بی نهایت جان حس میکنم الان یا روی چهارپایه هستی یا توی کابینت
http://www.hamdardi.net/imgup/592495a9cdb17f15bd.gif
یا داری فسقلی رو میگیری که به دست و پا گیر نکنه :triumphant:
گرینه هیچ کدام ، اصفهانم پیش پدر مادرم هستم و فقط دارم جوش می خورم کی تعمیرات تموم می شه و چه کنم با خونه تکونیه امسال.
خوب عزیزم ... بنده با افتخار مجری شما هستم
برای بنده هم جای بسی خوشحالیه اما می گم مگه سون جان مجری من نبود؟!!
میفهمی که منظورمو ..
http://www.hamdardi.net/imgup/592495a9cdb17ecaee.gif
متوجه هستم طلا
نگران نباش درد نداره فقط میسوزه
مگه می شه مگه داریم
1 - در وصیت نامه ، نوشتید "زندگی رو سخت نگیرید ، ازش عبور کنید "
این جمله از کجا میاد ? تفسیر کن .
عبور از رنج و رسیدن به لذت
قطعی بودن رنج در زندگی انسان ها یک تقدیر الهی است و ضرورت داره با رنج آشنا بشیم تا بتونیم یک برخورد منطقی با اون داشته باشیم. باید یاد بگیریم از رنج ها عبور کنیم تا به لذت نهایی که همون بندگی است برسیم چون ذاتا انسان یک موجود لذت طلب هست. اولین قدم برای عبور از رنج آگاهی است . اینکه آگاه باشیم قطعا در زندگی با رنج هایی روبه رو خواهیم شد .این آگاهی موجب می شه ما بتونیم رنج را کاهش بدیم و اون رو مدیریت کنیم و از اون عبور کنیم. وبه لذت برسیم. نهایت لذت ها ، لذت بندگی است.
2 - گفتی یکی از آرزوهات " لذت یک بندگی عاشقانه " است ، چهطور ?
یک حدیث قدسی هست که می فرماید :
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم که آشکار شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم "
و این مهم ، میسر نخواهد شد ، جز آنکه ، انسان ، تنها به عبادت عاشقانه او جلوه گر شود .
یک عبادت عاشقانه عبادتی است نه تجارت مابانه ، نه از روی ترس بلکه آراد از هر دوی این .
در عشق ، نه معامله با معشوق است ، که از او بهشت بخواهیم و نه ترس از عذاب معشوق و جهنم . که در عشق ،هر چه هست معاشقه و همراهی است .
با توجه به این جواب چون این جزو آرزوهام هست ، جواب سوال خانم صبا را اشتباه دادم در حقیقت اون چیزی بود که دلم می خواست باشم.
10) فرض کنید بهتون بگن قیامتی وجود نداره! روش زندگی و لذت های دنیاتون تغییر می کنه؟ بله تغییر می کنه . چون ایمانم خیلی ناقصه.
گیسو جان همگی حسابی دارید آشپالم می کنید.
3 - از سون (7) پرسیدی ، "اشکالی نداره 7جان صدات کنم؟ " ،
چرا باید اشکال داشته باشه ?
برعکس بود از 7 جان پرسیدم اشکال نداره سون جان صدات کنم ، خوب شاید دوست داشته باشه 7 جان صداش کنم.
ای ناقلا آره خوب از بس می شینم تو ذهنم همه چیزو آنالیز می کنم نکنه اشتباه کنم ، نکنه طرف ناراحت بشه ،وووو.....
4 - گفتی عروسکت که لباس آبی فیروزه ای داشت تنها اسباب بازی کودکیت بوده ،
چرا تنها یعنی دیگه اسباب بازی نداشتی ? اگه نداشتی چرا ?
من فرزند آخر بودم دیگه ذوق و شوق اسباب بازی خریدن برای من تمام شده بود از بس برای خواهر برادر هام اسباب بازی های گرون خریده بودند و یکیش رو سالم نگذاشته بودند سیاست اسباب بازی خریدنشون به من که رسید عوض شد.:47:
5 - گفتی یکی از مهارت هایی که باید آموخت " مهمان داری " است ،
یک نقد در این حوزه بگو .
به استقبال مهمان بریم.
از تکلف و ریا دوری کنیم.
بیش از اندازه سرگرم پذیرایی نشویم ، در کنار مهمان باشیم .
همراهی با مهمان هنگام غذا خوردن.
اسباب رفتن مهمان را فراهم نکنیم.
و...
یک نقد به آداب معاشرت بگو .
مودب بودن
با صدای بلند صحبت نکنیم
وقت شناسی
به کسی خیره نشیم
اسرار زندگی مون را فاش نکنیم
حد و حدود خودمون را بشناسیم.
6 - با توجه به سوال شماره صفر ام ، تاپیک معنا و هدف ، با توجه به تربیت فرزندانتون ،
پسر شما 23 سالشونه ، بسیار فعال و با استعداد هستند ( خدا جوانانمون رو حفظ و هدایت کنه انشالله )
بی نهایت اشکم در اومد ولی ادامه میدم .. خیلی هم دوستت دارم ..
پسرت بهت میگه ،
مامان من یکسری توانایی ها دارم که در
دفاع از وطن خیلی میتونم موثر باشم ، نمیتونم بمونم دلم اونجاست (مثلا مرز ) چون توانایی های خاصی دارم که به درد میخوره
خوشحال میشی
افتخار میکنی
شکر میگی
غمگین میشی
احساس ترس
احساس تنهایی
....
حس ات رو بگو ؟
این سوالت اشکمو در آورد. در حالت واقعی نمی ذارم بره.
ولی در حالت ایده آلی که از خودم توقع دارم که به اونجا برسم اول گریه می کنم ، در آغوش می گیرمش ، و احساس غرور می کنم که چه خوب امانت داری کردم و یک نفس عمیق همراه با درد چدایی می کشم.
7 - " گفتی خاک همدردی شما رو گرفته "
به نظرت تا کی به همدردی سر میزنی ؟ چه موقع چرا ؟
هستم فعلا تا زمانی که بیرونم کنن.
اگر یه روزی به خودت بیایی ببینی 1 ساله نمیایی همدردی علتش چی میتونه باشه ؟
نمی دونم.
8 - دوران نوجوانی و مدرسه ات چهطوری بود ؟
در دوری از خانواده گذشت یک تنهایی مفرط.
9 - مجری چیست ؟ :311:
موجودی از رده انسان گونه ها که بر لبانش خنده های شیطانی آویزان است.:devilish: