نمایش نسخه قابل چاپ
سلام به تمام دوستان همدردی صبح اولین روز هفته بخیر
فکور جان ضمن تبریک و آرزوی سلامتی برای مادر و نی نی کوچولو اسم انتخابی قشنگه.....
انتخاب یه اسم که هم سلیقه مادر و هم پدر باشه هم گزینه خوبی هست:o
در این روزهای آخر سال خانه تکانی دل فراموش نشه...
امیدوارم هر چی غصه و ناراحتی و کینه هست از دل همه پاک بشه
سلام . منم تبریک می گم به فکور واسه خاطر نی نی شون !
و تبریک می گم به ویدا به خاطر عوض کردن آواتارش . یه سالی بود دست نخورده بودها !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پرنده غريب
پرنده غريب عزيز، خوش اومدي عروس خانم:72:
تا به محيط جديد عادت كني، يه مدت طول ميكشه عزيزم. تازه از خانوادت جدا شدي و استرس ازدواج و ... هم داري، واسه همين تا حدي ناراحتي و عصبي بودن و ... طبيعيه و به مرور بهتر ميشي. سعي كن سر خودت رو حسابي گرم كني و وقت آزاد زياد نداشته باشي، ورزش هم يادت نره كه كمك مي كنه افسردگيت محو بشه.
ديگه عروس خانم تالار بايد يادبگيره كه مهارتش رو بالا ببره و بجاي پشيماني سعي كنه مسائل رو حل كنه يا ميزان تطبيقش رو بالا ببره:16:
فكور:72: من رفتم پارميدا رو سرچ كردم كلي معني خوب داشت :lemo: اصلا فكر نميكردم اين همه معاني زيبا داشته باشه، يه ترانه جينگول وينگولي كه اين بچه سوسولا تو ماشينشون ميذارن و صداش بلند ميكنند هم واسه پارميدا خوندن، البته اگه اشتباه نكنم!!! واسه همين من ياد بچه سوسولا ميافتادم ولي معانيش واقعا زيبا بود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihane_b
اول سلام به ریحانه بلا . نبودی جدیدی یا قدیمی راستشو بگو آشنا میزنیا ناقلا .
جوانی یادش بخیر چه زود گذشت .
نمیدونم بهش میشه گفت خاطره یا نه .
در اولین ازدواجم با همسرم رفته بودیم. خرید عید فکر کنم سال 80 بود یا 81 یادم نیست ولی بود .
عایل خیلی حساس و بقولی بد پسند بود باید خریدی که میکرد هیچ یک از دختران فامیل نداشته باشند .
واااااااای از صبح رفتیم امامزاده حسن انقدر بگرد برو ته بازار بیا سر بازار تا دم دمایه ظهر بود که هم خسته شدم هم گشنه هم کلافه که بابا این همه کفش یکیشو انتخاب کن دیگه .
فکر کنم نزدین اذان بود یا بعداز اذان تو دلم گفتم خدایا چیکار کنم این عیال تا خرید نکنه خونه برو نیست .
هم خسته شده بودم هم شدیدن دلم میخواست برم. خونه.
عیالم شدیدن از رعدو برق و این چیزها میترسه .
انگاری خدا صدامو شنید . رعدو برق که نه از اون بدترشون فکر کنید چی بود امد . واااااااااااای یک لحضه دیدم ای بابا این ویترینها چرا دارن
عقب جلو میرن . ما ضعف کردیم سرمون گیج میره یا این ویترها متحرک هستند. خیابون رو نگاه کردیم. دیدم. انگار آخر زمان شده هرکسی یه طرف میدوید .
آره بابا زلزله بود .
در یک چشم بهم زدن دیدم. رنگ که تو صورت عیال نیست شده کچ از اونطرف هم مردم کجا رفتند کسی تو بازار نبود . هر کسی یه سوراخ سومبه پیدا کرده بود .
یک لحضه عیال گفت پدربزرگ بریم خونه امروز انگاری شانس ندارم کفش بخرم.
یه دربستی گرفتم سه سوته رسیدیم خونه .
جدن خدا گاهی صدای دل مارو هم میشنوه ها . دیگه سعی میکنم از این چیزها از خدا نخوام خداست دیگه بگم بارون چرا نمیاد یک دفعه صد کرج میشکنه سیل میاد.
.................................................
نظر در مورد نام عروسک خوشگل فکور .
آبجی هر اسمی انتخاب میکنی . به این فکر کن که بزرگ شد بشه به راحتی صدا زد مثال یه خانم بالغ هم سن خودت که شد . بهش بیاد که بگی مثال پارمیدا خانم. یا زهرا خانم. یا دریا خانم.
اسم ها دقیقا رو شخصیت آدمها تاثیر میزاره .
اکثرا آنانی که اسمشون فاطمه است من زیاد دقت کردم. خیلی مهربون و صبرشون بالا هست .
و اسم. رحیمه . خیلی سختی میکشن در طول عمرشون
یا خیلی از اسمهای دیگر که . درست نیست نام ببرم. که هر جا این اسم هارو دیدم. سر نوشتشون یکی بوده .
در انتخاب اسم برای کودکانمون خیلی دقت کنیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
وااااي چي بگم صبا جان كه دلم خونه.كاش از غم دوري خانواده اين طوري مي شدم.مشكل من خود فاميله كه همشون اينجان و به خصوص بزرگ فاميل مامان بزرگم كه به جاي اين كه مشكل حل كنه،دنبال مشكل مي گرده.ديگه رسيدم به اين مرحله كه ميگم هر چه بادا باد.با كسي زندگي مي كنم كه هيچ احساسي بهش ندارم و تمام مشكلات رو با سعه صدر مي پذيرم.اين همه ادم سختي هاي بزرگتر مي كشند قسمت ما هم اينه كه فقط تحمل كنيم.شايد فكر كنيد دارم بزرگش مي كنم ولي هييييچ كس نمي تونه بفهمه تو دلم چي مي گذره.
حالا براي تلطيف جو براي ني ني فكور اسم انتخاب مي كنيم.مي گن اسم هايي كه با ش شروع بشه خوش يمنه منم كه عاشق اسم شيدا و شهلام(اسامي كه جرات نمي كنم واسه بچه خودم انتخاب كنم)
سلام به همگی
بابابزرگ ما آشنای غریبه هستیم.همون تازه وارد قدیمی.همون که با دلا دوسته ولی با چهره ها غریبه...
چه زمان بدی با این سایت آشنا شدم،اول یه ترم پردردسر:303:
عجب آرزویی کردین موقع خرید!
اگه دعاتون با این شدت میگیره برا منم دعاکنید!!ولی دعاهای خوبا نه از اونا با عیالتون بودید گفتید!:single_eye:مثلا بگید امسال کنکور قبول بشم(هیچی نخونده بودم البته!) بعد یهو نتیجه ها بیاد تا تهران قبول شدم!اگه دعا کردید قول میدم واسه خریدای عیالتون خودم درخدمتش باشم از صبح تا شب:rolleyes:
[quote=پرنده غريب;259189]
وااااي چي بگم صبا جان كه دلم خونه.كاش از غم دوري خانواده اين طوري مي شدم.مشكل من خود فاميله كه همشون اينجان و به خصوص بزرگ فاميل مامان بزرگم كه به جاي اين كه مشكل حل كنه،دنبال مشكل مي گرده.ديگه رسيدم به اين مرحله كه ميگم هر چه بادا باد.با كسي زندگي مي كنم كه هيچ احساسي بهش ندارم و تمام مشكلات رو با سعه صدر مي پذيرم.اين همه ادم سختي هاي بزرگتر مي كشند قسمت ما هم اينه كه فقط تحمل كنيم.شايد فكر كنيد دارم بزرگش مي كنم ولي هييييچ كس نمي تونه بفهمه تو دلم چي مي گذره.
سلام دوست عزیز
من کوچیکتر از اونی هستم که بخام چیزی بگم.
ولی اگه آدم بتونه از کوچکترین اتفاقات خوب زندگیش به اندازه کافی لذت ببره شاید حالش خیلی بهتر از اون چیزی که الان هست می بود.
البته خودم که نتونستم بهش عمل کنم ولی دوست عزیز شما سعی کن حالا که از وطنت هم دوری از در کنار همسر بودنت لذت ببری و بهش عشق بورزی تا اونم همین حس رو داشته باشه.
از ته ته دلم دعا می کنم هر جا که هستی خوش باشی عزیزم...خودتم تلاش کن.
چرا اينجا سوت و كور شده...اين قدر دور و برم شادند دلم هيجان ميخواد.امروز خارجيا(جاري هاي خواهرم خارجين)واسه خواهرم سورپرايز پارتي گرفته بودند.يك جشن مخصوص خارجي كه قبل از به دنيا اومدن بچه مي گيرند.خيلي حال داد...روز هايي خوبي رو داشتم اين چند روزه:
روز قبلش هم خونه عموم بودم.خواهرم عروس عمومه...خانوادگي جمع شده بوديم.حالا اون وسط خارجكي حرف مي زدند و من هيچي حاليم نمي شد.ولي قبلش يكي رو سوژه كرده بودم.اين قدر خنديدم كه فكم درد گرفت.همه بهم گفتند مي خواي فتنه به پا كني و بري؟
روز قبلش هم پسر عموهام بازي فوتبال داشتند و كلي هيجان بود شادي.
از موقعي كه اومدم شهر عموم اينا كلي بهم خوش گذشته.ولي فردا باز قراره برگردم پيش مادر شوهرم.و باز استرس...اميدوارم به خير بگذره
چقدر خوبه كه خانواده به دنبال چيزي براي خراب كردن جمع خانوادگي نمي گردن.برعكس خانواده مادريم كه فقط دنبال دردسرند.
[QUOTE=reihane_b;259197]ريحانه جان تو داري از من سخت ترين كار رو مي خواي .عشق ورزيدن به كسي كه هر لحظه نسبت بهش يك حسي دارم؟بعضي وقتا تنفر و بعضي وقتا خنثي؟غير ممكنهنقل قول:
نوشته اصلی توسط پرنده غريب
ترجيح مي دم بحث رو ادامه ندم چون تاپيك منحرف ميشه بحثش ولي بابت همدرديت ممنونم:16::o
سلام به همه دوستان
من پستهای شما رو تازه خوندم. راستش یه مسافرت کاری اجباری پیش اومد یه سری کلاس آموزشی که باید شرکت میکردم و دسترسی به اینترنت نداشتم.
از کسانی که به من تبریک گفته بودند و ابراز نظر در مورد اسم انتخابی صمیمانه سپاسگزارم. واقعا لطف کردید
راستش یک سونوی جدید رفتم و این یکی گفت بچه شما پسره البته دکتره خیلی بد اخلاق بود نفهمیدم به خاطر باز کردن من از سرش گفت یا واقعا دقت کرده بود چون بعد آماده شدن جواب که دیدم ننوشته ازش پرسیدم اونم گفت پسره
وای چقدر ناشکری کردم ...
دقیقا عین عزادارها شده بودم به عزای دختری که هیچوقت وجود نداشته نشستم...
چقدر وقت گذاشته بودم برای انتخاب اسم ...
صبا جان پارمیدا رو هم به خاطر لفظش و هم معنیش انتخاب کرده بودم آخه اسم پسرم هم با "پ" شروع میشه راستی اون ترانه سوسوله رو هم نشنیدم ولی به این موارد توجه نمیکنم
فعلا که دیگه به هیچ چیز در این زمینه فکر نمیکنم ...
سلام
فكور جونم، چه خوب كه اومدي از خودت خبر دادي، داشتم نگرانت مي شدم:beaten:
آي آدم ها، يك نفر اينجا دارد از سرعت پايين اينترنت مي دهد جان:54:
دوستاي گلم، شما كه از اقصي نقاط اين سرزمين پرگهر به اينترنت اتصال داريد، شما را هم چنين مشكليست؟
كاربران محترم جي ميل و گوگل، من كه گلوله شدم، منگوله شدم از بس نشستم تا يه پيج رو باز كنم.
يه ايميل رو به سختي ميشه خوند، آخه خــــــــــــــــــــدايا چرا؟ چرا تو اين روزاي آخر سال؟:54: خدايا من تو اين يه ماه تعطيلي چيكار كنم؟:54:
شماها كه جواب سوال منو ندادين كه ببينم همدرد دارم يا نه!!!
به دليل همين تحريم ها و درك نشدن ها و جوانان ايراني ابتكار به خرج داده و بدين گونه سزعت اينترنت را افزايش دادند:
راه حل تضمینی برای افزایش سرعت اینترنت:
.
.
.
کابل مودمو خم کنید، اینترنت پشت سیم جمع میشه ...
بعد یهو ولش کنین!اینترنت با فشارمیاد تو مودمتون حالشو می برید
تذکر : سیمو زیاد نگه ندارید ممکنه اینترنت فشارش خیلی زیاد شه ,بترکه کف اتاقتون اینترنتی شه
خداحافظ دنیای مجازی تو این مدت خیلی چیزها از شما یاد گرفتم... اما دیگه کافیه باید برم. اگه خوبی بدی دیدید ببخشید دیگه... خداحافظ همگی... یه شام بخورم میام زودی: D
میدونی روس ها به سیب زمینی چی میگن؟ میگن سیب زمینی البته به زبونه خودشون ولی مطمئنم ترجمه ش همین میشه!:D
به یارو میگن فامیلی دکترت چیه؟
میگه: ترابی
میگن اسمش چیه؟
میگه: فیزیو!
خدا مرد را آفرید و به زنها قول داد میتوان مرد ایده آل را در هر گوشه زمین پیدا کرد و زمین را گرد آفرید تا گوشه نداشته باشد.:biggrin:
یادش بخیر قدیما رو عیدی فک و فامیل حساب باز میکردیم؛ امسال خیلی بهمون لطف کنن ماچمون میکنن...
دیگه خیلی بهشون زور بیاد یه چکم میزنن تو گوشمون که چرا اومدی خونمون تو این گرونی؟؟؟
ادم های با حال دو دسته ان:
اون هایی که با من دوستن
اون هایی که من رو میشناسن:biggrin:
خوش تیپ ترین دوست شما کیست؟
الف. من
ب. گزینه ی الف
ج. گزینه الف و ب
د. همه موارد
:fat::fat::fat:
سیلندر
سوپاپ
سلونوئید
سیکل استرلینگ
سنسور
سوپر شارژ
سرسیلندر
اینم از هفت سین بچه های بامعرفت مکانیک..
عیدتون مبارک!!
یکی از بدترین ضدحالا تو عید دیدنی اینه که فراموش کنن واست شیرینی و میوه بیارن. لامصب بد دردیه
بیچاره بچه های ماچون نه میتونن تو کامپیوتر فایل مخفی کنن. نه میتونن یواشکی اس ام اس بدن. نه میتونن سر روابط و کاراشون مارو بپیچونن..... خلاصه از هر جهت حساب کنید پوستشون کنده س چون خودمون آخرشیم!! مخصوصا من.:biggrin:
سلام داداش یه جا گیرکردم برام شارژبفرست. جبران میکنم (بعد از اینکه براتون فرستاد، شما براش این رو بفرستید) پیشاپیش عیدت مبارک بابت عیدی که بهم دادی ممنون این بلا سرمنم اومده بود توامتحان کن بازم تشکر.
کسی اینجا هست؟
من خیلی میترسم!
خواب میدیدم، نه کابوس بود
یه عالم دست داشت روی بدنم کشیده میشد! توی خوابم هوا خیییلی تاریک بود! من از تاریکی وحشت دارم!
دستها خیلی حقیقی بودن! طوریکه چند ثانیه بعد از بیدار شدنم هم حسشون میکردم!
وقتی بیدار شدم اولش یه چیزی مثل تشنج گرفته بودم! بعد تلاش کردم خوابم نبره که دوباره تکرار نشه.
تو اون چند دقیقه ای که داشتم تلاش میکردم، صدای چندتا مرد رو میشنیدم که تو کوچه داشتن حرف میزدن.
یه چند دقیقه ای که به حرفاشون گوش کردم، فکر کردم چقدر عجیبه این وقت شب اینا دارن تو کوچه حرف میزنن! بعد باز بیشتر ترسیدم! اومدم لامپ رو روشن کردم، که بیام اینجا پست ها رو بخونم از اون حال و هوا خارج بشم. اما از وقتی لامپ رو روشن کردم دیگه هیچ صدایی از کوچه نمیاد!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من اون موقع بیدار بودم، واقعا بیدار بودم!
دیشب هم خواب میدیدم برادرم نمیتونه ببینه! باز با رعشه از خواب پریدم!
خواب هام تاریک شدن، یا برق قطع میشه، یا یه چیز دیگه! فکر کنم دارم کور میشم!
شاید نباید پست کنم، اما نمی دونم، دلم میخواد یه ارتباطی با دنیای خارج برقرار کنم
سلام
اونوقت صبح اون آدمها تو کوچه چیکار میکردن؟
سعی کن شبا قبل از خواب یه آیه الکرسی بخونی بعد بخوابی
شاد باشی
دیدن این نوع خواب ها چیز عجیب و غیر عادی نیست، همه ما انسان ها در حالت عادی هر شب خواب های ناراحت کننده می بینیم ولی با این تفاوت که وقتی بیدار میشیم چیزی یادمون نمیاد، مشکل زمانی پیش میاد که ما خواب عادی نداریم، یعنی در مرحله ای از خواب (Rapid Eye Movement) که ما رویا می بینیم، خوابمون به اندازه ای سنگین نیست که بتونیم این همه احساسات رو به درستی پردازش کنیم و خیلی مواقع این باعث میشه بطور نسبی بیدار بشیم، و احساس هایی که در خوابمون در اون شرایط بد داشتیم رو در بیداری تجربه کنیم که بسیار ناراحت کننده و حتی بعضی مواقع وحشتناک هست (مواردی بوده که شخص خواب می دیده دارند عضوی از بدنش رو قطع می کردند و بعد وارد این حالت شده، و در بیداری تقریبا تمام این درد رو تجربه کرده).نقل قول:
نوشته اصلی توسط میـشل
اما راه حل اینه که سعی کنی آرامش خودت رو بیشتر کنی، از راه خوندن آیه ها یا دعاهایی که بهت آرامش میدن، تغذیه مناسب و سبک در شب، نخوردن چای و قهوه در شش ساعت قبل از خواب، خوردن آب کافی در طول روز و همینطور یک یا دو لیوان قبل از خواب، کم کردن موارد استرس زا در طول روز، داشتن برنامه مناسب و منظم خواب (حداقل 6 و حداکثر 8 ساعت) و فعالیت مناسب بدنی و ورزش. هر کدوم از اینها که الان منظم نیست رو منظم کن و این مسئله بهبود چشمگیر پیدا می کنه.
موقع پدید اومدن چنین مشکلی هم سعی نکن دوباره سریعا بخوابی، بیدار شو و مشغول به کاری باش برای حداقل نیم ساعت.
سلام
اینجا باغ خودمونه؟؟؟
تاپیک حال و احوال شده واسه تبریک عید،باغمونم که شده تاپیک مشاوره!
یادش بخیر یه محمد ابراهیمی داشتیم،یعنی داریم هنوزا،خدا حفظش کنه ;)، تا یه مناسبت پیش میومد سریع تاپیک میزد واسش،آقای ابراهیمی محترم کجایی؟واقعا جات خالیه، البته جای همه قدیمی ها خالیه،حسش نیست اسم ببرم:dejection:
دوست جووونی های جدید این تن بمیره(البته دور از جونم!) بذارید جو باغ همدردی شاد باشه،همه جا که دیگه واسه مشاوره دادن نیست آخه
هرچند شما تقصیری ندارید،بعد از اینکه تالار رفت رو هوا و این تریپی برگشت هنوز مثل سابق نشده
حالمان گرفته بود،گرفتیده تر شد:undecided:
راحیل عزیز.
معذرت میخوام که اینجا نوشتم. (از همه دوستان عذرخواهی میکنم که باعث شدم جو باغتون غمگین بشه)
اون شب خیلی ترسیده بودم، نیاز داشتم یه ارتباطی با دنیای خارج برقرار کنم. تاپیک حال و احوال پر از تبریک عید بود، دیدم قشنگ نیست اونجا بنویسم، ذهنم هم خیلی یاری نمیکرد که جای مناسبش کجاست.
شی نِید هم به من لطف داشتن و راهنماییم کردن. (شی نِید عزیزم من همیشه آرزو داشتم یه دوست روانشناس داشته باشم، خیلی خیلی ممنونم که حواست بهم بود)
باز هم از همه عذرخواهی میکنم. و از مدیریت سایت خواهش می کنم در صورتیکه براشون مقدوره پست های من رو پاک کنن که شادی دوستان مخدوش نشه.:72:
میشل جان حالا شما انقد شرمنده نشو :smug: صرفا جهت اطلاع! بود،وگرنه باغ مال همه اس
مدیران تالار به وقتش همچین پستاتو پاک یا شوت بکنن که کیف کنی :D
سلام راحیل خانم
خب بزرگترا که نباشن همین میشه دیگه!یکی نیست بگه جای تبریک عید کجاست؟!!!!!!!;)رو سفره هفت سین؟!!!!:confused:خب توتالار حال واحواله دیگه...:199:
واقعا جای چندنفری از دوستاتون خالیه،تاپیک بعضیاشون رو خوندم چقدر دوست دارم باز اینجا ببینمشون...
سلامریحانه جان.والا زمان ما اون قدیم قدیماااا که بودا،پارسال مثلا :distrust: تو تاپیک حال و احوال دوستان میومدن از حال و احوال خودشون میگفتن یا از حال یکی از اعضا خبر میگرفتن
بعد این باغ همدردی (آلاچیق کل کل سابق) جای خوشگذرونی بود،شوخی و خنده و به قول فرشته مهربان جان تلطیف روحیه! (برای چند دقیقه هم که شده فاصله گرفتن از مشکلات زندگی،چون به هرحال اکثرا به خاطر حل مشکلشون اومدن اینجا) اینجوری بودیم :122:
تبریک عید هم که تو یه تاپیک جداگونه،البته شما که به نظرم یه کم قدیمی تر از تاریخ عضویتت هستی،همچین یه نمه آشنا میزنی :wink:
میگما،چقد همه بنفش شدن،قبلا فقط من بنفش بودم آخه :p
راحیل خودشو ناراحت نکن .رنگارنگ بنویس کسی مثله تو نشه:wink:
راستی من برای مهمونامون کلی دسر خوشگل درست کردم اینجا خلوت بود عکساشو گذاشتم تو یه تالار دیگه و ده بیست تا رتبه گرفتم:biggrin:
تا فرشته نیست گوشمونو بپیچونه بیاید باغ و بوستان:312:
میزبانی به این قشنگی؟!!!قشنگ بهمون میگن کجا بشین کجا برو کی بیا...نقل قول:
سلامریحانه جان.والا زمان ما اون قدیم قدیماااا که بودا،پارسال مثلا :distrust: تو تاپیک حال و احوال دوستان میومدن از حال و احوال خودشون میگفتن یا از حال یکی از اعضا خبر میگرفتن
بعد این باغ همدردی (آلاچیق کل کل سابق) جای خوشگذرونی بود،شوخی و خنده و به قول فرشته مهربان جان تلطیف روحیه! (برای چند دقیقه هم که شده فاصله گرفتن از مشکلات زندگی،چون به هرحال اکثرا به خاطر حل مشکلشون اومدن اینجا) اینجوری بودیم :122:
ولی ما از اون مهموناییم که بعد 2روز میشیم صاحبخونه:o
خیلی خوب بود، چون تازه واردایی مثل من هنوز راهو بلد نیستیم:73:مثلا تو تالار حال واحوالپرسی تبریک عید گفتیم!!:163:
ولی من بی تقصیرم چون بزرگ فامیل(پدربزرگ:305:) هیچی بهمون نگفت ما هم فکر کردیم صاحبخونه ایم!!!:)
والا من ورودی جدیدم،یعنی تازه 1ماهه باهمگی آشنا شدم!ولی نمی دونم چرا دوستان عزیز لطف دارن بهم و فکر می کنن قدیمی تر هستم.کاش قدیمی تر می بودم و دوستای بیشتری می داشتم.کسایی که الان دیگه نمیان...نقل قول:
البته شما که به نظرم یه کم قدیمی تر از تاریخ عضویتت هستی،همچین یه نمه آشنا میزنی :wink:
البته برام طبیعیه،چون همیشه بهم میگن شبیه فلانی هستی شبیه:hopelessness:...احتمالا شما از روی ظاهرم دچار اشتباه شدین!:cool:
هرچند کاش با این دوستای گل آشنا میشدم،چون فکرنمی کردم گلی مثل من پیدا بشه!:rolleyes:شاید شبیه باشه ولی reihane_b نمیشه...:strawberry::biggrin:
بچه ها خواهشا یکی بره این آقای ... از اصفهان رو از تنهایی در بیاره تا انجمنو منفجر نکرده!:320::D:D
خدا خیرتون بده.:203:
میگه اینجا همدردیه منم برای ازدواج اومدم! :101:
فقط یکی که میدونه ایده آله پیشنهاد بده، چون زن ایده آل میخواد.:angel:
ایمیلشم که همه دارید، دیگه نمیذارم.:D
البته انتظار جواب منفی رو داشته باشیدا، چون گویا دلش سارا رو گرفته!:312:
راستی! حال کردین عذاب الهی رو؟ حالا قدر منو بدونید!:D
از اونجایی که همه ی دخترخانمای محترم این تالار میدونن که ایده آل ایشون نیستن!باید با عرض پوزش بهش بگیم که به خواسته اش اینجا نمیرسه...
ایشان به زودیه زود از صحنه تالار محو خواهند شد!:160:
فکر میکردم همچین یه نمه تالار رفته رو هوا و برگشته،ولی انگار خیلی طول میکشه بشه تالار سابق،شایدم اصلا نشه :162:
میشل جان شما خونسردیه خودشو حفظ کن :smug:
راستی،از آشنایی با جفتتون هم خوشوقتم :46: :46:
----------------------------------------------------
پ.ن.دلم خیلی واسه راحیل شاد و شنگول تنگ شده
سلاااام بچه ها
خوبین؟ خوشین؟سال نو مبارک انشا.به آرزوهاتون تو همین اول سالی برسید همیشه شادوسالم باشین باتمام وجود شادی رو حس کنید وای چه کیفی میده این حس، خدایا واقعی این حس رو به همه خصوصا همدردی ها عطا کن آمین
آخیش مردم از کمرنگی;-)چقد بده متن بنویسی بخای ارسال کنی تا عزیزی رو دلداری بدی یا تبریک.. اما نتونی..
چی میشد سیزده بدر بیایم تو باغ شیطنت و بازی و کل کل و.. چرا باغ ما واقعی نی:-(
وای اول پررنگی چقد حرفیدم..
چخبر بچه ها؟اول یکم گوش بچه هایی ک تایپیک درستیدن اما بعد مدتی ول کردن بپیچونم بابا ما نگران حالتونیم زود برین به کارشناسا و دوستان گزارش حال بدین..
تا اسمتونو از پشت بلندگوی باغ صدانزدم برید..
فعلا بای
سلام
خدا را هزاران مرتبه شكر كه تعطيلات هم به پايان رسيد. چه نقشه هايي داشتم واسه اين چند روز تعطيلي كه نقش بر آب شد.
خدا رو شكر كه سالم هستم و ميتونم بعد از اين نقشه هام رو عملي كنم.
گفتم بيام يه كم تو باغ قدم بزنم شايد دو تا آشنا اينجا ديدم، حال و هوام عوض شد.
اين باغم كه از رونق افتاده،
دوستان هوا خوب شده ها، اون موقع اينجا آلاچيق كل كل هم بود، يادش بخير.:)
بياييد در جهت تلطيف فضاي تالار بكوشيم
شهرداري تالار همدردي
:199:
سلام کجاییدبچه ها دلتنگتونم..
صباجان سرعت نت خوب شد؟؟قراربود سایت رو به وضع سابق برگردونی پس چی شد..
ترانه جان عکس اون دسرها رو کجاگذاشتی ببینم؟بهمونم یادمیدی؟..
ببرمازنی آقاصابر چی شد کمرنگی؟عیدیاتو چکارکردی پس..رفتی واسه فامیل پدربزرگ هدیه خریدی؟..
مامان فکور نی نی خوبه؟خودت روبراهی؟یچی بگم ببخشیدا نظرمیدم پارمیدا ازوقتی ترانشو خوندن خ لوس شده ازین به بعد دخمرنازت توخیابون میره بش میگن پارمیدای من کو..
پدربزرگ یادمه گفتی با 80ت یدست لباس گرفتم از معمای اینیشتن برام پیچیده تر بود چطوری میشه..
پرنده غریب عزیزم تازه عروس مهربون عروسیت خوش گذشت؟جامونو حسابی خالی کردی؟مطمئنم آرایش عروسیت عالی شده بود درسته؟..الان دیگه خانومی شدی وقت نداری بیای باغ..راستی نقی و ارسطو رو میاوردی مجلس گرمیی برات میکردن;-)..
هرچندجناب sciاینجا نمیومدن اما من ک پروام خواستمو میگم میشه گوش بچه هایی ک بهشون راهنمایی میکردین رو بپیچونید انگارنه انگار همه چیو ول کردن گزارش حال نمیدن..
دیگه کیو بگم ماشاالله انقدزیادین..
خودتون بیاین دیگه صدام گرف انقد تو این باغ صداتون زدم..
الهی همیشه شادباشین
نه خواهر من:heart: خودم خوب شدم. به درجه اي از سازگاري رسيدم كه گاري سواري رو به بوگاتي سواري ترجيح ميدم.نقل قول:
صباجان سرعت نت خوب شد؟؟
تو رو خدا به اين سوال من جواب بدين، سرعت اينترنت شما نسبت به 50 روز پيش در چه وضعيه؟:mad-new:
باران بهاری 11!
چی صدا کنم تورو؟؟
باران؟؟بهاری؟؟11؟؟باران بهاری؟؟بهاری 11؟؟باران 11؟؟
خب موقع انتخاب اسم کمی مختصر و مفید باشه بدنیستا
دسرها رو دیگه نمیشه بذارم اینجا لو میرم ولی اگه بی دل و آنی بیان و مریم 123 دوباره پررنگ بشه و آشپزخونه شلوغ شه یادتون میدم.آشپزی شدم واسه خودمhttp://www.hamdardi.net/imgup/44204515fd704a8236.gif
سرعت اینترنت من هم تعریفی نداره.مودم هم هی قطع و وصل میشه http://www.hamdardi.net/imgup/44204515fd704b4d12.gif.کلا خودشو حرص نده صبا جان, عادیه
ریحانه!!!!!!!
خودش که میگه تازه وارده ولی من میشناسمش!دیگه مطمئنمم خود خودشه ولی باشه ما حساب میکنیم شما تازه واردی.خوبه؟خیالت راحت شد؟:smile:
ترانه جان اين شكلكي رو كه گذاشتي من روزي 100 بار در معرضش قرار مي گيرم ولي ميگم نه صبا تو مي توني. ديگه تبديل به بتون شدم از بس گفتم من مي تونم.
علت حضور پررنگ من تو همدردي اينه كه سرعت هيچ كدوم از پيج هايي كه من باهاشون كار دارم به همدردي نمي رسه. منم تا اونا باز بشن مجبورم (نه كه فكر كنيد خودم مياما مجبورم ديگه )هي بيام اينجا با بقيه همدردي كنم.
اي خــــــــــــــــــدا چي مي شد يكي با من همدردي مي كرد. :322:
نمي دونيد دردي كه من مي كشم چقدر از شكست عشقي خوردن شديدتره:biggrin:
راستي جاي ناديا و زهره هم خيلي خاليه:strawberry:
فكر كنم نيمه ميمه شون رو پيدا كردن و نگفتن كه ما هويجوري هي دنبال مدل يقه باشيم.:227:
سلام صبا جان
نگو که دل من از سرعت این اینترنت خونه!!
آره چدوقته انگار همه جا سرعتش پایین اومده.
بچه ها خوشحالم که منو با یه آشنا اشتباه میگیرید :pولی واقعا واقعا واقعا از 1روز قبل تاریخی که سمت چپ می بینید من با اینجا آشنا شدم!!:)
میشه بگید فکر می کنید من کیم؟!!!!
آخه یکی از دوستان یه روز گفت:" فلانی دستا بالا!!شناختمت!!:D)
میشناسم بعضیا رو چون:
خب هی بچه ها میان میگن جای فلانی بخیر چه خوش بود......هی دل ما آب میشه که این دوستان عزیز چرا تشریف نمیارن ما هم زیارتشون کنیم.
ولی جدا دوستای خوبی هستید برای هم.امیدوارم همدیگه رو فراموش نکنید هیچوقت:)
سلام چه عجب یکی اسپند دود کنه این بچه ها حرفیدن..
ترانه جان چکنم وقتی اسمهایی ک زدم تکراری بود گفتیم جلوش عددبذاریم بالاخره این شدیم..حالا هرچی دوس داری صداکن دتر راحت باش میخای اسم دلخواهتو بذار مثل آقا صابر ک میگف شیربچه:-)
منم سیستمم فعلا مشکل داره وگرنه آشپزخونه غلغله بود..حالا شاید یه کاری کردم..حالا بگو اسم دسرهات چی بود؟؟بی دل ک اصلا ملت رو کاشت رف پی کارش..خداکنه حالش خوب باشه وشاد..
صباجان پس این همه بچه ها گفتن ماهم همینیم همدردی نبود؟باورکن اگ میشد میومدم می دویدم جای سرعت نتت..اگه میشه بیام؟؟
ریحانه جان من ک نمیدونم شما قدیمی بودی یا جدیدی مظنون بظنونم نیستم فقط میدونم دوست خوبی هستی..
واقعا معتاد اینجا شدم!
امروز دانشگاه بودم وقت بیکاریم گفتم بیام یه سر بزنم.(فقط یه سر بزنم برای چند دیقه!!):322:
حدود 1ساعت نشسته بودم بدون اینکه حواسم باشه!
دوستم زنگ زد.کجایی؟
مرکز کامپیوتر!
اونجا چیکار می کنی؟مگه آزمایشگاه نداری؟
نه.2ساعت دیگه است.
2ساعت چیه دختر؟بیا آزمایشگاه.یه ساعته شروع شده!!مگه استاد نگفت امروز زودتر شروع میشه( چون طولانیه)؟!
....
نتایج اخلاقی:
پیش پا خوردن جلو بچه های باجنبه!! . تاخیری خوردن . انگ عاشق شدن! . آزمایش بدون نتیجه درست! ونمره اش رو نگرفتن! و...:sorrow: :199:
خیلی بد بود! اصلا یهو استرس گرفتم عجیب!;)
اما تصمیم من برای از این روز به بعد.....
.................................................. ..................................................
سلام
طبق معمول بازم کسی تو باغ نیس یعنی اصلاهمدردی نیستین.. کی بودین ک حالا باشین..
چقد ملت بی ذوق شدن انگار زندگی فقط دویدنه و همچون قطار سریع السیر از کنارهم رد شدنه.. انقد سریع ک لذت دویدن هم از کله آدما پریده..
بابا به کجا چنین شتابان..
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صفحه رود...