اوه... چه سوالایی!! سخت نیست؟؟؟
- جریان زندگی شما تا چه اندازه در کنترل شماست؟
تا حد بسیاری... البته گاهی هم پیش می اد .. همواره سعی کردم این "گاهی ها" رو کم کنم
- آیا شما بیشتر نگران انجام درست کارها هستید ، و یا انجام کارهای درست؟
نگران نیستم... سعی می کنم کارهای درست رو درست انجام بدم..
- خطوط قرمز زندگی شما کدومه؟
حریم خصوصی هر کسی خطوط قرمزش هستند...حالا چه در کار... چه در زندگی
- نظرتون راجع: ” کشف صحیح صورت مسئله خود نیمی از راه حل است
برخی سوالها خود پاسخ مساله اند.
کاملا موافقم... اما نیمی از راه حل!! حل مساله و اجرای راه حل رو هم باید در نظر گرفت... نصف راه حل کمکی نمی کنه!
- چه حسی دارید وقتی که برخی از مشاورین قبلی (مثل مینا چ) در حال حاضر مراجع شما هستند؟
حس خاصی ندارم... من هرگز کسی رو اینگونه قضاوت نمی کنم!
- آیا از روشهائی که ارائه میدید (مثل تمرین تنفس) در زمانی که خودتون در اوج مشکلات بودید (فروردین ماه) بهره می بردید؟
بله... خیلی از مواقع به همراه مراقبه های دیگه! شاید یه چیزی بگم و براتون جالب باشه... من در اون دوران خیلی مراقب تغذیه ام بودم و سعی می کردم حتما همه وعده های غذایی رو داشته باشم...
- مهمترین عاملی که باعث شد اوضاع زندگی تون اروم بشه چی هست؟
اول اینکه خودم اشتباهاتم رو قبول کردم و فورا سعی کردم جبرانش کنم
با همسرم صادق بودم و از ایشون حمایت خواستم و خب قبول کرد
و در مجموع مساله مدارانه با مشکل مواجه شدیم... هم من و هم همسرم! البته این رو می دونستیم که هر زمان بخواهیم می تونیم صورت مسئله رو پاک کنیم.. و نخواستیم
- سه تا از دغدغه های حال حاضر زندگی مشترکتون ؟
* زیاد کار می کنم احساس می کنم همسرم راضی نیست...
* به همسرم توجه بیشتری کنم
- راه حلهائی که به ذهنتون میرسه؟
* برنامه هام رو کمی سبک کنم.. یه کارهایی رو شروع کردم! یه جایی مشاور بودم که گفتم نمی آم...
* برای توجه به ایشون هم یک سری برنامه دارم... بعضی هاش تا این لحظه انجام شده
- آیا پایان "داستان نه چندان جالب من" رضایتبخش بود؟
نه کاملا... اما اوضاع آروم شد! من باید یک سری اصلاحات تو خونه ایجاد می کردم... که هنوز هم مشغولم!
- مراجعی که همه کنشها و واکنشها رو با مشاور درمیون میذاره ، بهترین توصیه مشاور به اون چی می تونه باشه؟
بررسی مساله مدارانه و تعریف مسئله... بجای هیجانی برخورد کردن و بررسی کنش ها و واکنشها... بسته به موضوع کمی متفاوته!
- در حل مشکل روشهای مشاوره ای بیشتر تاثیر گذارند یا خواست فرد؟
خواست و تصمیم فرد در وهله اول ... سپس روشهای مشاوره ای می تونه به مراجع کمک کنه...
- یکبار دیگه "داستان نه چندان جالب من" رو بخون پستهای اولیه ش رو ، مهمترین توصیه شما به مراجع دراین حالت چیه ؟
خیلی از افراد توصیه های مهمی کردند در اون زمان... من خیلی استفاده کردم! شاید من اگر می خواستم به این مراجع مشاوره بدم که کم و بیش هم این کار رو کردم... اما خیلی سخت... طبقه بندی مشکل، تعریف مساله، ایجاد ارامش و جلوگیری از رفتارهای هیجانی بود...
- جذابیت های اولیه زندگی براتون کمرنگ شده ، شرایط برون رفت از این موقعیت چیه ؟
آقا چه باید بکند؟ خانم چه؟
ایجاد جذابیتهای جدید... ببینید ما همواره یکسان نمی مونیم... همواره همون نظرات اولیه رو در زندگی نداریم... من همون فردی که روزی زندگی رو شروع کرد نیستم... باید تغییرات رو مطابق با شرایط زندگی و انتظارات یکدیگر پذیرفت و انجام داد... هر دو نفر این وظیفه رو در قبال هم دارند... کاری که داریم می کنیم!
- آیا در مشاوره نیاز هست که مشاور برای مراجع استدلال بیاورد؟
چرا که نه...
- تفاوت خوش بینی با ندیدن واقعیات (یا خوش خیالی)؟
خیال پردازی عملا یک خطای شناختی است... خیال پردازی ... اسطوره سازی! در صورتیکه خوش بینی یا نگرش مثبت به محیط دیدن قسمت خوب و مثبت واقعیات و بستن چشم رو مسائل منفیه... خیال پردازی زندگی رو می تونه خراب کنه اما خوش بینی کاریه که اکثر زوجها انجام نمی دهند ...
- چرا روابط شما با خانواده خودتون محدوده ؟ چه باید بکنید تا به حالت عادی برگرده؟
به نظرم این رفتار بدی نیست... ما نه خیلی صمیمی هستیم... نه خیلی دور! تا تعریف شما از حالت عادی چی باشه...
- آیا تا به حال از ازدواج با همسرتون پشیمون شدید؟
بله...
- آیا این فکر به سراغ شما اومده که اگه با ایشون ازدواج نمی کردم موقعیتهای بهتری داشتم؟ در این حالت چه می کنید؟
بله پیش اومده... هیچ کار! به نکات مثبت همسرم فکر می کنم...
موفق باشی
سلام بر آقای دانشمند
نمی دونم امروز چرا اینجوری میشه ؟؟؟
دو سری سوالهای نسبتا داغ براتون نوشته بودم ، هربار به یه دلیلی پرید این آخریه تو پیش نمایش ارسال بود که دیگه ندیدمشون :302::316:،
بهرحال فکرکنم سرفراز قصد سوزوندنتون رو داره و تا بوی سوختگیتون بلند نشه دست بردار نیست :311:
بله... همینطوره
این یه فرصت خوبیه که یه کم sci عزیز رو به چالش بکشیم ، آخ جون :46:
دوست دارم...
-اگر ما از اشتباهات خودمان چیز یاد می گیریم، چرا اغلب از اشتباه کردن واهمه داریم؟
ما هرگز نمی خواهیم اشتباه کنیم... اشتباه رخ می ده! نباید خودمون رو سرزنش کنیم!
آیا ممکن هست بدانید چه چیز خوب است و چه چیز بد، بدون اینکه شک کنید؟
بر اساس بایدهای خوب زندگی می تونیم تشخیص بدیم...
شما همسرتون رو دوست دارید؟ کدوم یک از اقدامات اخیر شما نشان دهنده این دوست داشتن بوده؟
بله! راستش تمام زندگیم... من سعی کردم هیچ چیزی برای همسرم کم نباشه...
تا کنون نوعی از دوستی بوده که شما بخواهید دوستی از آن نوع داشته باشید؟
بله
شما برای نجات یک نفر حاضر به قانون شکنی هستید؟
بله اما نه ترجیحا
شما از چشم همسرتون افتادید ، دیگه بهتون اعتماد نداره ، بهترین کارهائی که می تونید انجام بدید چی هست؟
جلب اعتماد ایشون با اعتبار بخشی و اعتماد سازی... رفتار جرات مندانه خودم! حفظ آرامش خودم و همسرم
همسرتون تمایلی نداره باهاتون ارتباط عاطفی و صمیمی و جنسی برقرار کنه چطور از این شرایط بیرون میائید؟
حتما مساله رو بررسی می کنم... شاید زمان ببره اما صورت مسئله مهمه!!! چون موجب آزرده شدن دو نفر ما شده... باید در زمان مناسب گفتگو کنیم!
همسرتون معتقده در مشاجرات و بحثها شما هیچوقت کوتاه نمی آئید (در حالیکه واقعا اینطور نیست) چه موضعی اتخاذ می کنید؟
ببینید اینجا داره یک انتقاد از من صورت می گیره پس :
0. احترام می ذارم و گوش می کنم
1. روند عزت نفس رو باید خاموش کنم
2. انتقاد رو بشنوم و کنکاش کنم تا به عمق این حرف پی ببرم...
3. شاید قسمتی از انتقاد رو قبول کنم...
شما تمایل ندارید ساعات استراحتتون رو با همسرتون بگذرونید ، (می دونید که این کار لازمه) چه می کنید؟ (بالعکس همسرتون ....)
توضیح می دم به ایشون با صراحت... کاری که خیلی از مواقع تو خونه ما اتفاق می افته! مثلا می گم می خوام مدتی تنها باشم! گاهی ایشون هم می گه ... وقتی گفتگوی همسران با صراحت باشه موجب صمیمیت بیشتر می شه...
با سپاس از شما