قهرمانی هست از غرب کشورمون و برای بدست آوردن شیرین تیشه به کوه زد می خواستم شما هم بگید که آره ، بخاطر خانمتون کوه کندین!! اصلا کاری به آخرش نداشتم که اونا چی شدن و چرا شدن.نقل قول:
از این زوج های عاشقی که میگین من فقط اسماشونو میدونم. رومئو رو که قبلا به من گفتین اونجوری نمیشی یه شبه کنجکاو شدم رفتم داستانشو خوندم آخرش خیلی تلخ بود رومئو فکر میکنه ژولیت مرده سم میخوره خودشو میکشه ژولیت هم میاد میبینه رومئو واقعا مرده خودشو همونجا میکشه.
الان فرهادم همین بود رفتم خوندم جریانشو این بدبختم فکر کرد شیرین رو کشتن تیشه زد تو سر خودش خودشو کشت. من که هنوز خودمو نکشتم پس همذات پنداری نمیکنم با فرهاد.
همین داستانارو میگن آدم از ادبیات متنفر میشه.
اصل زندگی همین تعامل با آدم هاست، درسته که این تاپیک جنبه سرگرمی داره ولی خب خیلی چیزا رو میشه یاد گرفت و به خیلی چیزا فکر کرد. به چالش کشیدن و کشیده شدن یه جورایی واسه همه مون مفید هست.نقل قول:
درستش اینه که من تشکر کنم فکر کنم. چه فایده ای داره براتون سوال کنید من میشینم به سوال ها فکر میکنم یکم در گذشته و حال و آینده و خودم متفکر میشم نفعی برای شما که نداره.
در مورد خانمتون و حس رضایت از رابطه تون؛ من با فکور عزیز موافقم. خانمتون هم از بودن با شما لذت میبره، درسته که یه جاهایی ایراد وجود داره ولی شما کم هم نقاط قوت ندارین و با وجود همه ضعف هایی که داره این همه دوستش دارید. مطمئن باشید اونم اینا رو حس میکنه و کسی هم مجبورش نکرده که تحمل تون کنه. قطعا همسرتون هم به آینده بهتر رابطه تون امیدواره.
- - - Updated - - -
والا به خوودددا. دو تا پیام خصوصی دادن تا ابد میخوان جار بزنن:311: حالا اگر معاهده ترکمانچای امضا کرده بودیم :122: پشت درب های بسته چه جوری رسوا میکردین:58:نقل قول:
نوشته اصلی توسط paiize
- - - Updated - - -
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir A
من اسم الگو که میاد فقط یاد کاغذ الگوی خیاطی می افتم و اون گونیا بزرگا :311:
خلاصه همین جا اعلام میکنم این وصله ها :grief: به من نمی چسبه:327:
عاغا انصاااااف نیست من به سختی وقت پیدا میکنم بخوابم اما هر بار میام ببینم آقا امیر در جواب اون سوالی که پرسیده شده بود اگر وکالت پدری رو به عهده داشتید که ... چی جواب میدن !! دیگه طاقتم تموم شد:311:
سلام گیسو کمند عزیزم، بله مایلم البته حق کسی ضایع نشه و دوستان از من ناراحت نشن.:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط گیسو کمند
والا تابحال با دوستان صحبت نکردم ولی اگر کسی تمایل داره مجری من باشه همین جا اعلام کنه خوشحال میشم. چون با دوستان زیاد آشنایی ندارم
شایعه شده آخرش سکه میدین به شرکت کنندگان با یه سفر ... مجری بشتاب هدیه نصف نصف :devilish: از اونجایی که تو زندگی آدم صادقیم ... صورتمو شطرنجی کنین تا بگم... من بخاطر سکه شرکت کردم:227:
زمان شروع رو هم بفرمایین ممنون میشم تا سر بزنم.:72:
سلام
چقدرازخوندن پاسخ های امیرخان متاثرشدم!!!خیلی زیاد.
جوابتون درپاسخ به سوال الهه اشکمودرآورد!!!
به نظرم شما انسانی هستید که باوجودمشکلات زیاددرگذشته حسابی پوست کلفت شدید.تلاشی هم که الان دارید میکنید برای اصلاح وتغییرخودتون ستودنیه!بدون شک موفق میشیدوبه آرامش میرسید.
آقاامیررمان بلندیهای بادگیرروخوندید؟؟پاسخهاتون منویادفضای اون کتاب انداخت مخصوصا که گفتید بعدازمرگم مثل یه روح خبیث میام سراغ خانمم!!وهمچنین محیطی که توش بزرگ شدید.اگه وقت کردید بخونیدش.
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط فکور
فکور عزیزم ممنون از پیامت. راستش را بخوای خودم هم به سختی وقت گیر آوردم و روی صندلی خودم نشستم.
به سحر 66 عزیز هم خوش آمد می گم. امیدواریم که در تالار بتونیم از حضورتون استفاده ببریم. خوشحال هستیم از حضورتون.