دیگر هیچ نمی پرسم چه خواهد شد
بی خیال این و اون خواهم شد
نمایش نسخه قابل چاپ
دیگر هیچ نمی پرسم چه خواهد شد
بی خیال این و اون خواهم شد
دريا !
اگر تو هم نبودي
اين قصه ي قديمي را
اين شعر گريه وار را
گلايه وار براي كه مي خواندم ؟
من مي گم بهم نگاه كن
تو ميگي كه جون فدا كن
من ميگم چشات قشنگه
تو ميگي دنيا دو رنگه
من ميگم دلم اسيره
تو ميگي كه خيلي ديره
همیشه بعد خداحافظی نگاهم کن و انتظار مرا رنگ چشمهایت کن
ببین تمام وجودم به شوق می گوید، بیا دوباره عزیزم بیا به دیدارم
من آهنگ غریب روزگارم
غمی در انتهای سینه دارم
مرا كار از غم عشق تو زارست دلم رفتست وجان نزديك كار است
تا دل به زندگی نسپارم به صد فریب
می پوشم از کرشمه هستی نگاه را
آدما از آدما زود سير ميشن
ادما از عشق هم دلگير ميشن
آدما رو عشقشون پا ميزارن
آدما آدم و تنها ميزارن
نمی یاد اونی که دلم می خواد
نمی یاد اونی که رفته به باد
دنبال بهتر از منه، همون که بهتر از همه اس
فاصله دنیای ما، یه ذره نیست، یه عالمه اس