RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
موضوع نقاشی: نیمه شعبان اون موقع ها:)
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/28790/...1351d80a7b.png[/img]
تمام دوران تحصیلم رو توی یه مدرسه گذروندم
یه بابایی توی مدرسه ما بود که دقیقا سمتش مشخص نبود
از این معلم پرورشی ها که بعضی وقتا ابدارچی هستن و بعضی وقتا ناظم و گاهی مسئول کتابخونه
کلا توی مدرسه پلاس بود
عشق کار فرهنگی بود
توی ایام جشن و ولادت پدر مارو درمی اورد، میخواست تمام مدرسه رو تزیین کنه
گروه سرود و تئاتر و مسابقه و . . . یه نفری همه رو اداره میکرد
چون رابطه اش با بچه ها خوب بود، همه مراسما هم به بهترین شکل اجرا میشد
تنها جشنی که به صورت مشترک بین بچه های دبیرستانی و دبستانی برگزار می شد، جشن نیمه شعبان بود
بیشتر با بچه های دبیرستانی کار میکرد، ایندفعه قرار بود توی گروه سرود باشم
من اونموقع دوم یا سوم دبستان بودم، ماها رو برای خالی نبودن عریضه می بردن سر صحنه
ردیف جلو وایمیستادیم و لب می زدیم اصلا نمی فهمیدیم چی میگن!
هیچوقت یادم نمیره
همیشه ماها رو به صف میکرد و شروع می کرد به توضیح دادن مسئولیتمون
اینکه ماها انتخاب شدیم و حتما نظری به ما شده:)
نباید سرمون رو به اطراف بچرخونیم
نباید بخندیم
نباید دستامون رو تاب بدیم و باید صاف وایسیم
لباسمون مرتب باشه
نیم ساعت قبل از شروع سرود بریم دستشویی
از همه سخت تر این بود که چطوری از صحنه خارج بشیم
خدایی خیلی سخت بود
منتظر یه پس گردنی از سال اخریا بودیم، تا معلوم بشه کی اول باید از صحنه خارج بشه
اونموقع بنظرم دبیرستانیا خیلی وحشتناک و گنده بودن، برام خیلی عجیب بود که این معلم پرورشیه چطوری اینا رو رام می کرد و مجبورشون میکرد سرود بخونن!
توی نقاشی اون ردیف اخر وایسادن
ردیف وسط هم راهنماییا هستن، طفلیا همیشه در حاشیه بودن!
دلم میخواد دوباره برم مدرسه و دوباره توی گروه سرود باشم همون ردیف جلو :310:
طراحی سن و دکور کار خودم بود
هرگونه کپی برداری ممنوعه:305:
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
[img]http://www.hamdardi.net/imgup/28130/...67d0a341bc.jpg[/img]
اولین باری که اسم نیمه شعبان رو شنیدم 4 ساله بودم.
عروسی دختر خالم بود. وای ذوقی که با دیدن لباس سفید عروس تو دلم بودو نمی تونم توضیح بدم....
اصلا امکان نداشت منو از عروس جدا کنند!!! عروس میرقصید، من تو فیلم کنارشم... عروس کیک می برید، من تو فیلم کنارشم... عروس و داماد می خواستن عکس دوتایی بگیرن، منم بودم اونجا!!!!!
از مامانم پرسیدم من کی عروس میشم؟
گفت چند سال دیگه...
منم فکر میکردم فقط روز نمیه شعبان میشه عروس شد!!!:311:
هر سال نیمه شعبان منتظر بودم عروس شم!!! هیییییییییییییی
نیمه شعبان ها میگذرن و من حسرت سادگی و پاکی فکرهای کودکیم رو میخورم
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
یادش بخیر یه خارپشتی بود.یه نموره خلاق بود.یه تاپیک زنگ نقاشی راه انداخت..بچولیا میومدن نقاشی می کشیدن ..قصه مینوشتن.
اما دیگه ازش خبری نیست:(
من که نگرانشم...خدایش بیامرزد..نه نه گناه داره.امیدوارم سالم باشه.
خلاصه اینکه نباید اینجا خاک بخوره..گمونم نوبتیم نوبت من بود.پس موضوع میگم شما بکشید.
موضوع:ارزوهاتونو نقاشی کنید..خواهشا رودروایسی نکنید..اگه زن،شوهر،پول...خلاصه هر ارزوی مادی و معنوی دارین نقاشی کنید..و کاملا تصور کنید اون ارزوتون براورده شده..بعد از اون سعی کنید هرروزچند ثانیه نقاشیتونو تجسم کنید که واقعیت شده.
این یکی ازروشهای رسیدن به ارزوهاس.
زود باشید.دس بجنبونید..از هیشکیم خجالت نکشید.
منم فعلا دارم ازحال میرم..پاهام داره زق زق میکنه..نقاشیمو بعدا میکشم و میذارم.
با این امید که ارزوهای قشنگ همتون براورده بشه.فقط لطفا زیر نقاشیتون این جمله رو بنویسید.افرین به من که صاحب....(ارزوتونو بنویسید) شدم.افرین به من.
موفق باشید
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
اي بابا . اي بابا!!!!
اخه اينم موضوع بود دختر, نمك پاشيدي رو زخمم:302:
ازونجا كه من رفتار كاملا جراتمندانه اي دارم ارزومو ميزارم جلوي چشم همدرديا هرچند ابروم ميره:163:
ارزوي من دو اپيزود داره
اپيزود اول؛
http://www.hamdardi.net/imgup/42110/...6a3a0f1033.png
من در سياهي غوطه ورم الان يعني, طوفان, باد, رعد و برق, موجود خبيث , ريز گردها, درشت گردها, سيل, زلزله, اتيش, رانش زمين, گروني گوشت و مرغ
و كلا همه بلاياي طبيعي و غير طبيعي الان دور و برمه
خوب دقت كنيد
اهان ديديد
بله ادامه ميدم , حالا اگه دقت كنيد اون گوشه يه نوريه و من دستمو دراز كردم برسم بهش
حالا اپيزود دوم:
http://www.hamdardi.net/imgup/42110/...a33ef1a19c.png
تو ضيح نداره كه
http://www.hamdardi.net/imgup/42110/...fcc2b07b3c.gif
http://www.hamdardi.net/imgup/42110/...1b047fc115.gif
ديدي گفتم مياد :46::43:
هي گير دادي نه نميشه تموم نميشه سياهيا و...
بالاخره اومد و دستمو گرفت و الانم جفتمون عشقولانه ايم
البته من خيلي سعي كردم اسب سفيدشم بكشم اما چون هر كاري كردم شبيه خر ميشد و كلا كادر عشقولانه مون به هم ميريخت بيخيال شدم
تغيير روحيه مو ميتونيد از تغيير مدل موهام تشخيص بديد:311:
حالا اينم جمله پاياني كه مياد رو صحنه و فيلم تموم ميشه
افرین به تو که صاحب ارزوي من شدي.افرین به همسر گلم, خدايي ايول داري. بشين يه چايي بريزم خستگيت در بره:311:
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
بلو اسکای عزیزم.امیدوارم همیشه لبت خندون باشه.
چه خوب بود یه توضیحی هم برای نقاشیت مینوشتی.
نمیدونم اون خونه اتیش گرفته چیه؟امیدوارم هر چی هست مربوط به گذشته باشه..و اون ادما هم اشک شوق بریزن..و همسری هم بدوه بیاد پیش زن ناز و بچه خوشگلش و با هم برن سمت نور و خوشبختی.
آمین
دوستای گلم نوشتن اون جمله افرین به من که صاحب ارزوم شدم در واقع داره به ناخوداگاهتون میقبولونه اون ارزو براورده شده..پس اگه نشه و چیکار کنم و ..توش راهی نداره..
پس این جمله رو حتما بنویسید.
موفق باشید
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
من با برنامه paintنقاشی میکشم.
آپلود نمیشه .سیستم میگه فرمت اشتباه است.
بچه ها شما با چه برنامه ای نقاشی میکشید.؟؟؟
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
پدربزرگ عزیز نقاشی رو با همون پینت که بکشی موقعی که میخوای ذخیرش کنی پسوندشو (save as type) به JPEG تغییر بده تا مشکلت حل بشه.
موفق باشی
RE: زنگ نقاشی (بزرگسالان وارد نشوند )
http://www.hamdardi.net/imgup/33943/...39ff2184fd.JPG
ببخشید مثه اینکه باید با ذره بین نقاشیمو ببینید اما حال ندارم یکی دیگه بکشم..خیلی خستم..همینم تو خواب کشیدم
باید رو نقاشیم کلیک کنید و ببینید..مدیونید همینطوری ببینیدا:305:اینجوری ناواضحه
نوشتن اسونتره..ای بابا..بیشتر بخونید.
منم ارزوم داشتن یه خونواده عالیه..یه همسرخیلی خوب و ...من رسما ازهمسر ایندم معذرت میخوام که این شکلی کشیدمش..:)
این همسر من خندونه ها..این جا بد افتاده طفلی
یکی از اون ساختمونا خونمه..که همیشه ازاین مدل خونه ها خوشم میومد ولی نشد اونجوری که میخوام بکشم.
اون یکی هم کارخونه است که باید خودم روزی صاحب حداقل یکیشون بشم.
..البته عریض و طویل ها نه کوچولی.
کلا چیزایی که میخوام مستقل بودنه..مورد حمایت قرار گرفتن..یه همسرعالی:)..ما به خوبم رضایت نمیدیما:)
و یه چیزی همیشه دلم میخواس..من فکر میکنم خیلی به کمک کردن نیازدارم..بهم ارامش میده..همیشه دلم خواسته غیربچه های خودم بتونم یه سفره بندازم و کلی بچه رو پای اون سفره سیر کنم.
بهشون کمک کنم و بچه هایی که رها شدنو دوسشون داشته باشم.
افرین بهار که صاحب تموم خواسته هات شدی...مرحبا.
.......................................
امید جان مراقب باش بچت به جای پریدن بغل بابا نیفته تو حوض.:)
موفق باشید