سلام 3.
اصلا هم تقلب نكردم .
من ديگه حرفي ندارم .:300::300::300:آخه دير اومدم.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام 3.
اصلا هم تقلب نكردم .
من ديگه حرفي ندارم .:300::300::300:آخه دير اومدم.
سلام
با تشکر مجدد از ایشون و اوشون:101: و اون یکی شون به سبب این برنامه بسیار خوبشون.:73:
من گزینه چهار رو دوست دارم ولی . . . . . . نمیدونم چرا فقط گزینه سه میاد تو تصوراتم.:315:
در مورد اون درس توت فرنگی ام که سر جلسه دیر رسیدم خانم معلم اگه اجازه بده میخوام همینجا تک ماده شرکت کنم.:stupid:
تو مسافرت با دوستامون رفته بودیم بیرون شهر که رسیدیم به یه مزرعه توت فرنگی. حصار که نداشت ولی یه جوی آب عریض و طویل دورش بود با علفای بلند.
با هزار مصیبت به اصرار من یا الله یا الله کنان رفتیم تو مزرعه ، اینورو نگا کردیم اونورو نگا کردیم. دیدیم کسی نیست:162:نشستیم به تماشا، نفری یه دونه هم توت فرنگی خوشمزه تر و تازه و آب دار خوردیم تا مزه شو چشیده باشیم ، (بعدها که یادم میافتاد دهنم آب میافتاد).
بعد پاشدیم برا قدم زدن که من دیدم خدا وکیلی برا خوردن که نه ولی برا چیدن اون توت فرنگیای درشت و خوش آب و رنگ نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم. این بود که داشتم میرفتم از پشت ماشین اون سبد حصیری که برا خواهرم هدیه گرفته بودم رو بیارم که پام خورد به یه سبد حصیری نیمه پر میون علفا که یه پلاک فلزی هم روش بود که فقط حرف آخر یه اسم قابل خوندن بود : ل یه عروسک خرسی کوچولو هم کنارش افتاده بود. نصف توت فرنگی هاشم ریخته بود. معلوم بود هر کی بوده با عجله هر چی دم دستش بوده ، رسیده و نرسیده رو چیده و ریخته تو سبد. اینجا بود که حس پلیسیمون:314:احساس خطر کرد و فوری از باغ اومدیم بیرون. همون موقع صاحب باغ رسید و شروع کرد به بازخواست:97:که شما رفته بودید تو باغ ما، از اون اصرار و از ما انکار:81:.
آخرشم عقب عقب رفتیم طرف ماشین و سوار شدیم و در رفتیم. هر کی جای ما بود عمرا دیگه هوس توت فرنگی میکرد.
راجع به اون سبده هم من خودم شکم به یه نفر میره که احتمالا داستان رو جور دیگه ای تعریف کرده ، امیدوارم که خودش بیاد اعتراف و اظهار ندامت :316: کنه تا وجدانش آروم بشه!
سلام به شیدا جان و بقیه دوستان:72::72::72:
شیدا جان من خیلی به این :18: نیاز دارم.میدونی چرا؟نمیگم تا بعد:162:
و اما گزینه مورد نظر:324:
شیدا جان من میخوام نمره منفی بگیرم .من دو گزینه رو انتخاب کردم .3 و 4
من زیاد با بادبادک آبیم ، پرواز کردم همیشه از اون بالا یه دشت پر از قاصدک میبینم .
اما نمیدونم چرا جواب تو تستا نیست.
نکنه این تست اشتباه طرح شده:18:
[IMG]http://upload7.ir/imgs/2014-03/44680004948572932098.jpg[/IMG]
میگم شاید لابه لای قاصدکا گل زرد هم بوده من ندیدم. میگم خانوم شیدا اجازه؟ نمیشه یه روزخونه ای آبشاری هم کنار این گلا تصور کرد؟؟؟؟
[IMG]http://upload7.ir/imgs/2014-03/10356119986166998591.jpg[/IMG]
سلام من چندروزی عقب افتادم ازاین تستهای قشنگ شیداجون.
گزینه 4 به نظرم خیلی زیباوآرامش بخشه.
تست قبلی هم 4بود.
سلام:72:فکر کنم الان تو وقت اضافه اومدم!!:300:اول که بازی رو خوندم خودم رو در یک دشت پر از گل و سبزهپیدا کردم که ی نسیم ملایم موهامو نوازش میکرد ...:43:اما الان کنار یه ساحل با شنهای روشنم یه ساحل پست که دریاهم موجهای کوتاهی داره و اون نسیمه هچمنانبا موهام بازی میکنه:310:گزینه2البته اگر جایی دیگه ای نرم!:311:
بازی شماره هفت - زیر آسمان آبیرنگ آبی آرام بخش روح است و حتی تصور اون هم می تونه ضربان قلب را آرام کنه و تنفس را عمیق تر. رنگهای دیگه هم معنی خاص خودشون را دارند. منظره ای که در مقابل آسمان آبی تصور کردید می تونه نشان دهنده تواناییهای نهفته در اعماق ذهن رها و آرام شما باشد.
1- دشت سفید برفی
شما استعداد خاصی در درک موقعیت ها در یک نگاه و کشف مسائل پیچیده بدون نیاز به توضیح و مدرک دارید. آنچه یک سیاستگذار باهوش و روشن بین لازم داره و حتی فراتر از اون، نوعی دوراندیشی و آینده نگری دارید. همیشه به اولین الهام درونی خود و شهودی که به ذهنتان می رسد اعتماد کنید، چرا که راهنمای خوبی برای شما است.
2- منظره دریای آبی (شیدا. ، انتخاب دوم شهراز)
شما استعداد خاصی در روابط بین افراد دارید. مردم به توانایی شما در ارتباط با دیگران و روشی که افراد متفاوت و مختلف را گرد هم می آورید احترام قائلند. با وجود شما افراد بهتر و کاراتر عمل می کنند و همین شما را یک عضو ارزشمند برای پروژه های گروهی می کند. وقتی شما افراد را تشویق می کنید اونها می دونند که حرف شما جدی است (اغراق یا تعارف و ... نیست ) و برای همین رضایت و تشویق شما برایشان خیلی ارزشمند هست.
3- کوه سرسبز ( خاله قزی، میشل، پونه، روزنه، صبوری، کیان، انتخاب اول ستیلا، انتخاب اول شهراز)
استعداد شما در بیان روشن واضح احساسات است. شما به راحتی لغاتی را که بیانگر احساسات خاصی هست، پیدا می کنید و دیگران هم خیلی زود متوجه می شوند که شما خوب می توانید اون چیزی را که احساس می کنند به کلمات تبدیل کنید.
می گن با بیان شادیهاتون آن را دو برابر و با بیان غمهاتون آنها را نصف می کنید. شما به دیگران کمک می کنید که وضعیت درست معادله را پیدا کنند.
4- مزرعه گلهای زرد (آبی بیکران، ترمه، انتخاب دوم ستیلا، انتخاب اول شهراز، دختر بی خیال، پاییز68)
شما منبع دانش و خلاقیت، ایده های جدید و استعداد بیکران هستید. به احساسات دیگران توجه کنید (با اونها همدردی کنید). هیچگاه از رفتن دنبال رویاهاتون باز نایستید. هیچ چیز برای شما دست نیافتنی نیست.
کسی فهمید چی شد؟ :325: