حال و احوال یاران همدردی (11)

سلام
به به چه خبره اینجا، چه جمعتون جمع هست. گلتون کم هست. :310:
:311: شوخی کردم.
خوبید همه؟ آویژه جان چه کار خوبی کردی، از حال خودت خبر دادی و به یاد ما هم بودی.
شمیم جان خوبی؟ دلمون برات تنگ شده کجایی دختر. این پایان نامه کی تمام می شه؟

ستاره آشنایی عزیز حس کنجکاوی من بسیار فعال شده، این یار قدیمی کی می تونه باشه که افتخار نمی ده خودش را به ما نشان بده؟ ولی چشم حتما براش دعا می کنیم.

بقیه دوستان حاضر در جمع خوبید شما ها؟
صبا راستی یک مدتی هست قهوه ای شدی، می گم نکنه آقای مدیر سهمیه ما همه آبی پر رنگ ها را برداشته داده به شما، و از تجمع این همه آبی به قهوه ای رسیده؟ :227::227: :43: حتی اگر هم همین باشه نوش جونت.

اما حال من، خوب نیستم امیدوارم توی این ماه رمضان بتونم استفاده کنم، چون می دانم هیچ چیز و هیچ کس جز خودش نمی تونه حالم را خوب کنه. برام دعا کنید.

به به به این میگن حال واحوال!خوشم میادهمچنان ادامه داره این روند.حالا اگه دیدیم خیلی طولانی شدیه نفرقبول زحمت کنه وهمه رویه جادعوت کنه بلکه ازدیدن هم سیر بشیم!!اوه اوه الان یکی ازاین مدیرها میاد یه تذکرمیده وکلی پست حذف میکنه بعدشم خودش خلاف قوانین پست میزاره:227:

بگذریم ازاین ها!
شمیم جان اسم کتاب *سه شنبه ها باموری*هستش نویسنده اش میچ البوم
اونجوری که تودنبال ماجرای مرگ هستی توش نیست اماخب موری یه بیماری لاعلاج داره وکلی بامرگ دوست ورفیقه و راحت!نه مثل من که تنم میلرزه وقفسه سینه ام دردمیگیره بایادش!!
شمیم الزهرای کاش پررنگ بودی کلی حرف داشتم واست.چون میدونم اوضاعمون تقریبا شبیه همه ومرهم هامون یه چیزه!! واون مرهم توجه کردن به خودمونه وعاشقانه زندگی کردن هستش.اگه دوست داشتی کتاب *عشق ودیگر هیچ*روهم بخون از لئو بوسکالیا ترجمه لیلا آزادی،حالتوبهترمیکنه حتما؛پارسال بامیشل راجع بهش حرف زده بودیم دنبالش بود نمیدونم بالاخره پیداش کردیانه!
آویژه جان ممنونم دوست عزیز حتما حتما دوباره حالموبهترمیکنم.:43:
همین الان هم بهترازدیروزم خداروشکر:18:

بی نهایت جون شوخی نیست بدون شک گل مجلس هستی شما:72:
انشالله خوب وخوش وسرحال میشی دوباره:43:

سلام و شب بخیر

منم خیلی دوست دارم بدونم حال خانم مریم123 چطور؟ امیدوارم در آرامش و سلامتی باشه

مدیران عزیز یه تاپیکی هست در مورد ازدواج که شروع کنندش خواسته بود که سوالتمون رو مطرح کنیم ولی من نمی تونم این کار رو کنم، ممکن این جور تاپیک ها رو برای همه آزاد کنید؟ چون فکر می کنم محتوا کاربردی تر، واقعی تر و همه جانبه تر میشه


دیشب یه نظری تو یه تاپیکی گذاشتم اومدم که به درخواست سوال کننده نظرم رو تکمیل تر کنم دیدم بسته شده، امیدوارم که باز بشه

ممنونم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باران13

سلام و شب بخیر

سلام


..............


منم خیلی دوست دارم بدونم حال خانم مریم123 چطور؟ امیدوارم در آرامش و سلامتی باشه


ان شالله حالشون خوب باشه

...........


مدیران عزیز یه تاپیکی هست در مورد ازدواج که شروع کنندش خواسته بود که سوالتمون رو مطرح کنیم ولی من نمی تونم این کار رو کنم، ممکن این جور تاپیک ها رو برای همه آزاد کنید؟ چون فکر می کنم محتوا کاربردی تر، واقعی تر و همه جانبه تر میشه


به آقا ی مدیر گزارش میدم


......................



دیشب یه نظری تو یه تاپیکی گذاشتم اومدم که به درخواست سوال کننده نظرم رو تکمیل تر کنم دیدم بسته شده، امیدوارم که باز بشه


اون تاپیک به سمت بحث آزاد پیش رفته ،،،و باید در انجمن آزاد پیگیری بشه


ممنونم

---

.

سلام
سلامی در صبح زیبای بهاری :310:

درپی ذوق حضور دوباره ستاره وطاهره عزیز شاهد حضور آویژه شدم و گرم شدن این تاپیک باانرژی مثبت تبادلات عزیزان از احوالات خوبشون وگرمی حضورشون

آی که چقدر ذوق میکنم وقتی که خبرم برسه که بی دل هم اومد وخبری داده.....:310: همیشه بیادشم وچشم انتظار حضور وخبری ازش ،امیدوارم هرجاهست خوب وخوش وخرم باشه.:321:
یادی هم میکنم ار محمد۹۳ وجای خالی پستهای طنازانه ولی پر مغزش وامیدوارم باز هم همدردی بیاد
جای دیگرعزیزان مدتها غایب هم خالیه که امیدوارم یکی یکی بیان واز حالشون بهمون خبر بدن واز تجربه هاشون بهره مندمون سازند
طاهره جان حضورتون در تاپیکها وپستهای مفیدت مسرتم می بخشد. ممنون که هستی:72:
من هم خوبم الحمدلله وهمچنان کمتر خونه پیدام میشه واز این رو کمتر فرصت حضور موثر در همدردی وافسوس اینکه نکند کم توفیقی باشد.....اگر نبود فایده های فعالیت های پیش آمده خارج از فضای مجازی حتما این کم حضوری در همدردی را محرومیت از خیر برای خودم می دیدم
امید دارم همگی در همه حال ودر هر جا که هستید مملو از احساس پر وپیمون رضایت از زندگی ولحظات باشیدوادامه روزهای این سال هرروز بهتراز دیروز برایتان شود ان شاءالله :203:

سلام
امیدوارم حال همتون خوب باشه
من یه مقدار ناراحتم
شاید بیشتر از یه مقدار

توی شهری که هستیم می خواستیم یه خونه بخریم قول و قرارشو گذاشته بودیم دیشب قرار بود قولنامه اش رو بنویسیم
ظاهرا دیروز صبح یک نفر 5 میلیون گرونتر خریدتش
حتی فروشنده با خودش نگفته بود من قول دادم حداقل بگم قیمتش بیشتره و به این قیمت می فروشم

چقدر بی تعهدی بعضی آدما بده
اون هفته به خاطر خرید این خونه یه وام با درصد سود بالا گرفته بودیم ضامنهاشم با سختی جور کردیم
توی این شهر خونه مناسب کم گیر میاد اگر می دونستیم این فرد نمی فروشه خوب وامم نمی گرفتیم قبل گرفتن وام هم بهش گفتیم اگر میخواد منصرف بشه قبل وام گرفتن ما بگه ولی قول داد که منصرف نمیشه
حالا تا 5 سال قسط باید بدیم
من حلالش نمی کنم این فروشنده رو

سلام
فکور جان دوست عزیز ازناراحتیت غمگین شدم.به حکمت وصلاح خدا ایمان داشته باش.حتما حکمتی درش نهفته ست که ماازاون بی اطلاعیم.
دوست عزیز تلاش کنید ودنبال خونه دیگه باشید.قبل ازاینکه پول رو بدون هدف خرج کنید.
حتما مورد دیگه ای هم پیدامیشه به امید خدا

اون فروشنده هم بسپاربه خودش وخدای خودش.شما دلت روصاف کن وبگو انشالله خیرببینن خداهم به زودی بهترین پاسخ روبهت میده حتما:43:

نقل قول:

---

صبا راستی یک مدتی هست قهوه ای شدی، می گم نکنه آقای مدیر سهمیه ما همه آبی پر رنگ ها را برداشته داده به شما، و از تجمع این همه آبی به قهوه ای رسیده؟

:227::227::43:

حتی اگر هم همین باشه نوش جونت.

---

والا این قهوه ای شدن من هم ماجرایی داره که ریشه ش میشه: یه جور طمع کردن + بی دقتی :311:

تازه داشت یادم می رفت چه سوتی دادم :311: که شما باز یادآوریش کردین:58:


دوستان گلم امیدوارم که حال دلتون همیشه خوب باشه و این تاپیک هم محفل گرمی باشه واسه دوستان همدردی.:72:


پیشاپیش حلول ماه رمضان رو تبریک میگم و التماس دعا دارم:323:

سلام به همه دوستان خوب همدردی:72:

منم تبریک میگم این ماه مبارک و به همگی:72:
امیدوارم حال دل هاتون و خوبتر کنه این ماه پر فیض و برکت

و از برکتش تغییرات خوبی بکنیم .....
ماه رمضون دوباره امید گرفتم که من میتونم.....میتونم دوباره تمرین کنم

بشم اونی که می خوام.
قابل باشم برای همتون دعا میکنم ک لحظه لحظه هاتون پر باشه از عطر خدا
لطفا شما هم برای من دعا کنید تو مناجات سحرهاتون حال خوب افطارهاتون جز خونی های هر روزتون شبهای قدرتون...
بگید ای خدای سبحان
حیفه الهه بیشتر از این تو کما بمونه و نچشه از عشقت
بیدارش کن و امیدهاش و به سر منزل مقصود برسون

سلام
پاییزه جان ممنون که برام نوشتی

در رابطه با اون فروشنده امیدوارم آدمهایی مثل خودش با همین حجم بدعهدی پیش روش قرار بگیرن و خودش هم این حس رو تجربه کنه

اوف اگر بدونی چقدر تلاش کردم تا همسرم رو راضی کنم توی این شهر خونه بخره چون همسرم معتقده که ملک خریدن فقط باید توی تهران باشه
و اینکه بعد از دیدن این خونه هه همسرم بیشتر از من راغب بود به خریدنش و خودش هفته پیش علی رغم اینکه دوست نداشت از همکارهاش بخواد ضامنش بشن رفت و این درخواست رو کرد فقط با انگیزه این معامله.

شرایط بدی رو برای ما ایجاد کرد

راستی صبا جان آدم قهوه ای که میشه چه اتفاقهایی می افته؟ انجمن آزاد چه شکلیه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط صبا_2009

والا این قهوه ای شدن من هم ماجرایی داره که ریشه ش میشه: یه جور طمع کردن + بی دقتی :311:

تازه داشت یادم می رفت چه سوتی دادم :311: که شما باز یادآوریش کردین:58:

---

نکته عیدانه های مدیر رو خواستی دو تا پله یکی کنی اشتباهی افتادی توی انجمن آزاد؟ :58:
اشکال نداره صبا جان توفیق اجباری بوده.
فکور جان خوبی؟ کم پیدایی؟
من هم از همگی التماس دعا دارم. پیشاپیش هم طاعات و عبادت هاتون قبول درگاه حق.

سلام به دوستان خوبم..، ماه مهمانی خداوند بر شما مبارک و انشالله با دستی پر و دلی خوش از این ماه خارج بشین و منو از دعای خیرتون محروم نکنین.

حال و احوال ...صبا ، فکور، پاییزه، بی نهایت، فرشته ی مهربان، الهه زیبایی، میس بیوتی، اریکا، طاهره، هفت، پوه، شیدا، ترنم عشق، نیکیا، روناک، تولد آرزو ، شیدا، رها و تنها، بارن، (نمیدونم آقا یا خانم) هپی گرل و دوستانی که من اولین باره میبینم چون قبل تر اومدن من بودن و همچنین آقایون خیلی محترم سایت .. مدیر محترم.. چطوره؟

دوستانی دارم دوستانی دارم بهتر از برگ درخت که دعایم گویند و دعاشان گویم ..یادشان در دل ِمن قلبـشان منزل ِمن:72::72::72:

پ.ن
(۱) اگر اسم برخی از قلم افتاده من شرمندم چون ذهنم یاری نمیکرد.
(۲) صبا جان این رنگی شدی چه حسی داری؟ حستو میخرم.. برامون تعریف کن

:biggrin:

سلام فرشته جان،:72::43::46:
ممنونم از لطفت.
ان شاء ا ... هر جا هستی در پناه الطاف حق تعالی و مثل همیشه موثر و مفید باشی.:104:
ما هم به عنوان شاگرد همیشه در حال گریز تالار همدردی مخلصیم ..:322:

نقل قول:

---

راستی صبا جان آدم قهوه ای که میشه چه اتفاقهایی می افته؟ انجمن آزاد چه شکلیه؟

---

نقل قول:

---

(۲) صبا جان این رنگی شدی چه حسی داری؟ حستو میخرم.. برامون تعریف کن

---

راستش من هر موقع عضو انجمن آزاد شدم که نیاز به مشاوره خصوصی با آقای مدیر داشتم. بعدها فهمیدم که عه وا!!! می تونم برم بچرخم و تاپیک های ممنوعه رو بخونم:328: ولی اصولا حسش نیست.
الان میخوام پرده از یک راز بزرگ بردارم!!! من هر موقع میام همدردی فقط یکی دو تا تاپیک رو میخونم و حتی تاپیک های دیگه رو باز هم نمیکنم؛ یعنی شاید چند خطشون رو خونده باشم قبلا، ولی دیگه سراغشون نمیرم. ممکنه یه روز یکی منو چک کنه 24 ساعت آنلاین باشم ولی عملا هیچ تاپیکی رو نمیخونم فقط میام یه نگاه میکنم میرم.

در مورد انجمن آزاد هم یکی دوبار به عنوان تماشاچی رفتم دیدم :311:

دیگه جونم براتون بگه که من از شهرت هم بیزارم، از اینکه انگشت نما بشم :158: بعد حالا لباسم هم با شما فرق داره و احساسم اصلا خوب نیست:47:

نقل قول:

---

نکته عیدانه های مدیر رو خواستی دو تا پله یکی کنی اشتباهی افتادی توی انجمن آزاد؟

:58:

اشکال نداره صبا جان توفیق اجباری بوده.

---

آره فضیه همون عیدی هاست ولی مقصد نهاییم انجمن آزاد بود و توفیق کاملا اختیاری بود:310:



راستی فکور جان، در مورد خونه و بدقولی طرف معامله و وام ... ناراحت شدم ولی به این فکر کن که

1)شاید باید به حرف همسرتون باشید و تهران سرمایه گذاری کنید

2) شرایط فعلی شما آرزو و رویای خیلی هاست. درسته که همه سرمایه تون حاصل زحمت خودتون تو شهر غریب هست ولی می تونست مسیر زندگی تون به شکل دیگه ای باشه که این فرصت واستون فراهم نمیشد که حتی بخواین نتیجه زحمتتاتون رو ببینید.

خب الهی شکر تا صبا رو داریم غم نداریم... خوشحالم یه نفوذی پیدا کردم ... من و شما نداره. یکیمون انجمن آزاد باشه شکر میکنیم:311:
آره منم میبینم میای ولی هیچی نمیگی .. نکنه مأمور مخفی هستی ...

:314:
قهرمان ، قهرمان خدا نگهدار تو... یکم احساسیش کنیم

سلام
سلاااام

خداروشکز همه هستین و حالتون خوبه
حالتون بهاااااریییییی:310:
ماه رمضانتون مبارک که واقعا ماه زیبایی هست:72:

من هم حالم خوبه با حال و هوای جدید مادری که خیلی ازش فاصله دارم

مادر شدن یه حس باور نکردنیه من تا حالا نفهمیدم چی شده حتی وقتی تکون های ریزه میزه اش رو حس میکنم دلم غنج میره ولی نمیدونم قضیه چیه

انگار یه معجزه درونت اتفاق میفته و تو نمیتونی درکش کنی ... ولی خوب حس میکنی که باز داری عاشق میشی که جنسش خیلی متفاوته:43:
اول عاشق یکی میشی و بعد عشق دیگه ای متولد میشه و میشه عشق اندر عشق شاید این یکی خالص تر از بقیه باشه که نهایتش باز میرسه به تنها عشق عالم که این روزها لابلای هیاهوی ماشین ها و گوشی ها گم شده

همین برای ایمان اوردن به حقیقت الوهیت و عشقی که در افرینشش موج میزنه کافیه ولی باز فرکانسش خیلی سطح بالاست شاید خیلی چیزهای عجیب برای ما عادی شده
مثل تولد یک انسان که اوج شکوه عالم رو به رخ میکشه ....


هفت عزیزم:72: شمیم الزهرای گل:72: و ستاره اشنای عزیز :72:ممنونم ازتون...




اقای فدایی یار اتفاقا من هم شما رو با ام .رضا اشتباه میگرفتم :)

به به فرشته جون مامانِ خوشگل:43:
چطوری دوست عزیزم.خیلی خوشحال شدم پستت رو دیدم.دلم نیومد حال واحوال نکنم.

فرشته واقعا میفهمم چی میگی!!اصلا جنس این عشق با بقیه فرق داره.مال خودته واقعا چه بخوادت چه نخوادت!بسیارعمیق...
امیدوارم همیشه دلت شاد باشه عزیز دلم:72:
راستی عزیزم اون طرف جواب داده شد!
من هم عالی شدم دوباره خداروشکر.به خصوص امروز که روز پرانرژی ای بود

التماس دعا دارم ازهمگی دراین ماه پربرکت:72:

سلام
اون کار مهمی که گفتم موفقیت آمیز و به خیر گذشت
و از این بعد ریاضت کشیدنم شروع میشه خیلی هم شیرینه
سختی که بعدش پر از آرامش و شادابی هست
الآن شکر خدا دوران نقاهتو میگذرونم و الحمدالله رب العالمین که خوبم و خوشحال که به خودم و جسمم اهمیت میدم
همسرم چقدر ثابت کرد که بی اندازه دوستم داره:43:
مراقبت ، نگرانی ، دعا ... هنوزم ادامه داره.

خیلی زود تاپیک حال و احوال میشه پر از حال خوب ترنم عشق

التماس دعا:72:

حال و احوالم کلافه گیه درماندگی نمیدونم چی کار کنم براش...
خوش خیالم ک هر سری فک می کنم دیگه پیدا شد راهش ...
دعا هم فقط تسکین میده اصل درد سرجاشه....نمی دونم بابتش باید خوشحال و شاکر باشم یا نه...جای گلایه هم ک اصلا نیست چون آنقدر
بدهکارم و اون طلبکار...اصلا گاهی روم نمیشه چیزی بگم...فقط گریه میکنم وقتی دردم عود میکنه :47:
واقعا دیگه کارری ازم برنمیاد:47:

چه حال و احوال بدیه....

راستی چرا بعضی ها نیستن مثل گیسو کمند؟
بعضی ها هم که البته ماشاالله ....من کوتاه میام و میرم فک میکنم خیلی وقت میذارم تو تالار....ولی به چشمم می خوره میبینم
بعضی ها همیییییشه تو تالارن
یعنی شب ها هم فک کنم نمیرن.....لحاف تشک آوردن شب ها هم میمونن
تو تالار....اصلا دکمه خروج فعال نشده واسه اینا....نمیدونم چه جوریه....
کارو زندگی ندارن احیانا؟!!فضول نیستم فقط کنجکاویه دیگه....
اسم نمیارم حالا...ولی شما م اگه کنجکاو شدین...حالا بدارید اول اسمش و بگم...
اول اسمش سحر شصت و شیشه.:pirate:...به ما چه البته....
کاریم نداریم که هر تاپیکی رو که باز میکنی مثلا همین هایی که اسمشان و
اولش و فقط گفتم...فقط..قبلا اومده سر زده...یعنی به یدونش هم رحم نمی کنه ها.....به ما چه البته....ما که کاری نداریم

وقتتون و نگیرم دیگه...برم دیگه....
بی زحمت خیلی دعام کنید...دعای مخصوص...از این مرده زنده کن ها.

سلام دوستان بهتر از گلم :72:

سلامی ویژه به سحر جان دوست عزیز و مهربانم :43:

خیلی ممنونم عزیز دلم که به یادم هستی ..خیلی برام با ارزشه :shy:

اتفاقا چندین بار میخواستم بیام تو این تاپیک و بنویسم ..ولی با خودم گفتم آخه با نوشتن تو این تاپیک چه باری از روی دوش من برداشته میشه ..من نه از طریق نوشتن و حتی گاهی از طریق صحبت کردن هم آروم نمیشم ... یه سری چیزا هست که فقط و فقط و فقط بدست خدا حل میشه و اون هست که همه چیز بدست اونه و من اینو با تمام وجودم حس کردم.

حالم الهی شکر خوبه ..ماه رمضون دوست دارم و حالمو خوب میکنه.
یه کم نگرانی دارم و همینطور خستگی ...
ان شاءالله در همه حال خدا یار و یاورم باشه برام کافیه .
دوستان گلم ازتون میخوام در این ماه عزیز در دعاتون برای حاجتم دعا کنید که اگر برام خوبه به اجابت برسه :72:

ان شاءالله همیشه سلامت باشین و خدا در تک تک لحظات زندگیتون حواسش بهتون باشه و به بهترین مسیر زندگی هدایتتون کنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها

بعضی ها هم که البته ماشاالله ....من کوتاه میام و میرم فک میکنم خیلی وقت میذارم تو تالار....ولی به چشمم می خوره میبینم
بعضی ها همیییییشه تو تالارن
یعنی شب ها هم فک کنم نمیرن.....لحاف تشک آوردن شب ها هم میمونن
تو تالار....اصلا دکمه خروج فعال نشده واسه اینا....نمیدونم چه جوریه....
کارو زندگی ندارن احیانا؟!!فضول نیستم فقط کنجکاویه دیگه....
اسم نمیارم حالا...ولی شما م اگه کنجکاو شدین...حالا بدارید اول اسمش و بگم...
اول اسمش سحر شصت و شیشه.:pirate:...به ما چه البته....
کاریم نداریم که هر تاپیکی رو که باز میکنی مثلا همین هایی که اسمشان و
اولش و فقط گفتم...فقط..قبلا اومده سر زده...یعنی به یدونش هم رحم نمی کنه ها.....به ما چه البته....ما که کاری نداریم

ا.

---

بر عکس من زمانی که میبینم شما و دوستان دیگر آنلاین هستین خوشحالم که سالمین. اگر دو روز اسم هاتونو بین لیست آنلاین نبینم نگران میشم .

من کارهای زیادی دارم ... کارهای نصفه نیمه و انجام نشده اما سعی میکنم که باشم و در هر تاپیکی که میتونم کمک کنم هر چند جزئی و شاید سطحی! این دست سخنان برای منی که حضور زیادی در تالار نداشتم تکراری بر تکرار هست. با این ادبیات آشنا هستم ولی شوق کمک به دیگران و البته دوستان خیلی خوبم مانع از التهاب یا دلگیری شده.

اتفاقا امشب کسی بمن گفت تو پای درد دل دیگرانی ...‌تو هم درد دلی بکن تا ما بشنویم... منم گفتم هیچ درد دلی ندارم ... و چقدر ناشیانه دروغ میگم.

درد دل یعنی جای خودت باشی و کار خودت رو بکنی و چشمهای خستت رو روی تاپیک احوال پرسی بیاری و ... خدا هممون رو ببخشه:72:

روزگارتون بخیر

سلام سحر جان:43:
من دورا دور الهه رو میشناسم و پست شون کاملا واضح بود که طنز بود:43: کلا این دختره طنازه :)

احساس کردم دلخور شدی:72: یه پستی اقای مدیر بابت زودرنجی براتون نوشتن یادته!؟

این گل ها رو برای شما آوردم نازنین دلم:72::72::72:

سلام دوستان


حال و احوال همگی خوبه ؟ نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق باشه


باغبان جان حالت چطوره ؟


محمد رضا حال تو چطوره داداش ؟


فدایی یار دلمون واست تنگ شده بود .


خانم 7 شما چطورین ؟


خانم ترنم عشق چه خبر ؟ خوش میگذره ؟ دوباره که تغییر کاربری دادین !!!


خانم سحر ممنون که هستین . حضور شما واسه این تالار غنیمته . راهنمایی هاتون به دوستان خیلی دل گرم کننده است .


خانم الهه زیبایی ها روز و روزگارتون خوش . براتون آرزوی موفقیت دارم .


ام رضا کمتر میبینمت . کاش میشد بیشتر بنویسی . طرز تفکر و قلمت واقعا قابل تحسینه


خانم فرشته اردیبهشت بهتون تبریک میگم . ستاره آسمونتون پر فروغ


خانم گیسو کمند مرخصیت یه کم طولانی نشد ؟ نکنه رفتی غیبت کبری ؟


خانم پاییزه ، خانم بی نهایت ، خانم عشق آفرین ، خانم تولد آرزو و بقیه دوستان ، برای همتون آرزوی موفقیت میکنم .نماز و روزه ها و عباداتتون مقبول درگاه خداوند


راستی آقای مدیر و خانم فرشته مهربان نماز و روزه های شما هم قبول درگاه حق باشه


التماس دعا :72::72::72::72::72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط صبا_2009

راستی فکور جان، در مورد خونه و بدقولی طرف معامله و وام ... ناراحت شدم ولی به این فکر کن که

1)شاید باید به حرف همسرتون باشید و تهران سرمایه گذاری کنید

2) شرایط فعلی شما آرزو و رویای خیلی هاست. درسته که همه سرمایه تون حاصل زحمت خودتون تو شهر غریب هست ولی می تونست مسیر زندگی تون به شکل دیگه ای باشه که این فرصت واستون فراهم نمیشد که حتی بخواین نتیجه زحمتتاتون رو ببینید.

---

سلام
ممنون صبا جان بابت صحبتهات:72::72::72::72:
الان خوندمشون
والا می خواستیم برای دل خودمون بگیریم نه به دید سرمایه گزاری
یه خونه با حیاط بزرگ برای بچه ها که یه خرده آزاد تر باشن

والا چی بگم

چند روزی خیلی بهش فکر کرده بودیم دسته جمعی
به درخت و گیاهانی که توی حیاطش بکاریم
به حیواناتی که یه گوشه حیاطش نگه داریم

به درخت بی مجنونی که جلوی خونه توی باغچه پیاده رو می خواستیم بکاریم

هنوزم به کوچه اش نگاه می کنم اعصابم خرد میشه
کوچه اش هم متاسفانه روبروی خونه ای هست که توش ساکن هستیم

خوب البته این اتفاق نسبت به خیلی از اتفاقها چیز کوچیکیه
نسبت به بیماری یا حوادث غیرمنتظره مختلف
نسبت به شکست مالی و ...

امیدوارم حال همه اعضای همدردی خوب باشه و روز به روز بهترم بشه

- - - Updated - - -

درخت بید
د جا افتاد و ویرایش هم نشد

سلام برادر گرامی ام جناب سرشار:72:
خوشحالم می بینمتون
شما خوبید ! خانواده خوبند؟

من که الحمدالله عالی ام
یه کار خیلی مهمی انجام دادم ان شاءالله که نتیجه کامل حاصل شد میام و اینجا میگم

دوران نقاهتم هست و باید استراحت کنم اما پا میشم ورزش می کنم ، سحری و افطاری برای همسرم می پزم با اینکه جلومو می گیره اما من انقدری که شاداب شدم نمی تونم یه جا بشینم :)


حال روحی و جسمی ام خیلی خوبه...خوب تر از خوب!

ان شاءالله حال دل شما عزیزان هم خوب و عالی باشه.

آرزوی سلامتی و شادابی برای شما و خانواده محترم دارم.

موفق باشید:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sahar.66

بر عکس من زمانی که میبینم شما و دوستان دیگر آنلاین هستین خوشحالم که سالمین. اگر دو روز اسم هاتونو بین لیست آنلاین نبینم نگران میشم .

من کارهای زیادی دارم ... کارهای نصفه نیمه و انجام نشده اما سعی میکنم که باشم و در هر تاپیکی که میتونم کمک کنم هر چند جزئی و شاید سطحی! این دست سخنان برای منی که حضور زیادی در تالار نداشتم تکراری بر تکرار هست. با این ادبیات آشنا هستم ولی شوق کمک به دیگران و البته دوستان خیلی خوبم مانع از التهاب یا دلگیری شده.

اتفاقا امشب کسی بمن گفت تو پای درد دل دیگرانی ...‌تو هم درد دلی بکن تا ما بشنویم... منم گفتم هیچ درد دلی ندارم ... و چقدر ناشیانه دروغ میگم.

درد دل یعنی جای خودت باشی و کار خودت رو بکنی و چشمهای خستت رو روی تاپیک احوال پرسی بیاری و ... خدا هممون رو ببخشه:72:

روزگارتون بخیر

---

این خدا ببخشه...یعنی خدا ب زمین گرم بزنتت؟؟؟؟؟!!!!!!
الهی الهه بمیره که دیشب ناراحتت کرده.......خب ببخشید....معذرت می خوام بچه ها هر کی از من ناراحتی حلالم کنه... شما خانومی من بدم...بده بد.....خیلی بد
.
.
.
.
.

ببخشید دیگه.....بخشیدی الان ؟؟؟؟

اگه نیای بگی که بخشیدی دلخور میشم......اصن قهر میکنم میدارم میرم...دیگه نمیام آنلاین بشم ک نگرانم بشی.....

گفته باشم...من میرم.......میرم ک سرم و بذارم بمیرم.....نه ولم کنید می خوام برم....ترنم ولم کن......پادرمیانی نکن.....می خوام برم که نگران شه...

اصن حالا که بیشتر فک میکنم میبینم خیلی اشتباه کردم....من ی تصورات دیگه ای داشتم.....
نگو از حرف تا عمل فاصله زیاده....اغفال شدم......نباید روش حساب میکردم......الان ی جور دیگه فکر میکنم.....خب حالا الان چی کار کنم؟؟؟
خب ی ریپلای بزن 4تا بزار روش بفرست.....تلافی شه.....من الان چی کار کنم که نمیتونم ویرایش کنم؟

مثل بعضی ها نیستیم ک امروز ارسال میکنن دوروز بعد میان ویرایش میکنن...تاریخ ارسال امروز......ویرایش پس فردا.....سندش هست بخواهید بیارم.....ما نیستیم که پستهامون حق ویرایش نداره...اگه هم داشته باشه کلا 20دقیقه مهلت داره.....کردی کردی نکردی کلا نوشته هات می پره!!!!!

یا این بعضی ها!!! قابلیت اینو دارن ک پست هاشون و از ی تاپیک بردارن بزاارن تو ی تاپیک دیگه...جل الخالق!!!!یا کلا پستشونو حذف کنن.....یا پست های بقیه رو حذف کنن...

حالا من نمیام ک بگم این بعضی ها اول اسمشون باغبانه!!!ببین نمیام بگم..همرو می ریزم تو خودم.....

الان از صبح نیستی یعنی خیلی ناراحتی؟؟؟؟
وای من چی کار کنم؟؟ بچه ها من چی کار کنم؟
اگه تا آخر وقت امشب نیای بگی که کامله کامل از دلت دراومده میرم سر می زارم به کوه و بیابون....ولی قبلش هم حتما این تاپیک و از عمومی درمیارم....به خاطر یکی از پستهای من عمومی شد...بزار دیگه نتونی بیای با سون حال و احوال کنی.....

الهه می دونستی دوستت دارم:43:
یه کمی هم طنازی هاتو خرج من کن فیض ببرم :heart:
اگر بدونی چقدر با پستات شاد میشم:love_heart:
خدا حفظت کنه دوست من و از اون هایی نصیبت کنه که دلت میخواد :203:

سحرجان شما خیلی پست های خوبی میذارید و خیلی هم مهربونید و دوست داشتنی! دلخور نباشید عزیز جان:43:

خب انجام وظیفه کردم.(الکی مثلا):welcoming:
باز کی از کی دلخوره؟ :tongue:

سلام آقای سرشار ، وقتتون بخیر ؛

حضور مجددتون را به تالار خوش آمد میگم ... ان شاءالله طاعات و عباداتتون هم مقبول در گاه خداوند باشه و به برکت ماه مبارک رمضان همیشه سلامت باشین و خداوند در تمامی مراحل زندگی یار و یاورتون باشه ... همیشه و در همه حال فقط به خدا توکل کنید :203:

در پناه حق باشید .

و اما حال و احوال من هم شکر خدا خوبه .. دعا میکنم که خداوند متعال در همه ی لحظات زندگیم حواسش به من و دلم باشه ... حرفام رو همیشه گوش بده و با بزرگی و قادر بودن خودش همیشه کمکم کنه :72::72::72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سرشار

سلام دوستان

باغبان جان حالت چطوره ؟

---

سلام سرشار جان ،،
به لطف خدا و دعای شما خوبم
ممنون.

آقا سرشار چقدر زمان داره زود می گذره ،،
هیچ فکر می کردی آقا سرشار ،،،با همین حال و احوال پرسی به ظاهر ساده چقد دلم شاد شد :)
همیشه با مرام بودی،،
اما من امشب می خوام این مرام تو را بگیرم و بالاتر از هر مرامی تو قلبم نگه دارم .
مراقب خودت باش
سلام منو به محمد رضا 164 برسون.
خدانگهدارت رفیق


.........................

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها

ا

وای من چی کار کنم؟؟ بچه ها من چی کار کنم؟

---

سلام خانم الهه زیبایی ها ،،
با توجه به مواردی که برای من و خانم سحر 66 نوشتید ،،احتمال زیاد دچار عقوبت الهی میشوید:biggrin-new:
به نظرم برای جبران ،،، بلیط مسابقات جام جهانی فوتبال ( روسیه ) برای ما تهیه کنید :biggrin-new:
یا اینکه به بچه های همدردی افطاری بدید ،،ثواب هم تازه داره :)
از ما گفتن بود .


دور از شوخی :)
همیشه از نوشته های شما استفاده کردم الهه خانم ،،
خداوند یار و نگهدارتون انشاالله :72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باغبان

سلام سرشار جان ،،
به لطف خدا و دعای شما خوبم
ممنون.

آقا سرشار چقدر زمان داره زود می گذره ،،
هیچ فکر می کردی آقا سرشار ،،،با همین حال و احوال پرسی به ظاهر ساده چقد دلم شاد شد :)
همیشه با مرام بودی،،
اما من امشب می خوام این مرام تو را بگیرم و بالاتر از هر مرامی تو قلبم نگه دارم .
مراقب خودت باش
سلام منو به محمد رضا 164 برسون.
خدانگهدارت رفیق


.........................




سلام خانم الهه زیبایی ها ،،
با توجه به مواردی که برای من و خانم سحر 66 نوشتید ،،احتمال زیاد دچار عقوبت الهی میشوید:biggrin-new:
:72:

---

شدم.....همین الانم تو عقوبتم......نمیدونید چقدر اعصابم خورد شده
این چند روز.....ا اصلا سابقه داشته این همه نیاد؟؟؟؟
خیلی ناراحت شده.....از هیچی ببین چی شد......

من فقط شدید التماس دعا داشتم....

جدی گفتم بگید چی کار کنم؟

اصلا انتظار همچین چیزی از سحر نداشتم.....از خودم دفاع هم نمیکنم....
دیگه مهم نیست.....وقتی خودش نمی خواد حرف بزنه دفاع من چه فایده ای داره...
بی زحمت شما ک دست ب حذف تون خوبه اون پستم حذف کنید...

و ی خواهش از همه دارم که دسته جمعی بیایید براش پیام بزارید که برگرده......اگه بخوادم من میرم

ترنم جان لطف داری به من....خودت خیلی خوبی.....ولی خواهش میکنم
دیگه اینها رو نگو....میبینی که کار دستم داده

جناب سرشار منم برای شما آرزوی سلامتی دارم متشکرم

پرنده سیمرغ(خداحافظی از تالار)


باغبان نرو

من میرم ولی تو نرو

باغبان همدردی رو رو حساب کی می خوای ول کنی بری

روزهایی که تو همدردی نمیای این آبجی الهه ات همه کاربرهارو یکی یکی میپرونه

من میگم نرو چون نمی دونیم بعدها چه تاپیکی می خواد بیاد که به تو نیاز. داره

چون همدردی پر در ده تو بری تنها می مونه

چون تو بری دیگه کسی نیست تاپیک هارو ببنده

ولی اگه رفتی ی ذره دیگه دوباره برگرد

چون نمی گن خودش خواست میگن الهه همرو پر داد

گل نرجس پژمرده میشه

راز بقای گل سرخ فاش نمیشه

لذا

اگه بری میگن مشکل از الهه بود

تو رو قرآن یکم هم فکر الهه باش نذار حرف دهن دشمنها شه

«7»
سلام دوستان بهتر از گلم
سلامی ویژه به سحر جان دوست عزیز و مهربانم
خیلی ممنونم عزیز دلم که به یادم هستی ..خیلی برام با ارزشه
اتفاقا چندین بار میخواستم بیام تو این تاپیک و بنویسم ..ولی با خودم گفتم آخه با نوشتن تو این تاپیک چه باری از روی دوش من برداشته میشه ..من نه از طریق نوشتن و حتی گاهی از طریق صحبت کردن هم آروم نمیشم ... یه سری چیزا هست که فقط و فقط و فقط بدست خدا حل میشه و اون هست که همه چیز بدست اونه و من اینو با تمام وجودم حس کردم.


سلام عزیز دل من، دیدم چقدر وقتی خواهرت نبود گفتی این خواهر من کجاست عیب نداره عروسیت تلافی میکنم نمیام. پاتختی ام میمونه ته جیبم. :227:
عزیز دل دلتو بسپار دست خدا... مداومت بر دعا..، دعای نادعلی و زیارت عاشورا بخون.:43::72:




ترنم عشق


سلام سحر جان
من دورا دور الهه رو میشناسم و پست شون کاملا واضح بود که طنز بود کلا این دختره طنازه :)
احساس کردم دلخور شدی یه پستی اقای مدیر بابت زودرنجی براتون نوشتن یادته!؟
این گل ها رو برای شما آوردم نازنین دلم


سلام عزیز دل
ما دلمون تنگ شیشه ای آفریده شده... که اینو میسپاریم بخدا نشکنه.
شما عزیز منی ترنم مهربانم ممنون:72::72::72:


سرشار


خانم سحر ممنون که هستین . حضور شما واسه این تالار غنیمته . راهنمایی هاتون به دوستان خیلی دل گرم کننده است .


آقای سرشار من از شما سپاس گزارم که بسیار با شخصیت و محترمین و این بودن در کنار دوستانی مثل شما با ارزشه. ممنون از محبتتون:72:


الهه زیبایی


این خدا ببخشه...یعنی خدا ب زمین گرم بزنتت؟؟؟؟؟!!!!!!
الهی الهه بمیره که دیشب ناراحتت کرده.......خب ببخشید....معذرت می خوام بچه ها هر کی از من ناراحتی حلالم کنه... شما خانومی من بدم...بده بد.....خیلی بد
.
.
.
.
.


ببخشید دیگه.....بخشیدی الان ؟؟؟


به به الهه خانم ... خب که من همش میام نه آقا جون کی گفته بخشیدم؟ اگر من امروز اینجام برای اینه اسم بلیط جام جهانی روسیه اومد وسط...:311:خب بالاخره مال دنیا چیزی نیست ازش بگذری.
البته من یه فکری دارم حالا که آقای باغبان اسم بلیط آوردن.. دو تا بلیط بگیرن و من و شما بریم بسوی جام جهانی. تو راه با هم اختلافاتمونو حل میکنیم قول میدم کشته ندیم. میریم یکمی سوغاتی ام میخریم و میایم.:310:


ترنم عشق


سحرجان شما خیلی پست های خوبی میذارید و خیلی هم مهربونید و دوست داشتنی! دلخور نباشید عزیز جان


تو لطف داری ترنم مهربانم... سپاس گزارم:72:


باغبان


سلام خانم الهه زیبایی ها ،،
با توجه به مواردی که برای من و خانم سحر 66 نوشتید ،،احتمال زیاد دچار عقوبت الهی میشوید
به نظرم برای جبران ،،، بلیط مسابقات جام جهانی فوتبال ( روسیه ) برای ما تهیه کنید
یا اینکه به بچه های همدردی افطاری بدید ،،ثواب هم تازه داره :)
از ما گفتن بود .


آقای باغبان خیلی متشکرم که بلیط جام جهانی رو تقبل کردین
(الکی مثلا من ندیدم) آقای باغبان یه بلیطم برای الهه بگیرین من تنها برم تا نزدیک قطب شمال چیکار...؟
راستی افطاری کجا میدن باور کنین من جا ندارم ولی ظرف میارم میبرم فقط آدرسو بدین... قابلمه بزرگ بیارم تک خوری کار خوبی نیست.:311:


الهه زیبایی


جدی گفتم بگید چی کار کنم؟
هیچی بیا منو ببوس یه هدیه ناقابل (سکه بهارآزادی) بده تا منم ببوسمت

:witless:

و ی خواهش از همه دارم که دسته جمعی بیایید براش پیام بزارید که برگرده......اگه بخوادم من میرم


دست جمعی بگین سحر دوستت داریم ... نه کجا بری چمدونو آماده کن در راه جام جهانی روسیه هستیم.. با خودت اون قابلمه هم بیار، بالش منم بیار من فقط سرمو رو بالش خودم بذارم خوابم میبره.. آلوچه هم بیار برای تو راه.

:welcoming:

قول سوغاتم به کسی نده همین چهار تا از این جوربا میخریم کادو میکنیم میدم.. میگیم نخش روسی هست

:biggrin:

الهه

:wink:

سلام و طاعات و عبادت هاتون قبول.
در این دو روز شاهد یک تعامل سازنده بودیم بین اعضا که نکات خیلی خوبی برای بهره برداری همه ما در آن نهفته بود.
درس هایی که من گرفتم این بود که باید بیشتر مراقب شوخی هامون باشیم چرا که ممکنه دلی رو برنجانیم و یاد گرفتم اگر هم دلی را ناخواسته رنجاندیم بدون غرور
مجدانه در پی عذر خواهی و به دست آوردن دل اون فرد باشیم و در آخر اگر جز اون دست افراد زود رنج و حساس هستیم بدون کینه دلخوری هامون را به دست باد بدیم تا با خودش ببره و دلمون را از اون خالی کنیم.
ممنون الهه و سحر عزیز بابت این تعامل خوب و سازندتون .

دوست گرامی آقای سرشار، ممنون از احوال پرسی پر و پیمانتان، شما هم موفق و سربلند باشید و حال خوش رفیق راهتان باشد.

ترنم عشق عزیز خوشحالم که حالت خوبه و یا تغییر بزرگ را داری تجربه می کنی، سلول های فضولی ام فعال شده بپرسم چه کار کردی؟

آقای باغبان، ممنون از وقت و تلاشی که این مدت در تالار گذاشتید اما بهتر نیست کمی بیشتر فکر کنید؟ تالار به مدیران دلسوزی چون شما نیاز دارد.

به نظر می یاد دلیل رفتنتان اون چیزی نیست که به ما نشان داده آید، سیمرغ شما در پرواز نیست همان طور که مرغان فهمیدند معشوق جز خود آنها نبوده، ماندن یعنی با خود روبه رو شدن و به سیمرغ تبدیل شدن.

و اما خودم، مگر کسی حال من رو پرسید که از حالم بگم ، سحر جان:43: با نظر به و پیروی از روش بیان روانی که از احساسات و دلخوری هاتون دارید از احوالاتم رونمایی کردم.:47:

سلام بی نهایت جان:72:

چرا کمرنگی عزیز دل خواهر لباس سورمه ای بیشتر بهت میادا کلا با ابهت تر میشی نازنین دلم:43:

در مورد کنجکاویت عزیز دلم ، من راه های زیادی رفتم اما بر می گشتم سر خونه اول
حس های منفی خیلی بدی در مورد خودم داشتم
سر ناسازگاری با بعضی ها داشتم
خودمو دوست نداشتم و نمی تونستم ارتباط درستی با دیگران برقرار کنم و این طور فکر می کردم که کسی از من خوشش نمیاد
من فقط خودمو دوست نداشتم، ظاهرمو ! دلو زدم به دریا و عمل جراحی اسلیو معده انجام دادم و مدت کمی هست که عمل کردم و هشت کیلو وزن کم کردم نمی دونی چه ذوقی می کنم همه میگند وای چقدر داری خوش اندام میشی وای داری باربی میشی :)

من عاشق برنج بودم سیرمونی هم نداشتم اما حالا غذای من روزی سه چهارتا لیوان مایعاته اونم جرعه جرعه! چقدر نخوردن و ریاضت کشیدن لذت داره :)

این تصمیمو زیر نظر روانشناس گرفتم اول از همه برای من حکم درمانو داشت...
چقدر آرام شدم ، پر انرژی! قبلا بی حوصله بودم خیلی...
اما حالا با وجود این که باید استراحت کنم ، پر تحرک و شادابم:310:

تازه اولشه...نتیجه کامل که حاصل شد این تغییر رو بهت نشون میدم خواهر خوبم :43:

شدم نازدونه ی همسرم، البته بودما ولی حالا خیلی بیشتر محبتشو ابراز میکنه :) به حدی که زود دلم تنگ میشه براش:43:

سلام به همدردی های عزیز
این چندوقت سه چهار تاپست گذاشتم توی این تاپیک اما توی هیچکدوم نتونستم اونجور که باید ازحالم بگم!
پست قبلیم هم گزارش دادم حذف کنن.تااین پست روارسال کنم.
جناب سرشارممنونم ازحال واحوالتون.امیدوارم شماهم سلامت باشید وتندرست.

همه چیز خوب بود!تقریبا یک ماه پیش که ازاینجا رفتم تابه کارهام برسم،یکی دو هفته اول همه چی خوب بود!زندگی آروم وشاد!روزهای خوش با پسرم.زبان خوندن.خندیدن وگشت وگزار...همه چی سرجاش بود!
اما نمیدونم یه دفعه چیشد!زندگی آرومِ من آشفته شد!

ازلحاظ جسمی کم آوردم!تنبلی وبی حالی وخستگی!حتی به زور نفس میکشیدم.احساس خفگی میکردم!احتمال دادم که شاید دوباره کم خونی اومده سراغم!یابازهم همون قضیه کم کاری تیروئید که حسابی به همم میریزه.
اعصابم ریخت به هم!

باصمیمی ترین دوستم قطع ارتباط کردم!ناخواسته ونخواسته!هیچ کاری هم نکردم اصلا یه دفعه همه چی تموم شد!آره همون دوستم.ازم خواست که کلری بهش نداشته باشم!البته توی بدشرایطی هستش ومن تاحدودی درکش کردم.اما شوک بزرگی بود.
بد خلقی های پسرم.تغییر رفتارهاش.اذیت کردن هاش!که فهمیدم بازمقصر خودمم!خودم باهاش بدشدم اون هم ریخت به هم!مهمترین ومهمترین ومهمترین ناراحتیم همین مسئله ست.اینقدر عذاب وجدان دارم اینقدر خودخوری میکنم که دارم داغون ترمیشم وبه جای اینکه درستش کنم هی دارم بدترش میکنم.چون واقعا نمیتونم.

یه حرکت مسخره وبچه گانه کافی بود تااوضاع رو ازهمینی که هست هم بدتر کنه!ومن،پاییزه ی تغییر کرده اینکارو کردم!یک روز خاص ومهمونی مهم رو به هم زدم.حالِ کلی آدمو خراب کردم.پس حقمه این حالِ بد!!!مهمترین روز همسرمو زدم داغون کردم!هیچ جوری نمیتونم خودمو ببخشم.وهیچ جوری نمیتونم اون دعوا واون اتفاقات بدرو فراموش کنم.این دعوا بیشترازهمه چیز حال پسرمو بد کرده.

بازدوباره کینه ها اومد سراغم!حالِ دلمو خراب کردم.ازلحاظ هورمونی ومسائلی که واسه خانم ها پیش میاد رو خراب کردم.فقط به خاطر استرس!

من موندم واین حجم ازآشفتگی وناراحتی ومصیبت! من موندم وروزهای سرد وخسته کننده،من موندم ویک پسر داغون تر ازخودم که همه امیدش به منه ومن ناتوان ترازهمیشه...
اینارونوشتم به امید درک شدن وهمدردی باشما دوستان عزیز
اگه این مدت کسی رودلخور کردم دست خودم نبود واقعا!

ازهمگی میخوام خیلی واسم دعا کنید توی این ماه عزیز:72

پاییزه جان، چه قدر کوله ات را سنگین کردی دختر.
توی این همه مدت تا تونستی ریختی توی کوله ات و هیچ کدوم رو هم خالی نکردی.

معلومه باید هم کمر شکن شده باشه.
فدات شم یک رحمی به خودت بکن و این کوله را زمین بگذار.
یک چکاب هم حتما برو.
دختر مهربانی مثل تو نمی تونه کینه به دل بگیره و یا کسی رو دلخور کنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط paiize

سلام به همدردی های عزیز
این چندوقت سه چهار تاپست گذاشتم توی این تاپیک اما توی هیچکدوم نتونستم اونجور که باید ازحالم بگم!
پست قبلیم هم گزارش دادم حذف کنن.تااین پست روارسال کنم.
جناب سرشارممنونم ازحال واحوالتون.امیدوارم شماهم سلامت باشید وتندرست.

همه چیز خوب بود!تقریبا یک ماه پیش که ازاینجا رفتم تابه کارهام برسم،یکی دو هفته اول همه چی خوب بود!زندگی آروم وشاد!روزهای خوش با پسرم.زبان خوندن.خندیدن وگشت وگزار...همه چی سرجاش بود!
اما نمیدونم یه دفعه چیشد!زندگی آرومِ من آشفته شد!

ازلحاظ جسمی کم آوردم!تنبلی وبی حالی وخستگی!حتی به زور نفس میکشیدم.احساس خفگی میکردم!احتمال دادم که شاید دوباره کم خونی اومده سراغم!یابازهم همون قضیه کم کاری تیروئید که حسابی به همم میریزه.
اعصابم ریخت به هم!

باصمیمی ترین دوستم قطع ارتباط کردم!ناخواسته ونخواسته!هیچ کاری هم نکردم اصلا یه دفعه همه چی تموم شد!آره همون دوستم.ازم خواست که کلری بهش نداشته باشم!البته توی بدشرایطی هستش ومن تاحدودی درکش کردم.اما شوک بزرگی بود.
بد خلقی های پسرم.تغییر رفتارهاش.اذیت کردن هاش!که فهمیدم بازمقصر خودمم!خودم باهاش بدشدم اون هم ریخت به هم!مهمترین ومهمترین ومهمترین ناراحتیم همین مسئله ست.اینقدر عذاب وجدان دارم اینقدر خودخوری میکنم که دارم داغون ترمیشم وبه جای اینکه درستش کنم هی دارم بدترش میکنم.چون واقعا نمیتونم.

یه حرکت مسخره وبچه گانه کافی بود تااوضاع رو ازهمینی که هست هم بدتر کنه!ومن،پاییزه ی تغییر کرده اینکارو کردم!یک روز خاص ومهمونی مهم رو به هم زدم.حالِ کلی آدمو خراب کردم.پس حقمه این حالِ بد!!!مهمترین روز همسرمو زدم داغون کردم!هیچ جوری نمیتونم خودمو ببخشم.وهیچ جوری نمیتونم اون دعوا واون اتفاقات بدرو فراموش کنم.این دعوا بیشترازهمه چیز حال پسرمو بد کرده.

بازدوباره کینه ها اومد سراغم!حالِ دلمو خراب کردم.ازلحاظ هورمونی ومسائلی که واسه خانم ها پیش میاد رو خراب کردم.فقط به خاطر استرس!

من موندم واین حجم ازآشفتگی وناراحتی ومصیبت! من موندم وروزهای سرد وخسته کننده،من موندم ویک پسر داغون تر ازخودم که همه امیدش به منه ومن ناتوان ترازهمیشه...
اینارونوشتم به امید درک شدن وهمدردی باشما دوستان عزیز
اگه این مدت کسی رودلخور کردم دست خودم نبود واقعا!

ازهمگی میخوام خیلی واسم دعا کنید توی این ماه عزیز:72

---

سلام پاییزه جان
اولا اگر مشکل جسمی حاد داری همیشه در اسرع وقت پیگیری کن
آزمایش خون و چکاپ برو
نمیشه بشینی یه جا و فقط حدس بزنی

بعدم خودتو بذار جای اونایی که مریضی مزمن لاعلاج یا صعب العلاج دارن یعنی باید راه برن و با همه دعوا کنن؟
فکر نکنم ضعف جسمی مجوز ایجاد ناراحتی برای دیگران باشه

پاییزه جان از این به بعد به خودت این حق و اجازه رو نده که چون حالت خوب نیست بخوای با کسی بدرفتاری کنی

اگر حالت خوب نیست و استراحت کوتاه میخوای بچه ات رو بذار پیش مادرشوهرت اینا و برو بگیر استراحت کن
اگر مشکل فراتر از اینه حتما پیگیر درمان بشو ولی نشین یه گوشه و توقع داشته باش همه درکت کنن و به خودت هم اجازه بد خلقی بده

ما که مسئول یک یا چند بچه و یه خانواده هستیم حق نداریم طولانی مدت درگیر مشکل جسمی باشیم و احساس خودمون رو رها کنیم و هر جور راحتیم رفتار کنم

- - - Updated - - -


پاییزه جان از من ناراحت نشیا:72::72::72::72:
راستی من دوباره انگار پر رنگ شدم
دست دست اندرکاران درد نکنه:72:
فقط اگه یه بارم قهوه ای رنگ می شدیم بد نبود :311:

نقل قول:

---

سلام به همدردی های عزیز
این چندوقت سه چهار تاپست گذاشتم توی این تاپیک اما توی هیچکدوم نتونستم اونجور که باید ازحالم بگم!
پست قبلیم هم گزارش دادم حذف کنن.تااین پست روارسال کنم.

---

سلام پاییزه جان.

چه کار خوبی کردی نوشتی:43:

والا ما که جز پاییزه آروم و خانوم چیزی اینجا ندیدیم، البته همه مون ماشاالله اینجا خانومیم ولی کیه که ندونه پشت این دنیای مجازی چه هیولاهای خوش و خط و خالی نشسته (دور از جون دوستان جمع حاضر. روم به دیوار ؛ گلاب به روتون) ولی خب واقعیته دیگه:18:


مساله بعد اینکه که فکر کردی یه بار تصمیم گرفتی تغییر کنی دیگه تموم! از اون به بعد میشه فرشته معصوم و دیگه خطا نمیکنی و نیاز به بازسازی نداری! نه خواهر! از این خبرا نیست! دقیقا همون موقع که فکر میکنی وای من چقدر خوب شدم! ماشااله بهم، چشم همه کف پام :311: یهو یه حرکتی انجام میدی که آسمانیان و زمینیان انگشت حیرت به دهان می گیرند:47:

اما خبر خوب اینکه تو دوباره بلند میشی و جبران میکنی و حتی خیلی بهتر از قبل میشی به گونه ای که حتی حسودان هم زبان به تعریف می گشایند.:104:


پس پاشو خواهر! نگو من خراب کردم، حالا چه کنم! چه نکنم!
پاشو درستش کن، هر چی قبلا بودی و به درد میخورد دوباره و از اول تکرار کن, هر جا اشتباه کردی و بلد نبودی هم از اشتباهت درس بگیر، برو دنبال راهکارهای جدید و درستش کن.

:72::72::72:


پ.ن: احیانا پستم شبیه فال روزانه این مجله های زرد نشد آیا؟

چقدر خوشحال شدم از این خبری که طاهره عزیز دادن

نقل قول:

---

راستش ما در یک هفته تا ده روز آینده منتظر تولد کوچولومون هستیم

---

تبریک میگم طاهره ی عزیز و از حالا به اون فرشته زمینی نشده هم بخاطر داشتن چنین مادر بی نظیری تبریک میگم.:72::72::72::43:

سلام عزیران و مهربانان
من یه عذر خواهی بدهکارم بابت اینکه به بعضی مامانا تبریک نگفتم. مادرشدنتون مبارک:72::43:
(صبا جان اینو گفت من تازه یادم اومد)

پ.ن

۱_ به این برکت قسم حالا اگر من نمیومدم الهه هر روز میخواست اینجا واسم نامه ی عاشقانه بذاره... :311:حالا که من هستم نیستش... الهه نگرانتم ولی پول مانعم میشه بیشتر بلیط جام جهانی جلو چشمم میاد..، بیا ای دوست

۲_ اسم این تاپیک خاطرات عاشقانه من و همسرمو بذارین تاپیک قند در دل آب کن... اینجا مجرد رفت و آمد میکنه .. یکم رحم کنین:102::324::305:
مسئولین رسیدگی کنن.