منم موافقم و بهت تبریک میگم. اون روزی که خیلی بهم ریخته بودی یه کم جا خوردم. ولی چون راهنمایی اقای سنگتراشان خیلی کامل بود چیزی ننوشتم. خوشحالم که خیلی منطقی به اتفاقات زندگیت فکر میکنی.نقل قول:
نوشته اصلی توسط shad
امیدوارم موفق و شاد باشی.
نمایش نسخه قابل چاپ
منم موافقم و بهت تبریک میگم. اون روزی که خیلی بهم ریخته بودی یه کم جا خوردم. ولی چون راهنمایی اقای سنگتراشان خیلی کامل بود چیزی ننوشتم. خوشحالم که خیلی منطقی به اتفاقات زندگیت فکر میکنی.نقل قول:
نوشته اصلی توسط shad
امیدوارم موفق و شاد باشی.
از همه خیلی ممنونم.....کلی خوشحالم کردید
می دونستم می تونی!
باورت داشتم. امیدوارم همیشه درست ترین تصمیم رو بگیری فقط بگم الکی واسه خودت مزایا و محاسن واسه چیزایی که دوست داری نتراش کاری که در کل این مدت انجام دادی!
یاعلی:72:
نفهمیدم یعنی چی؟کمی بیشتر و بازتر توضیح میدید؟؟؟؟؟؟؟:303:نقل قول:
نوشته اصلی توسط mke
خصوصی میدم خدمتت.
یا علی:72:
sara khanom tasmim gerftam baraie shoma rahkari tanzim konam vaghti be safeh akhar morajeh kardam baraie neveshtan ba rah hali ziba az soie shad movajeh shodam shayad betonam begam man ham ieki az hamon moshaver haie hastam ke pedarat be anah morajeh mikonad va be onvan iek motakhases migoiam ke behtarin kar pishnahade shad khanom ast eghdam kon
ama hads mizanam baraie eghdam be rahkar shad khanom ie moshkeli dashteh bashi hese tanfor az pedar nemigozarad aval baiad in ra hal kard ok
agar movafegh bodi be man etelah dahid ke iek pishnahad besiar mofasali daram va chon tolani ast baraie shoma befrstam
zemnan az pas jomelatat az pas kalamti ke dastanat be onvan iek dastgah daryaft konandeh az maghz chand chiz mashhod ast
1_ashoftego zehni
2_asebaniat az oza
3_hesi ke hich gah esmash ra nemishavad tanfor az pedar gozasht balkeh iek azordegi sathi ast
4_mobham bodan ayandeh
5_rasekh nabodan dar tasmim giriat baraie ezdevaj ba reza
omidvaram ke dalil ezdevaj ba reza eshgh bashad ke khili kam rang dar matni ke neveshteh bodi didam va daghighan eshareh kardi be mozoie ke kami iek eshtebah bozrge ezdevaj baraie farar az khoneh pedar
kami armesh va bad andishidan
tosieh man be shoma
eradat va bye
ممنونم از پست دقیق شما که حتما حاصل مطالعه دقیق تاپیک بوده...
من قبول کردم که یه حس خوبی نسبت به رضا دارم که حالا شاید بعضی افراد اسمش رو عشق میزارن ولی من میگم ارزشی که برای لحظه های خوبم در کنارش داشتم لحظه به لحظه ایی که با اون گذروندم رو عاشقشم..ولی قبول ندارم که دارم از خونه پدریم فرار میکنم چون خیلی چیزای سخت تری رو به قیمت رفتن از این خونه میپردازم شاید حتی این هزینه ایی که میخوام بکنم مورد قبول جامعه و روتین زندگی نباشه....من خواستگارهای زیادی دارم از قشرهای مختلف ولی هنوز نتونستم توی کفه ترازوم کسی رو با رضا برابر کنم میدونم کار خیلی اشتباهیه ولی من لحظه های زیادی رو با اون گذروندم یه زمانی نه خیلی وقت پیش تا همین یک ماه پیش محور اصلا زندگیش بودم جایکاهی که من در زندگی او داشتم هیچ کدوم از این مردها که چندین بار هم شده برای خواستگاری بیان قبول نمیکنن.......من اگر هم بخوام با مرد دیگه ایی باشم ولی تا الان که موفق نشدم.....من حسی که نسبت به پدرم دارم رو در خودم حل کردم گذشته خودم رو کاملا پاک کردم...مهم ایندس که دیگه دست خودمه چیکارش کنم...نمیگم الان رابطم با پدرم خیلی خوبه !نه!پدر من با هیچ کس خوب نیست...ولی اروم شدیم....احساس میکنم بهم بیشتر داره اعتماد میکنه...پس نگران نباشید و خیلی خوشحال میشم راهکارتون رو ارایه بدید چون رضا هم این روزا فکر کنم داره میاد ایران(طبق روال همیشه اگر بیاد)و من میخوام با دست پر باشم.....
در مورد نقش رضا در زندگی من هم میخوام بگم من از این تجربه اصلا و ابدا ناراحت نیستم بر عکس خیلی خوشحالم و از هیچ چیزی در این رابطه ناراحت یا پشیمون نیستم اگر هر کدوم اون ها اتفاق نمیفتاد من به این دید از زندگی نمیرسیدم توی هرکدوم یه حکمت خدا نهفتس من همیشه این رابطه رو چه ادامه پیدا کنه چه نکنه به عنوان بزرگترین و بهترین اتفاق زندگیم معرفی میکنم....
سارا جون
عزیزم ببین تو اگه نمیتونی کسی رو جایگزین رضا کنی بیشتر به این دلیله که با هیچ کدوم مثل رضا صمیمی نشدی. باور کن اینقدرها هم سخت نیست
سارا جان باور کن تو هنوز اول راهی. امیدوارم هرچه زودتر با خودت کنار بیای و هر چی به سلاحته همون بشه
<a href="http://www.sweetim.com/s.asp?im=gen&lpver=3&ref=11" target="_blank"><img src="http://content.sweetim.com/sim/cpie/emoticons/000200DA.gif" border=0 ></a>
من توی محیطی کار کردم که از هر ده نفر 8 نفر مرد بودن و کارم طوری بوده که باید این مردها که هرکدوم کسی هستن برای خودشون رو متقاعد کنم ....دختری نبودم که چشم باز کردم رضا و چشمم رو طرف دیگه برگردونم خواستگار من با هر کدوم از خواستگارام چندین بار بیرون رفتم یکی از این خواستگارا باهاش بزرگ شدم(پسر دایی پدرم)یکی از ان ها 2 ساله هی میره و میاد.....شاید میزان صمیمیت خیلی زیادی نداشتم ولی میدونم چه طور خواسته هام رو ازشون بخوام.....من با خودم کنار اومدم با موقعیتم کنار اومدم با نبوده رضا کنار اومدم.....من شاید سنم ایجاب کنه اول راهم ولی کدوم اول راهی تجربه کاری منو داره؟در امد کاری که داشتمو داره؟موقعیت اجتماعی منو داره؟وقتی که من برای مشکلاتم میزارم رو میزاره؟؟؟؟؟شناسنامه که زندان ادم نمیتونه باشه شاید 19 سالمه ولی کم تجربه ندارم اصلا دارم از بعد احساسی و عاطفی خارج صحبت میکنم....چرا با این موقعیت هایی که داشتم هی خودمو با سنم گول بزنم و اروم بشینم تا چی بشه......هر چیزی جای خودش رو داره من در مورد رضا الان دست نگه داشتم ولی در موارد دیگه که نه........من با ادم هایی کارکردم که شاید از رضا خیلی بالاتر بودن مرد ندیده که نبودم که بگم انتخابم خامه....اگر رضا با صدها مرددیگه توی این موقعیت جلوی من میزاشتن من باز هم رضارو انتخاب میکردم.....حالا هر ننگی روش باشه ولی ادمی بوده که ضعف هاشو ارزیابی کرده و برای جبران هر کدوم چیزی در خودش ساخته که بیارزه و اونو پاک کنه......
اصلا دیگه نمیخوام رضا رو در این تاپیک توجیه کنم...چون در مرحله انتخاب راهم هستم و فکر میکنم این برام اختلال ایجاد کنه پس لطفا محور حرف هارو تغییر ندید.......
سارا جون منظور منو متوجه نشدی عزیزم
من نمیگم سن تو کمه یا چیز دیگه. منظور من اینه که هنوزواسه ازدواج خیلی وقت داری و شاید اگه صمیمیتی که با رضا داشتی رو با کسی میداشتی میفهمیدی که او هم مرد خوبی اسن . منظور من همه مردها نیست ولی کسانی وجود دارند که جز رضا میتونند خوشبختت کنند عزیزم.
ببین به نظر من این حل این مسئله به گذر زمان بر میگرده و من مطمئنم که تو تصمیم به جایی خواهی گرفت.
موفق باشی<a href="http://www.sweetim.com/s.asp?im=gen&lpver=3&ref=11" target="_blank"><img src="http://content.sweetim.com/sim/cpie/emoticons/0002011D.gif" border=0 ></a>