ای خدا....بازم میگم الان وقتش نیست:302:
(با این که با اکثر حرفاتون موافقم)
نمایش نسخه قابل چاپ
ای خدا....بازم میگم الان وقتش نیست:302:
(با این که با اکثر حرفاتون موافقم)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
بالهای صداقت خواهش می کنم بلو اسکای رو رها نکن مگه اینکه حرفای شما روش اثر بذاره .در ضمن بلو اسکای عزیز من حرفامو راجع به نفر سوم پس می گیرم من خواستم از بین بد و بدتر بدو انتخاب کنی اما اشتباه کردم.
آسمان ابي عزيز
يه نكته هست كه ناچار به گفتنشم.بسياري از خانم ها دردوران بارداري بسيار حساس تر و شكستني تر و... مي شن..اگرچه اين امر فيزيولوژيكه اما در كنار شرايط قبلي تشديد ميشه.( به خاطر افزايش هورمون پرژسترون هم هست..)چند روز پيش حرفاتو راجع به نام فرزندت و انتخابش خوندم.
بي شك عزيزمن شما حساس شدي و از اون بدتر اين كه داري در حساسيت خودت پيش ميري و بدتر از اون اينكه بر اساسش قضاوت ميكني..تصميم گيري و حتي عمل هم ميكني.
عزيز دلم ما حق داريم از رفتار بد ديگران زخمي بشيم اما حق نداريم با زخمها و حساسيت هاي خودمون قضاوت و عمل كنيم.تصور كن دستت زخم باشه بخواي باهاش گلدوزي كنه ميشه باهاش يك گل لطيف و ظريف بدوزي؟
جان دلم الان ماجرا اين نيست كه همسرتون يا مادر و خواهرشون چه اشتباهاتي ميكنن.. الان مهم اينه كه اگه اونا اشتباه كنن شما چطور خود و فرزندتو آرام نگه داري محفوظ نگه داري.. وقتي از خشم و آزردگي شما كم شد مي توني با چشمهاي كاملا باز ببيني و بعد تصميم بگيري .. ميتوني الان واكسن من ناراحت نميشم و از هر چيزي آزارم ميده دوري ميكنم استفاده كني؟
ميشه اين تصور خيانت رو فعلا تو ذهنت بايگاني كني تا بعد تولد بچه؟ميشه فعلا؟:72:ميشه اين رو هم در نظر بگيري كه همسرت از فرط حساسيت هاي شما تصميم گرفته حتي اگه واقعا كارگاه دوستش هم رفته بهت نگه؟يا اون روز واقعا سر كار بوده ماموريت بوده فردي كه بهت گفته نمي ياد اشتباه كرده؟
امروز به پیشنهاد یکی از دوستان (که واقعا ازش ممنونم) با این خانم تماس گرفتم و خودم رو یه شخص بیگانه معرفی کردم و جویای همسرم شدم.
اظهار عدم شناخت کرد و گفت این خط مال همسرم بوده است و شاید از دوستان همسرم باشد. من از همسرم سوال می کنم و اگر او را شناخت با شما تماس می گیرم.
واقعا از این دوست عزیز ممنونم که این راهکار رو که خودم اصلا به ذهنم نمی رسید، جلوی پایم گذاشت.
حرفهای اون خانم با حرفهای شوهرم بنظرم همخوانی داره.
فکر کنم اون خانم خودش هم از نگرانی درآمده باشه، چون من یکی دوبار زنگ زدم و حرف نزدم. لابد اونم فکر بد در مورد شوهرش کرده!!!
خوب الان خیلی خیالم راحت شد. چه خوب شد که قبل از دنیا اومدن پسرمون این سوء تفاهم برطرف شد.
حالا فقط می مونه که چرا شوهرم تو این موقعیت باهام دعوا کرد و گفت من تحت فشار خانواده انتخابت کرده بودم و تا الان باهام قهره!!!!!!
احتمالا اونروز که تنها رفته بود خونه مادرش، باز پرش کردند.
آخه سرم منت می ذاشت که من بخاطر تو که بارداری 10 روزه نرفتم به خانواده ام سر بزنم و اونا نیاز دارن و حالشون خوب نیست و ... (حالا مادرش چند روزی با یه جمع زنونه رفته بود سفر!) و می گفت که تو باید از من تشکر کنی!
ای خدا منت می ذاره سر من!!
اما بازم شکر که پای شخص دیگه ای وسط نیست. خوب من که می دونم خانواده اش چشم دیدن من رو ندارن. اگه علت کج خلقیش اونا باشن باز قابل تحمل تره!
اینجاست که میگن تب بهتر از مرگه! :163:
الان خیلی خوشحالم که مسئله بلو اسکای حل شده اما یه سوال ازبالهای صداقت وسارابانو دارم که فکر می کنم سوال خیلی ها بوده باشه:
دوستان عزیزم اظهارات شما کاملا صحیح ، اما یه موردی هست، اگه بلو اسکای ازوجود یک زن توی زندگیش مطمئن نشده بودبه نظرتون آیا می تونست با خودش،همسرش و واون بچه طفل معصوم کناربیاد؟چرا همیشه تو این جورموارد نظرتون اینه که قضیه رو کلا فراموش کنیم وبدبین نباشیم،تجسس نکنیم؟میخوام بدونم شما به چی فکر می کنید که من نمی تونم درکش کنم؟
ولی الان لااقل خیالش ازاین بابت راحت شده وفقط بامشکلات همیشگی رو بروست.
بلواسکای عزیز می بخشی که توی تایپیک شما سوال کردم.دوستان لطفا جوابمو بدید ممنون میشم.برام خیلی مهمه.
سلام :
خب ..خدا رو شکر ..این بهترین خبری بود که می تونستم بشنوم ..چون واقعا حالم خوب نیست و این خبر برام خوشحال کننده بود....
بلواسکای عزیز خوشحالم الان از تردید بیرون اومدی و خیالتون راحت شده و امیدوارم که بعد از بدنیا امدن کوچولوتون کمی بیشتر به تجربیاتتون اضافه کنید....
در پاسخ داملا عزیزم باید بگم همان طور که بالهای صداقت عزیزم گفتن ..من هم تاکید دارم ما هرگز نمی گیم که تجسس نکنید ...تجسس رو میشه از چند دید بررسی کرد ولی با توجه به اینکه این تاپیک مال بلو اسکای عزیز هست اگر دوست داری یک تاپیک باز کن داملا جان تا بتونیم همه باهم صحبت کنیم ..فکر می کنم در ک واقعیت تجسس در زندگی مشترک برای خیلی ها لازم باشه و مفید..من هم در حد توانم میام و شرکت می کنم...
موفق باشید..
سارا بانو:72:
از نظر من مشکلی نیست که همینجا هم بحث بشه.
در واقع لازمه که به یک دیدگاه مشترک در اینباره برسیم. چون چیزی که واضحه همگی نیتمون خیره و قصدمون کمک به طرف مقابله. اینجوری کمک میشه به همه که بدونیم دیگران رو تو راهنمایی هامون به چه سمت سوق بدیم.
هرچند که من معتقدم یه نسخه رو نمی شه برای همه یکسان پیچید.
می ترسم اگه تاپیک جداگانه باز شه، سریع منتقل شه به بخش گفتگوی آزاد. ولی شاید اینجا مدیرا خبردار نشن. (از مدیرا خواهش دارم این یه تیکه رو نخونن :203: )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
:104::104::104:
بلواسکای عزیز
از این به بعد این توصیه ملاحت رو خیلی خیلی در نظر داشته باش
داملای عزیز در پاسخ به شما : اگه همه تاپیک های بلواسکای عزیز رو بخونی متوجه می شوی قوه تصور ایشون در زمینه های منفی خیلی فعال هست ، که باعث شده همه افراد رو نسبت به خودش با سوء نیت ببینه ، لذا من توصیه اکید به بلو اسکای نازنین دارم که تصورش رو متوقف کنه و اصلا به احساس ها و حدس و گمان هایی که در ذهنش جا می گیره بها نده و سعی کنه مثبت های زندگی و افراد رو ببینه تا کم کم این تصور منفی مهار بشه
منم خیلی خوشحالم که تو این شرایط فکرت آزاد شد .:46:
بالهای صداقت قدمت خیر بود واسه بلو اسکای:72: